شخصیتهای شرور اهمیت بسیار مهمی در هر داستانی دارند. چه کسی است که از تماشای یک شرور درجه یک لذت نبرد؟ هر مدیومی که توانایی روایت داستان را دارد، میزبان شخصیتهای شرور درجه یکی بوده و بازیهای ویدئویی هم از این قاعده مستثنی نیستند. شروران درجه یکی که گاهی با تمام شرارت خود، محبوب قلب ما شدند و تلاشها و رنجهای قهرمان را معنا بخشیدند. چرا که همه به خوبی میدانیم، بتمن بدون جوکر خالی از هویت و وجودیت خواهد بود.
هدف از نگارش این مقاله اما معرفی این شروران نیست. یعنی فقط معرفی ۱۰ شخصیت شرور و شیطانصفت نیست؛ در این مطلب قصد داریم شخصیتهای شروری را معرفی کنیم که در بازی یا بازیهای بعدی مجموعههایشان تبدیل به افراد خوبی شدند و حتی موفق شدند تا عنوان قهرمان را به دست بیاورند.
پس همراه ویجیاتو باشید تا با هم به سراغ شخصیتهایی برویم که در ابتدا با شرارتهایشان حسابی ما و قهرمانهای بازیها را آزاد دادهاند و جایی در بازی بعدی تغییر کردهاند و به شخصیتهایی خیرخواه تبدیل شدهاند.
«شاه پاندا» از سری Sly Cooper
اگر هر کدام از نسخههای سری بازی Sly Cooper را بازی کرده باشید احتمالا با من هم عقیده خواهید بود که اکثر شخصیتهای این مجموعه به شکلی جذاب و تماشایی نوشته شدهاند. ولی اگر یک شخصیت باشد که بتواند هر دو نقش شرور و قهرمان را بازی کند، آن کسی نیست مگر شخصیت «شاه پاندا» که نقش منفی اصلی بازی اول مجموعه بود.
این شخصیت که به اندازهی شعلههای آتشی که تحت کنترل داشت خشن و بیرحم بود، یکی از بهترین و مغرورترین شخصیتهای منفی ممکن را شکل داده بود. غرور و خودبزرگبینی Panda King به قدری زیاد بود با سایهی خود به عنوان شخصی مستقل و جدا از خود صحبت میکرد.
در بازی سوم شاهد برگشتن این شخصیت بودیم ولی این بار به عنوان یک راهب آرام و افتاده. سومین قسمت از سری بازی که با نام کامل Sly Cooper: Thieves in Time نام داشت، نه تنها شخصیت شاه پاندا را به عنوان یکی از قهرمانان داستان معرفی میکردُ بلکه اجازهی کنترل او را به بازیکن میداد تا بالاخره بازیکنان طعم مبارزه با آتشهای خشمگین پاندای قدرتمند داستان را بچشند.
ماجرا از این قرار بود که در جایی از داستان بازی سوم، دختر شاه پاندا ربوده میشود و همین تبدیل به دلیلی میشود تا این شخصیت سابقاً شرور که حالا سالهاست ازلتنشینی را پیشه کرده به گروه سارقان ملحق شود و برای پیدا کردن و نجات دادن دخترش تلاش و مبارزه کند.
شخصیت Shinobu Jacobs از سری No More Heroes
وقتی که مشغول تجربهی اولین نسخه از سری No More Heroes شوید، یکی از اولین باسفایتهایی که با آن مواجه میشوید، یک آدمکش هجده ساله به نام شینوبو جیکوب است. با توجه به نام بازی و تصاویری که در بدو ورود این شخصیت میبینیم که شامل قتل عام تمام همکلاسیهای دبیرستانیاش میشود، به سادگی به این نتیجه میرسیم که با یک دختر فداکار و قهرمان طرف نیستیم.
شینوبو که از بدو تولد به عنوان یک آدمکش بزرگ شده بود، همیشه به دنبال گرفتن انتقام از تمام کسانی بود که در قتل پدرش نقش داشتند. همین خوی انتقامجویی تمام وجودش را تسخیر کرده و او را تبدیل به یکی از بیرحمترین شخصیتهای بازی کرده. آن هم عنوانی که همهی شخصیتهایش به بیرحمی و خشونت شهره هستند.
بعد از مبارزه با تراویس و شکستش، تراویس زندگی او را میبخشد و اجازه میدهد تا زنده بماند و قاتل پدرش را پیدا کند. هرچند این رفتار تراویس او را تغییر میدهد و این دختر جوان تبدیل به شاگرد تراویس میشود و تنها زمانی دست به شمشیر میبرد که قصد ارتقای مهارتهای خود را داشته باشد یا بخواهد استاد خود را تحت تاثیر قرار دهد.
حتی در بازی دوم که No More Heroes 2 نام داشت، میتوانستید کنترل این شخصیت را بر عهده بگیرید و برای کمک به تراویس مشغول آدمکشی شوید!
شخصیت Donkey Kong از جهان بازیهای Mario
شخصیت دانکی کونگ نه تنها معروفترین و مشهورترین میمون جهان بازیهای ویدئویی است، بلکه نمادینترین و کلاسیکترین شکل از شخصیت شرور در یک بازی ویدئویی است. میمونی عظیمالجثه که در بالای سازهای ایستاده، شاهدخت/ معشوق قهرمان را گروگان گرفته و قهرمان سیبیلوی بازی هم در حال تلاش برای رسیدن به بالای سازه، شکست میمون و نجات معشوق است.
طی تمام سالها و بازیهایی که بعد از اولین حضور این شخصیت گذشت، دانکی کونگ به مرور تغییر کرد و رفته رفته به حدی رسید که حالا بیشتر او را به خاطر مجموعهی اختصاصی خودش یعنی سری Donkey Kong Country و همراهی با ماریو میشناسند.
در بازیهای جدید با نسخهی کاملا متفاوتی از دانکی کونگ طرف هستیم. شخصیتی که دیگر بشکههای بزرگ را به سمت لولهکشهای ایتالیایی پرتاب نمیکند و کسی را گروگان نمیگیرد. حالا او به همراه رفقایش به ماجراجویی مشغول است و برای دفاع از سرزمینهایش با دشمنان و دزدان دریایی مبارزه میکند.
تغییری بزرگ برای یک میمون بزرگ!
شخصیت Shadow The Hedgehog از جهان بازیهای سونیک
از همان اولین حضور شخصیت Shadow The Hedgehog در بازی Sonic Adventure 2 تا همین امروز، این شخصیت بر لبهی تیغهی شرارت و نیکی حرکت کرده است. سگا در زمان معرفی این شخصیت سنگ تمام گذاشت و موفق شد یک نسخهی تاریک و خشن از جوجهتیغی محبوبش خلق کند. شخصیتی که از همان ابتدا هم به عنوان شخصیتی منفی ولی جذاب شناخته شد.
شخصیت Shadow همیشه و در هر زمانی به عنوان شرور و نقطهی مقابل سونیک معرفی شده بود. حتی زمانی که با نیروهای مجری قانون برای دفاع از سونیک هم جنگید، ماهیت تخاصم و دشمن بودنش با سونیک را انکار نکرد. ولی زمانی که این شخصیت بازی اختصاصی خود را دریافت کرد، سگا مقداری تغییر مسیر داد و شخصیت Shadow را از آن یک شرور محض متمایز کرد.
عنوانی که به سادگی Shadow The Hedgehog نام داشت، بازیکن را در نقش دشمن بزرگ سونیک قرار میداد و با اضافه کردن سلاح گرم و موتور سیکلت آن خط شرارت را شدیدتر کرد. اما بازی دارای یک نوع سیستم اخلاق بود. سیستمی که به بازیکن اجازه میداد تا به انتخاب خودشان Shadow را در مسیر شرارت حرکت بدهند یا مسیر نیکی. سیستمی که در انتها به بازیکن حد نهایی قدرت این شخصیت در هر یک از مسیرها را نمایش میداد.
البته این به شرطی محقق میشد که شما موفق میشدید گیمپلی بد بازی را تحمل کرده و آن را به انتها برسانید!
شخصیت Billie از سری Dishonored
حقیقت این است که جهان سری بازیهای تحسینشده و درخشان Dishonored به قدری بیرحم و تاریک است که به سختی میتوان شخصیتی را در آن پیدا کرد بتوان او را «قهرمان» خطاب کرد. مخصوصاً وقتی به یاد بیاورید که خود شما چند بار نگهبانان بختبرگشته را از میان به دو نیم کردید و تکههای بدنشان را به خورد موشهای گرسنه دادید و تنها دلیل این کار هم این بود که امکان انجامش را داشتید!
ولی اگر بخواهیم تنها یک فعل را به عنوان شرورانهترین فعل در تمام جهان Dishonored نام ببریم، با خیال راحت میتوانیم قتل ملکهی محبوب مردم، یعنی Jessamine را عنوان کنیم. کاری که شخصیت Billie هم در آن دست داشت و گناهکار بود.
البته در ادامه چند نفر از گروهی که دست به قتل ملکه در اولین دقایق بازی اول زدند، از کردهی خود پشیمان شدند و هر کدام به سمت دیگری رفتند. تصمیمی که بیلی گرفت، پیدا کردن منشاء قدرتهای خداگونهی کورو و دیگر افراد مشابه و نابود کردن آن بود. به زبان سادهتر، بیلی به دنبال پیدا کردن و کشتن Outsider بود.
تمام داستان رستگاری بیلی در عنوانی فرعی که بعد از Dishonored 2 منتشر شد، در نام آن خلاصه میشود. در بازی Dishonored: Death of the Outsider قرار است تا در نقش بیلی یک بار برای همیشه از شر جادوی Outsider و فساد حاصل از آن خلاص شویم.
البته درست است که در این بازی هم همچنان در حال کشتن افراد مختلف و بریدن گلوی آنها از پشت سرشان هستیم، یا باز هم برای تفریح نارنجک را زیر پای نگهبانان میاندازیم تا پرواز آنها به سوی مرگ را ببینیم، ولی حداقل این بار با دلیل خوب و نیت خیر این کارها را انجام میدهیم!
شخصیت Vass از سری Far Cry
شخصیت واس بدون شک یکی از بهترین شروران هزارهی سوم در بین بازیهای ویدئویی است. شخصیتی که با وجود زمان کم حضورش در تصویر، به سادگی تبدیل به بهترین بخش بازی میشود و تمام بازی را به نام خودش میزند. فرماندهی دیوانهی دزدان دریایی جزیرهی Rook برای همیشه تبدیل به یکی از نمادهای مهم سری فارکرای شده است.
در زمانی که Far Cry 3 عرضه شد، شخصیت واس با پیچیدگی و جذابیتهای زیادش چنان محبوب شد که بازیکنان میخواستند در نقش او بازی کنند. امکانی که در آن سالها میسر نبود و ۱۱ سال طول کشید تا طرفداران این شخصیت موفق شوند کنترل این قاتل مجنون رو در دست بگیرند.
یکی از بخشهایی که بعداً به Far Cry 6 اضافه شد، بستهی الحاقی Insanity بود. جایی که شما امکان بازی کردن در نقش سه آنتاگونیست اصلی سه بازی قبلی سری را داشتید. در این بخش از بازی شما باید در روندی نزدیک به بازیهای روگ لایک به دنبال پیدا کردن تکههایی از خنجری خاص باشید تا سیترا، خواهر واس را شکست داده و دیوانگی را از او دور کنید. مهمترین بخش این بستهی الحالقی صدای واس است که دائم برای بازیکن جوک میگوید، نظر میدهد و بخشهایی گفته نشده از داستان Far Cry 3 را بازگو میکند.
شخصیت Gojo Majima از سری Yakuza
شخصیت روانی، تک چشم و البته محبوب طرفداران یاکوزا که به شکل دیوانهواری همیشه به دنبال فرصتی است تا با قهرمان اصلی سری یعنی کیریو مبارزه کرده و او را شکست دهد. او در ابتدا به دنبال کشتن اژدهای دوجیما است ولی به مرور ارتباط بین آنها دوستانهتر میشود و کار تا جایی پیش میرود که سازندگان در زمان ساخت و توسعهی Yakuza 0 عقبهی داستانی مفصلی برای او مینویسند.
حالا با دانستن وقایع Yakuza 0 که گوجو یکی از پروتاگونیستهای آن بود، میدانیم که تمام دیوانهبازیها و رفتارهای جنونآمیز تنها پوستهای بوده بر قلبی مهربان و انسانی آسیبپذیر.
در بازی پیشدرآمد زمانی را میبینیم که گوجو هنوز تبدیل به سگ دیوانهی شیمانو نشده بود. در آن بازی میبینیم که چطور گوجو به دختری نابینا کمک میکند تا با بیعدالتیهای توکیو مبارزه کند و چطور از نفوذ خود در ساختارهای یاکوزایی برای این کار کمک میگیرد.
گوجو میتوانست به اندازهی کیریو قهرمانی باشد که در بازیهای بعدی دیدیم. ولی مسیر زندگی و داستان سری یاکوزا او را به سمت دیگری بود. مسیری که نتیجهی آن را در بازیهای اصلی سری دیدیم.
گروه Octolings از سری Splatoon
اکثر گیمرها بازی Splatoon را به عنوان عنوانی چندنفره و رنگارنگ میشناسند. اتفاقی که با توجه به ظاهر خوش رنگ و لعاب و شادش، اتفاق عجیبی نیست. اما حقیقت این است که این بازی انحصاری نینتندو زیر همین پوستهی رنگارنگ خود، داستانهای تاریک و حتی گاهی غمانگیز زیادی دارد. به طور مثال داستان بازی در جهانی جریان دارد که هزاران سال است انسانهای آن به واسطهی آلودگی که خودشان ساختهاند منقرض شدهاند!
گروه Octolings در واقع شرورانی هستند که دائماً با پروتاگونیستهای بازی در مبارزه و جدال هستند. داستان این گروه از این قرار است که ظاهراً این نیروها توسط اختاپوسی که به دنبال فتح کامل جهان است شستشوی مغزی داده شدهاند و برای او مبارزه میکنند. افرادی هم که مبارزان جوهری نام دارند در تلاش هستند تا این اختاپوس شرور و نیروهایش را متوقف کنند.(بله! هنوز در حال صحبت در مورد بازیای هستیم که شما در آن بازیکنان دیگر را با غلتکهای بزرگ رنگ میکنید!) در تمام طول مدت بخش تکنفرهی Splatoon 2 شما در حال مبارزه با همین اختاپوس و نیروهایش هستید. در نهایت و در زمانی که به نقطهی پایانی داستان میرسید، قهرمان جوهریها موسیقیای اجرا میکند که باعث روشن شدن ذهن Octolingها میشود و همین موضوع تبدیل به سنگ بنای بستهی الحاقی میشود که هدف ما هم همان است.
در این بستهی الحاقی که Octo Expansion نام داشت، بازیکن در نقش اعضای Octolings قرار میگرفت که حالا از زیر شستشوی مغزی اختاپوس شرور خلاص شدهاند و در حال مبارزه علیه سیستم پروپاگاندهی او هستند.
البته که تمام این اتفاقات با استفاده سطلهای رنگ و تفنگهای رنگپاش به وقوع میپیوندد ولی خب با توجه به وقایع داستانی، جذابیت خاص خودش را دارد.
شخصیت Miles Edgeworth از سری Ace Attorney
شاید سری بازیهای Ace Attorney در کشور ما به اندازهی باقی دنیا محبوب و معروف نباشد ولی نمیتوان شخصیت Miles Edgeworth را در چنین لیستی نیاورد و آن را نادیده گرفت. شخصیت که دشمن شماره یک و همیشگی قهرمان اصلی مجموعه یعنی Pheonix Wright که همیشه با دقت و تیزبینی مثالزدنی قصد دارد سد راه قهرمان ما شود.
در همان بازی اول، شخصیت مایلز به عنوان رقیبی سالم برای فونیکس معرفی میشود که در ادامه قربانی اشتباهات خودش میشود و به مرور تبدیل به دشمن فونیکس گشته و همیشه در تلاش است تا او را شکست دهد. مایلز نمونهی بارز و درست یک آنتاگونیست تمام عیار است. اهداف و انگیزههای خوبی دارد و از هیچ تلاشی برای پیروزی بر رقیبش فروگذار نیست.
ولی این شخصیت همیشه روبهروی مخاطب این سری بازی نیست و بازی مخصوص خودش را نیز دارد. عنوانی که با نام کامل Ace Attorney Investigations: Miles Edgeworth شناخته میشود. بازی یک نسخهی فرعی و به طور همزمان یک دنباله برای سهگانهی اصلی است. جایی که بعد از پایان ماجراهای سه بازی نخست، مایلز از تواناییهای منحصربهفردش استفاده میکند و پروندههای مرموز دیگری را حل میکند.
اینکه بالاخره مایلز را در حالی ببینیم که در حال دفاع از فرد درستی است حس خوبی دارد. اینکه حالا او را در وضعیتی نمیبینیم که تلاش میکند تا فرد اشتباهی را بیرون از زندان نگه دارد و در حال حرام کردن مهارتهایش در مسیر اشتباه نیست.
شخصیت Handsome Jack از سری Borderlands
دلایل زیاد وجود دارد که عاشق و دلباختهی سری بوردرلندز باشید. از مراحل عجیب و غریب و مفرح آن گرفته تا سلاحهای لایتناهی و سیستم لوتینگ اعتیادآورش. ولی یکی از بهترین بخشهای بازیهای بوردرلندز، شخصیتهای دیوانهوارد و مجنون آن است و گل سرسبد این شخصیت کسی نیست جز جک خوشتیپ خودمان.
این شخصیت که نقش شرور اصلی Borderlands 2 را ایفا میکند. شخصیتی که به قدری جذاب است که ناراحت بودن و نفرت از او یکی از سختترین کارهای ممکن است. حتی زمانی که تلاش میکند شما را از میان بردارد یا مستقیما شما را کرمی بیارزش خطاب میکند!
کمی بعد از انتشار Borderlands 2 بود که یک بازی دیگر به بازار آمد. عنوانی که داستانش جایی بین بازی اول و دوم روایت میشد و به همین دلیل هم به سادگی Borderlands: Pre-Sequel نام گرفت. دنبالهای برای بازی اول و پیشدرآمدی برای بازی دوم!
در این بازی ما با گذشتهی شخصیت جک آشنا میشویم و متوجه میشویم که او نه تنها از ابتدا چنین خوی شیطانی و شروری نداشته، بلکه در جایی از زندگیاش تمام ویژگیهای یک قهرمان از خودگذشته و تمام عیار را داشته است.
در این بازی جک اصلا شبیه به آن مدیر شیطان صفت بازی دوم ندارد و بلکه اتفاقاً در تلاش است تا با استفاده از قدرت والتها سیارهی پاندورا را به جایی متمدنتر و بهتر برای زندگی تبدیل کند. شما حتی در این بازی میتوانید در نقش خود جک یا یک نسخهی تقلبی و بسیار دقیق از او که به عنوان بدل او شناخته میشود بازی کنید.
شخصیتهای شروری که بعداً به قهرمان تبدیل شدند همیشه جذابیت خاصی دارند و به سادگی از ذهن مخاطبان پاک نمیشوند. شما کدام شخصیتها را به یاد دارید؟
source