فیلمها با این هدف ساخته میشوند که مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند و توجه او را از ابتدا تا انتها جلب کنند. یک فیلمساز میخواهد تماشاگران سینما در طول مدت یک فیلم درگیر آن شوند تا بتوانند در دنیای آن داستان غرق شده و آن را درک کنند. به طور کلی، فیلمسازی داستان سرایی است و داستانها قرار است شما را درگیر خود نگه دارند. چه در یک فیلم شما به طور غیرقابل کنترلی بخندید یا مغز خود را برای فهمیدن اینکه چه اتفاقی میافتد مشغول کنید، فیلمها قرار است شما را از ابتدا تا انتها درگیر خود کنند.
درست است که برخی از فیلمها بینندگان خود را ملزم نمیکنند که به تمام جزئیات توجه کنند، زیرا روایت به اندازهای سرراست است که هر چقدر هم که کم به آن توجه کنید، میتوان طرح را دنبال کرد. با این حال، اکثر فیلمها به اندازه کافی جزئیات دارند که توجه کردن در دراز مدت بهتر خواهد بود. اگر واقعاً از یک فیلم لذت میبرید، فرض بر این است که به هر حال میخواهید به تمام نکات آن توجه کنید. با این حال برخی از فیلمها از ابتدا تا انتها توجه بینندگان خود را کاملاً میطلبند.
این فیلمها مملو از جزئیات ضروری و نکات داستانی درهم تنیدهای هستند که باید روی آنها تمرکز کرد تا بفهمیم چه خبر است. پس بدون هیچ مقدمهای، در این مطلب ویجیاتو ۲۰ فیلم که از ابتدا تا انتها به توجه کامل شما نیاز دارند، معرفی شده است.
Shutter Island
جزیره شاتر مارتین اسکورسیزی با بازی لئوناردو دی کاپریو و مارک روفالو، ذهن مخاطبان خود را در تمام مدت پخش به هم میزند. این فیلم که در اواسط دهه 50 میلادی اتفاق میافتد، مارشال آمریکایی تدی دانیلز (دی کاپریو) را دنبال میکند که مأمور میشود تا پروندهای را در بیمارستان اشکلیف شاتر آیلند بوستون بررسی کند. او این مأموریت را به دلایل شخصی میپذیرد، اما مدت کوتاهی پس از رسیدن معتقد است که او را به عنوان بخشی از نقشه پیچ و تاب خورده توسط پزشکان بیمارستان به آنجا آوردهاند که درمانهای رادیکال را روی او امتحان کنند.
از آنجایی که کارکنان بیمارستان از دسترسی او به سوابقی که گمان میکند این پرونده را شکوفا میکند، امتناع میکنند، و طوفان قریبالوقوع ارتباط با شهر اصلی را قطع میکند، تدی شروع به زیر سوال بردن واقعیت و حتی سلامت عقل خود میکند. اما دور شدن از فضای داستانی این فیلم حتی برای یک ثانیه شما را کاملاً گیج میکند، زیرا داستان به سرعت پیش میرود و چیزهای زیادی برای فاش شدن وجود دارد.
Inception
شبیه به جزیره شاتر، فیلم «Inception» کریستوفر نولان نیز یکی دیگر از آثار پیچیده سینما است که بیننده را در صورت عدم تمرکز بر روی صفحه در تمام مدت زمان، به طرز ناتوانی گیج میکند. هدف این فیلم آن است که درک شما از واقعیت را به هم بزند، همانطور که با شخصیتها این کار را میکند. بنابراین، اگر توجه خود را به فیلم معطوف نکنید، بدون اینکه بدانید آخرین بار کجا را رها کردهاید، به داستان بازمیگردید.
این فیلم حول محور دام کاب با بازی دی کاپریو جریان دارد، او یک دزد خبره است که در هنر ورود به خواب افراد تخصص دارد. در واقع او اسرار ارزشمندی را از اعماق ضمیر ناخودآگاه در حالت رویا میدزدد، جایی که ذهن در آن موقعیت آسیب پذیرترین است. اما حرفه دام کاب، او را به یک فراری تحت تعقیب تبدیل کرده است. بنابراین وقتی به او فرصت رستگاری داده میشود، این امر مستلزم آن است که او ایدهای را از رویای کسی ندزدد، بلکه ایدهای را درون آن بکارد، که شامل رویاهای متعدد در رویاها و ایجاد یک منظره رویایی ایده آل برای ماموریت است.
Predestination
فیلم Predestination، یک تریلر فانتزی استرالیایی به کارگردانی پیتر و مایکل اسپیریگ و با بازی اتان هاک است. این اثر از نگاه لحن و فضا اثری غم انگیز است و زیربنای شگفت انگیزی از ژانرهای بسیاری دارد که مخاطب میتواند از آن لذت ببرد. این فیلم فوقالعاده بدیع و خلاقانه به جنبههای مختلف ژانر «علمی تخیلی» آغشته شده است. شخصیت هاک نقش یک مامور سفر در زمان را برای یک آژانس مخفی ایفا میکند که از توانایی آنها برای دستکاری زمان در جهت جلوگیری از جنایات استفاده میکند.
در آخرین مأموریت خود، او وظیفه دارد تا شخصی خاص را متوقف کند، تروریستی که در سال 1975 بمبی را در شهر نیویورک منفجر کرد و 11000 شهروند را کشت. این فیلم جذاب، قابل تامل و فوقالعاده هوشمندانه، مخاطب را تا آخرین فریم بر روی صندلیهای خود نگه میدارد. این فیلم از همان ابتدا پیچ و تابهای مختلف را پس از معرفی طرح داستان به سمت شما میاندازد که انگار چیزی نیست و از شما انتظار دارد که درست در کنار آنها حرکت کنید، بنابراین باید توجه کامل شما همیشه معطوف این فیلم و نکات ریز آن باشد.
Triangle
وقتی جس (ملیسا جورج) پسرش را در مدرسه رها میکند و برای بعدازظهر سوار قایق تفریحی دوستش میشود، نمیتواند این احساس را که چیزی در سفرشان خراب است، از بین ببرد. هنگامی که قایق پس از یک طوفان مهیب آسیب میبیند، گروه چارهای جز سوار شدن به یک کشتی اقیانوس پیما برای ایمنی ندارند. به محض سوار شدن به کشتی، جس نمیتواند از این احساس که قبلاً آنجا بوده است خلاص شود. به نظر میرسد کشتی رها شده است، اما آنها در واقع تنها نیستند. یک نفر در کشتی است و قصد دارد این افراد را شکار کند.
مثلث از همان ابتدا به طور هدفمند ذهن شما را به هم میزند. همیشه چیزی در مورد تصمیماتی که شخصیتها میگیرند وجود دارد، و هر موقعیتی به نظر اشتباه میرسد. شما کل فیلم را با این احساس میگذرانید که اطلاعاتی را از دست دادهاید، و حتی زمانی که پیچشهای داستانی خود را نشان می دهند، همچنان احساس میکنید که چیزی در این میان لنگ میزند. کل فیلم یک سفر است، اما پرده سوم به طور خاص باعث میشود همه چیز را کاملاً فراموش کنید.
Donnie Darko
دانی دارکو بهترین جنبه فیلمهای اسرارآمیز، هیجان انگیز و علمی تخیلی را با هم ترکیب میکند تا فیلمی کاملاً مهیج و کاملاً جذاب بسازد. این فیلم به دنبال دانی (جیک جیلنهال)، یک نوجوان متفاوت است که با همکلاسیها، معلمان یا والدینش خوب نیست. او یک دوست به نام گرچن (جنا مالون) دارد که او را درک میکند و میخواهد با او قرار بگذارد.
اما تنها دوست دیگر او یک خرگوش عجیب و غریب به اندازه انسان به نام فرانک است که فقط دانی میتواند آن را ببیند. هنگامی که یک موتور از هواپیما میافتد و در اتاق خواب دانی فرود میآید در حالی که او آنجا نیست، به نظر میرسد که هم این رویداد و هم فرار دانی ناشی از اتفاقات ماوراء طبیعی بوده است. این فیلم به بهترین شکل عجیب است و چیزی که واقعاً نباید اجازه دهید صورت بپذیرد این است که توجه شما از آن منحرف شود. این فیلم ترکیب ذهنی پرانرژی و هیپنوتیزم کنندهای دارد که شما را از لحظه فشار دادن Play تا پایان تیتراژ، قفل میکند.
Coherence
داستان مهیج و علمی تخیلی این فیلم در طول یک شب اتفاق میافتد؛ شبی که یک ستاره دنبالهدار از روی زمین میگذرد و گروهی از دوستان برای یک مهمانی شام دور هم جمع میشوند. شام به طور معمول با گفتگو و یادآوری خاطرات شروع میشود تا زمانی که برق ناگهان قطع شود. با قطع برق، بقیه شب مسیر عجیبی را طی میکند. واقعیت شروع به آمیختن با داستان میکند و گروه زمان و یکدیگر را از دست میدهند. توانایی تشخیص اینکه چه چیزی واقعی است و چه چیزی جعلی است، با گذشت شب از بین میرود و باعث میشود این دوستان عصبی شوند.
این فیلم بدون شک مستلزم توجه کامل بیننده برای درک وقایع رخ داده بین گروه دوستان است. درک هر فرد از واقعیت با گذشت شب منحرف میشود و حتی شخصیتهایی که از پذیرش اتفاقاتی که برایشان میافتد سر باز میزنند، با آنچه واقعی است و آنچه که نیست مبارزه میکنند. اکت آخر توضیح و راهنمایی بین نکات داستان و غیرداستانی را به هم میزند، اما در لحظات پایانی دوباره همه چیز ناگهان پیچیده میشود.
Black Bear
این فیلم حول محور آلیسون (پلازا) فیلمسازی است که با یک زوج جوان در کلبه دورافتاده کنار دریاچه در کوههای آدیرونداک نیویورک میماند، به این امید که برای فیلم بعدیاش در آنجا الهام بگیرد. پویایی بین این سه در ابتدا یکسان است، اما آلیسون به زودی متوجه میشود که چیزی درونی او را به سمت موقعیت سیاهی هدایت میکند و به زودی گروه به یک بازی حساب شده از میل و حسادت پرتاب میشوند.
این فیلم هم کمدی تیره و هم به طرز شگفت انگیزی تفکر برانگیز است و کاملا شایسته توجه بی وقفه شماست. در میانه فیلم یک تغییر لحن روایی شدید وجود دارد که قطعاً میخواهید چشم و گوش خود را به آن اختصاص دهید زیرا از آنجا همهچیز جذابتر میشود.
Everything Everywhere All At Once
یکی از موفقترین آثار سینمایی در فصل جوایز سال 2022 همین فیلم است؛ اثری که یک چرخش منحصربهفرد در داستانسرایی چندجهانی ایجاد میکند، و یک ثانیه از این فیلم عجیب و غریب 139 دقیقهای وجود ندارد که توجه اختصاصی شما را جلب نکند. با توجه به اینکه مولتیورس یا همان چندجهانی روایت داستان را به جلو میبرد، جای تعجب نیست که تمام جزئیات این فیلم به یک تماشاگر متمرکز نیاز دارد.
این فیلم درباره یک مهاجر چینی سالخورده به نام اِولین است که در تلاش است تا تجارت شکست خورده خود در خشکشویی را سرپا نگه دارد، در حالی که با شوهری که خواهان طلاق است و دختر بالغی که نمیتواند با او ارتباط برقرار کند نیز سر و کار دارد. اما ناگهان او در یک ماجراجویی جنون آمیز غرق میشود. سپس چندین جهان موازی به او نشان داده میشود که در آنها میتوانست چندین چیز مختلف داشته باشد و دهها زندگی متفاوت داشته باشد که به او کمک میکند تا دانش لازم را برای شکست دادن موجودی که تهدید به سقوط هر کیهانی است به دست آورد. همین محتوا تمرکز ویژه مخاطب را از ابتدا تا انتها طلب میکند.
Memento
فیلم موفقیتآمیز کریستوفر نولان، یادگاری، با استفاده از دو خط زمانی متفاوت، ساختار روایی معمولی را کاملاً نادیده میگیرد. یکی در زمان به جلو و دیگری در زمان به عقب حرکت میکند. داستان حول محور مردی به نام لئونارد (گای پیرس) میچرخد که دیگر نمیتواند خاطرات جدیدی بسازد، بنابراین داستان او را مجبور میکند از یادداشت و خالکوبی برای زنده نگه داشتن افکار خود استفاده کند تا هر آنچه را که میخواهد یا باید به خاطر بسپارد را کنارش داشته باشد. او متقاعد شده است که دو مرد همسرش را به قتل رساندهاند، و بنابراین او برای یافتن و کشتن مهاجمان دست به کار میشود.
از آنجایی که دو خط زمانی همزمان وجود دارد که مخالف یکدیگر حرکت میکنند، تشخیص اینکه کدام رویداد قبلاً رخ داده است، کدام در حال حاضر اتفاق میافتد و کدام اتفاق خواهد افتاد میتواند دشوار باشد. لئونارد همچنین با توجه به مشکلات حافظهاش راوی غیرقابل اعتمادی است، بنابراین ممکن است برخی از وقایع آنطور که او به خود گفته است آنها را به خاطر بسپارد اتفاق نیفتاده باشد و برخی ممکن است اصلاً اتفاق نیفتاده باشد. این فیلمی است که نه تنها توجه کامل شما را میطلبد، بلکه اگر ذهن شما کاملاً روی آن متمرکز نباشد، احساسی هم نخواهید داشت.
The Call
فیلم The Call یک تریلر ترسناک است که سینمای کره جنوبی آن را با افتخار انجام میدهد. فیلم داستان دو زن 28 ساله است که در حومه شهر خارج از سئول زندگی میکنند و از طریق تلفن ثابت با یکدیگر ارتباط دارند. سئو یون در سال 2019 به خانه مادرش میرود، در حالی که یانگ سوک در بیست سال قبل با نامادری خود در یک خانه زندگی میکند، یعنی در سال 1999 میلادی.
این دو زن با وجود زندگی در دو دهه متفاوت، هر روز با تلفن صحبت میکنند و با هم دوست میشوند. آنها شروع به تعجب میکنند که آیا میتوان گذشته را تغییر داد، اما سئو یون به زودی متوجه میشود که بهتر است این ارتباط را نادیده بگیرد. این فیلم به همان اندازه که سرگرم کننده است، ناراحت کننده است، و کاملاً پیچیده. اکتشافاتی که سئو یون انجام میدهد نشان میدهد که چرا او میتواند با شخصی در 20 سال گذشته صحبت کند و رفتارهای نگرانکننده یانگ سوک، این فیلم را به یک فیلم هیجانانگیز برای تماشا تبدیل میکند، اما متعادل کردن زمانبندیها و پیچشها مطمئناً نیاز به توجه عمیق شما دارد.
Lost Highway
دیوید لینچ به خاطر ساختن فیلمهایی که درک ما از واقعیت را مختل می کند و بینندگان را وادار میکند که همه چیزهایی را که تازه تماشا کردهاند زیر سوال ببرند، مشهور است. فیلمهای او هیچوقت سرراست نیستند و تماشاگر را مجبور میکنند تا داستان را دنبال کند. هیچ چیز ساده نیست و همه چیز در یک فیلم دیوید لینچ معنایی دارد و همین باعث میشود کار او بسیار باشکوه باشد. بزرگراه گمشده همه این ویژگیها را دارد و احتمالاً یکی از بهترین فیلمهای اوست.
این فیلم درباره فرد مدیسون (بیل پولمن) است که تحت شرایط مرموزی متهم به قتل همسرش رنه (پاتریشیا آرکت) میشود. در حالی که فرد در انتظار اعدام است، به طور معجزه آسایی به مرد جوانی به نام پیت دیتون (بالتازار گتی) تبدیل میشود و میتواند زندان را ترک کند و زندگی کاملا متفاوتی داشته باشد. هنگامی که پیت آزاد میشود، مسیرهای او و فرد به شکلی سورئال و پر از تعلیق شروع به تلاقی میکند که همه توسط یک رئیس گانگستری به نام دیک لورن تنظیم شده است. این داستان از دیدگاههای مختلف در یک جدول زمانی غیرخطی روایت میشود، بنابراین توجه بدون شک ضروری است.
Malignant
جیمز وان در خلق فیلمهای ترسناک جذاب با پیچ و تابهای دیدنی حرفهای است و فیلم ترسناک ماوراء الطبیعه بدخیم به این میراث ادامه میدهد. مدیسون (آنابل والیس) 27 سال پس از حادثه در بیمارستان تحقیقاتی سیمیون، در بیمارستانی در سیاتل امروزی از خواب بیدار میشود. با چشماندازهای بیحسکننده قتلهای وحشیانه که زندگی عادی او را مختل میکند، گذشته مبهم او ظاهر میشود و هم او و هم مقامات محلی را گیج میکند. پس از مدتی مدیسون متوجه میشود که این کابوسهای وحشتناک در عمل واقعیتهای ترسناک هستند.
اما هرکسی که فیلم ترسناک جیمز وان را دیده باشد، میداند که پیچشهای داستانی اساساً زبان عشق او برای فیلمسازی است. همه فیلمهای ترسناک او دارای پیچشهای داستانی متعددی هستند، اما بدخیم ممکن است تاج پرپیچوخمترین فیلم در فیلمشناسی او را به خود اختصاص دهد. اطلاعات و افشاگریها در مورد گذشته عجیب مدیسون نکتهای است که با ادامه فیلم خلاقانهتر و نگران کنندهتر میشوند. شما آنقدر غرق در داستان عجیب و غریب گذشته او خواهید شد که حتی نمیتوانید به تمرکز توجه خود روی هر چیز دیگری فکر کنید.
Black Swan
درام هیجانانگیز دارن آرونوفسکی، یک فیلم ترسناک روانشناختی است که شما را با قهرمان داستان، نینا (ناتالی پورتمن)، یک بالرین ناپایدار، به سفری شگفتانگیز میبرد. او با مادر بالرین سابق خود (باربارا هرشی) زندگی میکند، بنابراین وقتی مدیر هنری او توماس (وینسنت کسل) تصمیم میگیرد به جای بالرین اصلی بث (ویونا رایدر) به عنوان نقش اول از او در این نقش استفاده کند، نینا دچار آشفتگی روانی میشود.
با این حال، رقصنده جدیدی به نام لیلی (میلا کونیس) نیز توماس را تحت تأثیر قرار میدهد که به معنای رقابت برای این نقش با نینا است. اما نینا کسی است که کاملاً با این موقعیت و نقش تناسب دارد در حالی که لیلی مظهر نقش سیاه مقابل اوست و ناامیدی نینا برای اثبات اینکه میتواند هر دو نقش را بازی کند او را به سمت مارپیچ رو به پایینی سوق میدهد که باعث میشود احساس واقعی بودن را از دست بدهد. این فیلم از آن دست آثار پیچیده روانشناختی است که از ابتدا تا انتها تمرکز مخاطب بر روی نکات ریز داستان را طلب میکند.
Mr. Nobody
یکی دیگر از آثار شاخص در چنین فهرستی باید فیلم آقای هیچکس باشد. این فیلم یک درام فانتزی به کارگردانی جاکو ون دورمال است. داستان این فیلم در سال 2092 اتفاق میافتد و به آخرین انسان فانی با بازی جرد لتو روی زمین میپردازد. او در مورد گذشته و انتخابهایی که میتوانست انجام دهد فکر میکند.
این فیلم با تغییرات سبک و لحن زیادی همراه است که تماشاگر را به چالش میکشد تا توجه بسیار دقیقی داشته باشد. در واقع این فیلم از لحاظ بصری نیز خیره کننده است. آقای هیچکس یک تجربه منحصر به فرد، تازه و عمیق را ارائه میدهد. در کنار بازی درخشان، فیلمبرداری خیره کننده و موسیقی متن شگفت انگیز. «آقای هیچکس» تجربهای به یاد ماندنی را برای مخاطب به جا میگذارد که مدتها بعد از دیدن فیلم برایش باقی میماند.
Being John Malkovich
«جان مالکوویچ بودن» فیلمی دیوانهکننده درباره عروسکبازی است که پورتالی را پیدا میکند که مستقیماً به درون سر جان مالکوویچ بازیگر هالیوود هدایت میشود. این فیلم یکی از پیچیدهترین آثار در این فهرست است. اثری که به کارگردانی اسپایک جونز و نویسندگی چارلی کافمن، بدیع، زیبا و خنده دار است. کامرون دیاز و جان کیوزاک کاملاً غیرقابل تشخیص هستند و جان مالکوویچ فرصت جالبی برای ایفای نقش خود در اختیار دارد که با خلق یک شخصیت فوق العاده این کار را انجام میدهد.
این فیلم عجیب، سورئال و متفاوت بینندگان را به دنیای خاص خود میکشد. این فیلم پر از طنز ظریف و جالب، با درخشش کارگردان اسپایک جونز و کل بازیگرانش، اثر تماشایی را به نمایش میگذارد. جان مالکوویچ بودن از آن دسته فیلمهایی است که هر چند وقت یک بار میآید و آدم را بیشتر به سمت فضایی گیج کننده سوق میدهد. پس هنگام تماشای آن نباید حتی تمرکز خود را برای چند ثانیه از دست بدهید.
Tenet
سینمای نولان دنیایی است که هر زاویه آن نیاز به توجه کامل شما دارد؛ پس یک بار دیگر، نولان با فیلم تنت بینندگان را مجبور میکند تا مفاهیم پیچیده را در این فیلم جاسوسی اکشن علمیتخیلی و هیجان انگیز درک کنند. به بیان ساده، فیلم درباره یک مامور سابق سیا (جان دیوید واشنگتن) است که یاد گرفته چگونه زمان را دستکاری کند، مهارتی که برای جلوگیری از یک حمله جهانی در آینده ضروری است.
این فیلم درباره سفر در زمان نیست. این در مورد دستکاری زمان است (به نام «وارونگی»). وارونگی، زمانی اتفاق میافتد که افراد یا اشیاء از یک گردان موقت عبور کنند. وقتی صحنههای اکشن پیچیده شامل وارونگی باشد، گیجکننده میشود. و سپس صحنههایی از نیمه اول فیلم وجود دارد که شامل شخصیتهایی میشود که زمان را دستکاری کردهاند تا از نیمه دوم به عقب برگردند. حتی شرح حال خلاصه این فیلم نیز گیج کننده است. پس هنگام چنین اثری نباید تمرکز را از دست داد.
I’m Thinking of Ending Things
فیلم «من به پایان دادن به اوضاع فکر میکنم» نوشته چارلی کافمن، نویسنده و کارگردان تحسین شده، مفاهیم ویژه و خاص کافمن را به تصویر میکشد: هویتهای دوگانه، واقعیتهای رویا گونه، و شخصیتهای ناامید. رمان ایین رید که این فیلم بر اساس آن ساخته شده است، توضیحی تحت اللفظی از آنچه در حال رخ دادن است ارائه میدهد. اما خود فیلم کافمن اینطور نیست. او آزادیهای عمدهای را در مورد مطالب منبع قائل است و کل فیلم را با مفاهیم مبهمی که بینندگان را گیج میکند لایهبندی کرده است. این مدل عجیب منجر به 50000 جستجوی اینترنتی در ماه برای فهم فیلم توسط تماشاگران شده است.
این فیلم لزوماً به مخاطب خود نمیگوید که آیا چیزی که تماشا میکند جعلی است یا واقعیت، و کار بسیار خوبی را انجام می دهد که واقعیت و داستان را تقریباً غیرقابل تشخیص میکند. جدا از جلوههای بصری و دیالوگهای کمی گیجکننده، ارجاعات زیادی به فیلمها و ادبیات داستانی وجود دارد! پس برای درک بهتر داستان این اثر نه تنها بدون شک نیاز به توجه کامل به این فیلم دارید، بلکه ممکن است نیاز به مکث و تحقیق نیز داشته باشید.
Mulholland Drive
تنها چهار سال پس از بزرگراه گمشده، دیوید لینچ با فیلم گیج کننده دیگری به صحنه هالیوود بازگشت که غیرممکن است در آن غرق نشوید. این فیلم به دنبال بتی ساده لوح و بی گناه (نائومی واتس)، یک بازیگر مشتاق است که برای اولین بار پا به هالیوود میگذارد و به آپارتمان گران قیمت خاله روث خود نقل مکان میکند تا سفر خود را برای تبدیل شدن به یک ستاره آغاز کند.
اما پس از یک تصادف وحشتناک رانندگی در لس آنجلس، ریتا (لورا هرینگ) که دچار فراموشی شده است، خود را در آپارتمان غریبهای پیدا میکند که اتفاقاً خاله روث بتی است. این دو با هم شروع به حل معمای هویت واقعی ریتا میکنند. باید بدانید این فیلم اصلاً از ساختار روایی سنتی پیروی نمیکند. در واقع نقطه A به این معنی نیست که به نقطه B منتهی میشود و زمان فقط یک ساختار است. مانند تمام فیلمهای لینچ، همه چیز معنایی دارد و هر چیزی که گفته میشود یا انجام میشود عمدی است. بنابراین چنین اثری کاملاً توجه کامل شما را میطلبد.
The Butterfly Effect
اگر بتوانید یک مسیر عملی را در زندگی خود تغییر دهید، آیا آن را انجام میدهید؟ اثر پروانهای امکان تغییر گذشته و اینکه مسیر زندگی شما در آینده چگونه خواهد بود را کاملاً در بر میگیرد. این فیلم درباره شخصی به نام ایوان است که از سردردهای شدید رنج میبرد که گاهی اوقات او را بیهوش میکند.
در طول بیهوشیهایش، او میتواند به گذشته سفر کند و برخی اقدامات را در زندگی خود تغییر دهد، اما این منجر به عواقب جدی و چالش برانگیزی میشود. با استفاده از تئوری آشوب برای توضیح طرح خود، اثر پروانهای شما را مجبور میکند که با افکار خود بنشینید و در مورد همه اعمال خود فکر کنید تا تصمیمات پشیمانکننده نگیرید. اما مسیر داستانی پیچیده این اثر به گونهای است که مخاطب برای درک آن باید از ابتدا تا انتها تمرکز و توجه خود را به این اثر از دست ندهد.
Fight Club
باشگاه مبارزه یک فیلم کلاسیک کالت محصول 1999 به کارگردانی دیوید فینچر با بازی اد نورتون و برد پیت است که بر اساس رمانی به همین نام اثر چاک پالانیوک ساخته شده است. این فیلم از دست آثاری است که اگر روی داستان آن متمرکز نباشید به سادگی فهم آن را از دست میدهید. باید بدانید Fight Club در زمان اکران نتوانست مخاطبان خود را پیدا کند و در باکس آفیس شکست خورد. نورتون نقش یک بی خواب افسرده را بازی میکند که با دنیای اطرافش احساس بیگانگی دارد. اما یک روز شخصیت نورتون با تایلر دوردن (با بازی برد پیت) آشنا میشود و بلافاصله مجذوب نگرش شیطانی او میشود.
این فیلم تاریک و آزاردهنده است و اظهارات جسورانهای را درباره جامعه مصرفکننده ما بیان میکند و ساختار آن به شدت بازیگوش است زیرا زمان خطی را تا حدی باورنکردنی درهم میزند. فیلم Fight Club از نکاه بسیاری یک شاهکار سینمایی است زیرا وضعیت موجود را به چالش میکشد و زنگ خطری را به مردم غوطه ور در این جامعه مادی ارائه میدهد. با فیلمنامه محکم، کارگردانی درخشان، بازی شگفت انگیز، فیلمبرداری عالی و موسیقی متن فوق العاده، باشگاه مبارزه یک جشن برای چشم و ذهن ماست که نباید توجه به آن را هنگام تماشا کردن از دست دارد.
source