توسعه دهندگان بازیهای ویدیویی خیلی از اوقات سعی میکنند در آثار خود موارد ریز بسیاری را به صورت مخفیانه جای دهند تا بازیکنانی که دقت و وسواس بیشتری در بازی به خرج میدهند را جذب خود کنند. طبیعت غیر خطی بودن برخی از بازیها به سازندگان اجازه میدهد تا ایستراگها و شوخیهایی را در بازی مخفی کنند. اما این موارد به حد بالایی نیز رسیدهاند و توسعه دهندگان ادامه داستان بازی را برای بازیکنان به صورت مخفیانه اسپویل میکنند.
خیلی از افراد ممکن است در دفعه اول تجربه بازی متوجه این موارد مخفی شده باشند، اما پیام کامل آن را قطعا دریافت نکردهاند چون بازی تمام نشده است. اما در پایان بازی مغز بازیکنان قطعا با درک کامل آن موضوع سوت خواهد کشید. در این مقاله قصد داریم ۱۰ بازی را معرفی کنیم که خودشان داستان خود را طی بازی لو میدادند پس با ویجیاتو همراه شوید.
هشدار اسپویل! در ادامه متن به بررسی جزئی داستان بازیها خواهیم پرداخت.
Batman: Arkham City
داستان پر پیچ و خم بتمن آرکام سیتی به ما نشان داد که جوکری که ما طی بازی با آن برخورد میکنیم اصلا جوکر واقعی نیست، بلکه Clayface خود را به شکل جوکر در آورده و خود جوکر به کارهای شرارت آمیز خود در سایهها ادامه میدهد. جالب است که اکثر بازیکنان چنین موردی را انتظار نداشتند، حتی با وجود اینکه حس میشد او جوکر اصلی نبود.
اما این حقیقت خیلی واضح قبل از این دیدارها مشخص شده بود. وقتی شما در در فان هاوس مشغول جنگ با جوکر هستید و Detective Mode را روشن میکنید متوجه میشوید که او اسکلت ندارد و خب قطعا انسان نیست. بعد از آن نیز وقتی موقع بازجویی از کلی فیس توسط گوردون دیتکتیو مود را فعال میکنید نیز این مورد را مشاهده میکنید. این مورد مشخصا از پیچ و خمهای بازی است که توجه به آن کمی سخت است اما اگر با دقت از اول جوکر را تحت نظر میگرفتید متوجه نقشه بازی برای خود میشدید.
Red Dead Redemption
یکی از شاهکارهای راکستار یعنی RDR با کشته شدن جان مارستون در انتهای بازی توسط مامور FBI ادگار راس و افرادش ختم میشود. بازی با دفن کردن جان توسط ابیگیل و جک پسرش تمام میشود اما این اتفاق در بازی قبل از رخ دادن در مرحله فرعی I Know You پیشبینی شده بود که خب خیلی از بازیکنان به آن توجهی نکردند. در این مرحله جان یک فرد خوش پوش را ملاقات میکند که مقدار زیادی از گذشته جان را میداند و به صورت مبهمی آن را تعریف میکند.
آخرین دیدار جان با این مرد در بیچرز هوپ یعنی خانه جان رخ میدهد که آرامگاه او و ابیگیل میشود. آن مرد به صورت عجیبی به جان میگوید اینجا مکان مناسبی است. بعد این حرف جان او را هدف گلولههای خود قرار میدهد که به طرز عجیبی بر او اثر ندارد. آن مرد که مشخص نیست چه هویتی دارد صرفا خود را حسابدار معرفی میکند و میگوید که در طول زندگی جان او را دنبال میکرده است. برای خیلی از بازیکنان این اتفاق به شدت تعجبآور بود در حالی که برای عدهای دیگر مشخصا علائم مرگ جان و خانوادهاش بود.
Metal Gear Solid 3: Snake Eater
متال گیر سالید ۳ یکی از هوشمندانهترین و تاثیرگذارترین پیچ و خمهای داستانی تاریخ ویدیوگیم را به نمایش گذاشت، وقتی که Boss در ظاهر به شوروی فرار کرده بود. در اصل او طرفدار آمریکا بود و تظاهر کرده بود فراری است تا به مقامات Volgin نفوذ کند و میراث فیلسوف را بدست آورد. در نهایت او میمیرد و تمام دنیا فکر میکنند که او تروریست است، به جز اسنیک، اوا و چند نفر دیگر.
اما این پیچ و خم دیوانهکننده بازی خیلی قبل از این اتفاق در اوایل بازی بعد از تمام کردن مرحله شروعی بازی لو رفت. بعد از دیدار اسنیک و باس و خلع سلاح شدن اسنیک توسط باس، اسنیک از او میپرسد آیا او به شوروی فرار کرده است اما باس جواب داد که تا ابد به آمریکا پایبند و وفادار است. با این وجود اما باس یک شخصیت شرور فوقالعاده در بازی بود و هیچکس فکرش را نمیکرد که چنین سرنوشتی داشته باشد.
Persona 5
عجیبترین جای پرسونا ۵ برای ما جایی بود که کارآگاه مدرسه یعنی گورو آکچی همان قاتل ماسک پوش خائن است که در متاورس ویرانی به بار آورده است. حتی قبل از عرضه بازی به صورت رسمی طرفداران به مجرم بودن آکچی شک کرده بودند. خود بازی نیز به هویت اصلی قاتل اشاره میکرد. اوایل بازی، آکچی صدایی میشنود که میگوید: پنکیکهای خوشمزه! این مورد توسط مورگانا گفته شد.
دقت داشته باشید که فقط کسانی میتوانند صدای مورگانا را بشنوند که قبلا به متاورس رفته باشند که خوب به وضوح نشان میدهد هویت اصلی آکچی کیست. با وجود اینکه این پیچ و خم تاثیرگذار بازی قبل از تموم کردن ساعتها گیمپلی بازی به بازیکنان نشان داده شد، بازهم خیلیها متوجه چنین فکتی در بازی نشدند.
Spec Ops: The Line
این بازی یکی از بهترین بازیهای ساخته شده از جنگ است، یک گزارش غمانگیز و خشن از پوچی جنگ و وظیفه یک سرباز در زمین نبرد. بازی در نهایت به ما نشان میدهد که شخصیت اصلی ما یعنی کاپیتان مارتین واکر تمام این مدت حضور یک سرباز مخالف به جان کنراد در ذهن خود تصور میکند، سربازی که مدام حرکات کاپیتان را زیر سوال میبرد. این اتفاق که در ذهن او رخ میدهد در اصل به خاطر PTSD است، چون کنراد مدتهاست که مرده است.
این یک پیچ و خم هوشمندانه است، همینطور موردی که بازی در اولین دقایق بازی بعد از شروعش به ما تذکر میدهد. وقتی واکر و تیمش به دوبی در مراحل اولیه نزدیک میشوند در وسط بیابان به یک علامت ایست برمیخورند. محل قرار دادن این علامت جرقهای در ذهن بازیکنان ایجاد میکند که چرا در وسط بیابان چنین علامتی وجود دارد. در اصل این ایست به معنای این است که از دستورات پیروی کنید و مدام قتل انجام ندهید، در حالی که وجدانشان چیز دیگری میگوید. این سرنخ با بقیه موارد لیست قطعا فرق دارد اما خوب در نوبه خود بسیار جذاب است.
Final Fantasy IX
فاینال فانتزی ۹ به ما نشان میدهد که کوجا آنتاگونیست بازی برادر شخصیت اصلی ما یعنی زیدان است. این مسئله تعجب بسیاری را به همراه داشت و جالب اینجاست که اوایل بازی نیز به آن اشاره شد. وقتی زیدان و بقیه اواسط بازی در درخت لیفا با کوجا روبرو میشوند، کوجا به زیدان میگوید: «آه برادر… اما تو الان آماده نیستی!»
در آن مقطع به نظر دیالوگ بسیار سادهای به نظر میرسید با توجه به اینکه بازی در دوره پلی استیشن ۱ بوده است. جالب است که این مدت کوجا قصد این را داشت که زیدان را متوقف کند و به او بگوید که او برادرش است. هرکسی که مسئول ترجمه این دیالوگ در بازی بوده قطعا ارتقای درجه یافته چون مورد جالبی را به بازی اضافه کرد.
Bioshock Infinite
حتی ۱۰ دقیقه هم از شروع بازی نمیگذرد و بوکر دوایت پروتاگونیست ما در بازی سرنوشت خود در انتهای بازی را به تصویر میکشد. در سکانس ابتدایی بازی، بوکر توسط راهب غسل تعمید داده میشود و بعد از آن بوکر به طرز عجیبی سر از کلمبیا در میآورد. بوکر بعد از این اتفاق به صورت کنایه آمیز میگوید: «آن راهب احمق باید تفاوت غسل دادن یک فرد با غرق کردن آن را بداند.»
این سخن ممکن است صرفا یک حرف عادی به نظر برسد، اما در انتهای بازی بوکر متوجه این میشود انسانهای شبه خودش که شیطانی هستند در اصل یک ورژن دیگر از او هستند که غسل داده شدهاند. برای جلوگیری از به وجود آمدن این افراد، بوکر قبول میکند تا توسط الیزابتها غرق شود و نگذارد تا آنها بوجود آیند.
GTA: San Andreas
این شاهکار تاریخی داستان CJ را دنبال میکند که به لوس سانتوس، خانه خود برگشته تا انتقام قتل مادر خود را بگیرد. بیگ اسموک یکی از نزدیکترین دوستان سیجی به او کمک میکند تا قاتل مادرش را پیدا کند، اما خوب همانطور که میدانید خود بیگ اسموک قاتل مادر سیجی است و با گنگ دشمن نیز همکاری میکرده است. اما دشمن بودن بیگ اسموک همان ابتدای بازی مشخص بود، زمانی که او با چوب بیسبال به سمت سیجی حمله میکند و فکر میکند او یک مزاحم است.
بعد از اینکه بیگ اسموک اشتباهش را متوجه میشود چوب بیسبال را روی میز میاندازد، دقیقا روی عکس مادر سیجی. خیلی مشخص است نه؟ رفیقش تازه مادرش را از دست داده او چنین کاری با عکس مادرش میکند. با اینکه طی بازی به طور کامل به او مشکوک نمیشویم، اما اواخر بازی متوجه آن میشویم که بیگ اسموک کثیفتر از آن چیزی بود که تصورش را میکردیم.
God of War
بعد از شکست دادن آخرین باس فایت بازی یعنی بالدور، کریتوس و آترئوس به سوی Jotunheim میروند و یک کنده کاری بر روی دیوار میبینند که سرنوشت آنها در طی بازی را نشان میدهد، دقیقا هر آنچه برایشان اتفاق افتاده بود. اما بسیار جالب است که بدانیم این نقاشی اوایل بازی نیز حضور داشته است.
وقتی کریتوس اوایل بازی با بالدور که آن زمان اسمش غریبه بود میجنگد، تخته سنگ عظیمی را بر روی او میاندازد که ورژن تاری از نقاشی است که در آخر بازی دیدیم. شما به دقت زیادی نیاز دارید تا تک تک جزئیات نقاشی را در بیاورید ولی خوب متوجه آن میشوید تمام اتفاقات مسیر بر روی آن حک شده است و مشخصا اول بازی سخت است که متوجه چنین چیزی در بازی شویم.
Splinter Cell: Conviction
اسپلینتر سل کانویکشن به جز بخش داستانی یک بخش کوآپ کوچک نیز داشت که در آن آرچر و کسترل کنترل بازی را دارند. این بخش کمپین کوچک به مرگ یکی از این دو ختم میشود، و خب در ادامه داستان اصلی کنترل سم فیشر را در دست داریم. در مرحله دوم درون عمارت کوبین، بازیکنان قادر هستند که جسد آرچر را ببینند که در کیسهای نیمه باز است و نگهبانان در حال بررسی مرگ او هستند. این نه تنها مرگ آرچر را تصویب میکند، بلکه پایان بخش کمپین کوآپ بازی را نیز لو میدهد. به نوعی این اتفاق میگوید بازیکنان بهتر است اول کمپین اصلی را بازی کنند و بعد از آن سراغ بخش کوآپ بروند.
Read Dead Redemption 2
اواخر بازی و وقتی آرتور مریض است داچ مدام نقشههای پوچ و بیمعنی طراحی میکند که یکی بعد از دیگری آزاردهندهتر هستند. اکثر افراد گنگ به این کارهای داچ ایراد میگیرند اما او و مایکا همچنان با نقشههای بد خود همه چیز را خرابتر میکنند. اما این اتفاقات بازی به صورت خیلی واضحی قبل از آن توسط آرتور پیشبینی شده بود.
اواخر چپتر دوم بازی زمانی که آرتور و جان گله گوسفندی را میدزدند و به مزایده میگذارند هر دو به سمت سالنی میروند که داچ و استراوس در آن هستند. در این بین جان از نقشههای داچ میگوید و آرتور این گونه جواب او را میدهد: «اینها را جدی نگیر. استعداد داچ همین است که حرف میزند. اوضاع خوبی نیست و این رویایی که و در سر خود دارد فکر نکنم عاقبت خوبی داشته باشد و به وقوع بپیوندد.» مشخصا هرکسی قادر به درک چنین مسئلهای نمیشد و حدس چنین عاقبتی در بازی واقعا سخت بود.
Call of Juarez: Bound in Blood
شاید پایان این بازی تلفیقی از خوشحالی و غم بود. ری و توماس دو برادر بزرگتر خانواده به دلیل اتفاقات شخصی بینشان بر روی هم اسلحه میکشند اما ویلیام برادر کوچکتر و البته خوش قلب داستان جلوی ری میایستد. ری که جلوی چشمانش خون گرفته شده به ویلیام مدام دستور میدهد که از سر راهش کنار برود اما او نمیرود و ری که در حال خود نبود ویلیام را میکشد.
این اتفاق بازی اما دقیقا قبل از شروع مرحله اول بازی با ویدیویی به نمایش گذاشته میشود. دقیقا همین صحنهها با کمی جابجایی به نمایش گذاشته میشود. همچنین دیالوگهای ویلیام نیز مثل آخر بازی هستند اما کمی مبهمتر چون ما شناختی از شخصیتها نداریم. قطعا پیشبینی چنین پایانی در بازی خیلی سخت بود اما به نوعی میتوان گفت که با توجه به اتفاقات بازی قابل پیشبینی بود.
خب دوستان نظر شما چیست؟ دیگر چه عنوانی میتواند در این لیست جای بگیرد؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
بیشتر بخوانید:
source
بهترین عطر مردانه