هنوز این کلیشه در فرهنگ عامه وجود دارد که فیلم اکشن، فیلمی است که توسط مردان برای مردان ساخته میشود و بازهم این مردان هستند که در نقشهای اصلی حضور دارند. برای سالها، بازیگران زن فرصت کمی برای ابراز وجود در این ژانر داشتند. در طول پنجاه سال گذشته، چنین فیلمهایی دستخوش تغییرات زیادی شدهاند و شخصیتهای زن به تدریج شروع به فراتر رفتن از کهن الگوهای جهانی «گروگانها»، «قربانیان» و «معشوقهها» کردهاند و حتی به قهرمانان فیلمهای خودشان تبدیل شدهاند.
اکنون ما در جدیدترین مقاله سینمایی ویجیاتو با استفاده از نمونه شخصیتهای کالت و فیلمهای نمادین فرهنگ پاپ، تصمیم گرفتیم دقیقاً چگونگی تکامل تصویر زن در فیلمهای اکشن را تحلیل کنیم. مسیری که باعث دگرگونی سینما و نقش زن در آثار سینمایی و ژانر اکشن شده است.
دهه 1970: اولین نمادها
در فیلم فاکسی براون (1974) ساخته جک هیل، پم گریر نقش قهرمانی را ایفا کرد که حاضر است برای انتقام گرفتن از یک باند بزرگ مواد مخدر به خاطر مرگ دوست پسرش دست به هر کاری بزند. رابطه جنسی، مواد مخدر، جنایت و فقر در کنار حقوق سیاهان و زنان در اینجا به تصویر کشیده شده است. بنابراین فاکسی براون به یک الگو و نمونه پیشرو برای نسل آینده بازیگران سیاهپوست تبدیل شد. خب، سپس پرنسس «لیا» ظاهر شد. در ابتدا، تصویر او میتوانست شک و تردیدهایی را ایجاد کند، زیرا به هر حال، او یک شاهزاده خانم است.
اما باید قبول کرد که همه چیز با نمایش فیلم «جنگ ستارگان: قسمت ۴ – امیدی تازه» در سال 1977 تغییر کرد، جایی که شخصیت کری فیشر امور را به دست خود گرفت و قهرمانی را به نمایش گذاشت که چشم مخاطبان را به خود خیره کرد. در حالی که این شخصیت با پوششی اروتیک به مخاطب معرفی شد، با این حال، تمایلات جنسی شاهزاده خانم در پس زمینه محو شد و ویژگیهای تعیین کننده قدرت و حیله گری نکته جذب مخاطب به این شخصیت شد. بنابراین لیا پیشرو شخصیتهای جنگجوی آینده و نمادی برای یک نسل کامل از مردمی شد که با تماشای جنگ ستارگان بزرگ شدند، که با این حال، تأثیر خوبی روی خود بازیگر که دائماً فشار و بار مسئولیت را احساس میکرد، نداشت.
پس از لیا و شهرت عجیبش نوبت به یک قهرمان زن جدید در سینمای اکشن شد؛ شما به عنوان مخاطب حتی اگر «بیگانه» ریدلی اسکات را بیشتر یک فیلم ترسناک بدانید تا یک فیلم اکشن، اما الن ریپلی همچنان راه را برای شخصیتهای واقعاً بدجنس و جذاب هموار کرد. قهرمان این فیلم با بازی سیگورنی ویور آنقدر خوب نوشته شده بود و روی پرده عالی مجسم شد که تقریباً به استانداردی برای فیلمهای اکشن با مشارکت زنان تبدیل شد. جالب اینجاست که این نقش در ابتدا برای یک مرد در نظر گرفته شده بود و به گفته کارگردان، پس از انتخاب ویور برای نقش اصلی، تغییر چندانی در فیلمنامه ایجاد نشد.
ریپلی با بازتعریف ادراک معمولی از زنان در فیلمهای اکشن، این دیدگاه را که قهرمانان باید از نظر احساسی ضعیف باشند، تغییر داد. او که در پس زمینه دورترین نقاط فضا قرار داشت، از قربانی شدن خودداری کرد و تا به امروز یکی از نمادین ترین چهرههای سینما در ژانر اکشن باقی مانده است.
دهه 1980: سارا کانر در میان مردان
دهه 1980 واقعاً مملو از فیلمهای اکشن مردانه بود. از بلید رانر تا اولین خون و جان سخت بگیرید تا اسلحه مرگبار و ترمیناتور و بسیاری از فیلمهای ارزشمند دیگر، که در آن ما نقشهای اصلی زن را نخواهیم دید، بلکه نکته اکشنهای این دهه این بود که ما زن را فقط به عنوان دوست دختر یا همراه قهرمانان مردانه داستان خواهیم دید. البته در این ورطه مردانگی، تصویر سارا کانر از فیلم «نابودگر» شروع به ظهور میکند که به نظر میرسد مسیر پیموده شده جنسیت زن قهرمان را دنبال میکند: زنی بی دفاع که مجبور میشود برای محافظت از فرزندش قوی شود. با این حال، آن زمان کسی فکر نمیکرد که این چهره او شاید به ایده آل ترین شخصیت زنانه یک فیلم اکشن در دهه 90 تبدیل شود.
بنابراین، در دههای که ستون آن را اکشنهای مردانه شکل دادهاند، جیمز کامرون با خلق یک شخصین نمادین کاری کرد که حتی در این دوران نیز شاهد شخصیتی باشیم که کمک فراوانی به موضوع وجود قهرمان زن در آینده سینما کرد. شخصیتی که توانست در دهه بعد به یک نماد شاخص در سینمای اکشن هالیوود تبدیل شود.
دهه 1990: زنان جنگجو و «سندرم ترینیتی»
شخصیت سارا کانر در این دهه شهرت بیشتری کسب کرد و مورد توجه اکثر مخاطبان سینما قرار گرفت. در نتیجه اکنون میتوانید از او انتظار هر چیزی داشته باشید: از سرقت اتومبیل تا مبارزه با روباتهای قاتل. این قهرمان با بزرگ کردن یک پسر نوجوان، انرژی یک شخصیت زن قوی را بیرون میدهد و آماده برای هر اقدامی است. اما نکته این دهه کارگردانهایی مانند لوک بسون، جاس ویدون و ریدلی اسکات بود که قبلاً با قهرمان نشان دادن شخصیتهای قوی زن نامی برای خود دست و پا کردند.
به عنوان مثال، در فیلمهای بسون، نیکیتا، لئون و عنصر پنجم، دخترانی خطرناک با مدلهای موی خاص منبع الهام این کارگردان شدند، که کل طرح داستان حول آن ساخته میشد. این مدل رفتاری لوک بسون با قهرمان زن ژانر اکشن بعدها و در دوران کنونی به یک الگوی رایج سینمایی بدل شده است که سنگبنای آن را لوک بسون فرانسوی گذاشته بود.
اما شاید شاخصترین نکته این دهه، شخصیت ترینیتی از فیلم The Matrix است که در صحنه سینما ظاهر میشود و میتواند به طور اساسی وضعیت نمایش یک قهرمان زن شاخص را دستخوش تغییر و توجه بیشتر کند. از این گذشته، واچوفسکیها به عنوان سازنده ماتریکس نه تنها به او اسلحه دادند و سعی کردند از ترینیتی یک «شخصیت زن قوی» بسازند، بلکه عملاً یک قهرمان مستقل نوشتند که میتواند فیلم را جدای از قهرمان مردانهاش روس دوش خود ادامه دهد.
خب نکته شاخص این شخصیت زن قهرمان آن است که میراث ترینیتی چیزهای زیادی باقی میگذارد که جلب توجه میکند. جالب است بدانید پس از خلق شخصیت او بود که به اصطلاح «سندرم ترینیتی» ظاهر شد، یعنی پدیدهای که در آن نویسنده یک شخصیت زن ثانویه درخشان را با پیشینهای غنی و انگیزههای روشنی که برای طرح داستان مهم هستند خلق میکند، اما در ادامه به او وقت کافی برای خودنمایی نمیدهد. در واقع این شخصیت گویای این است که برخی فیلمسازان فرصتی برای مستقل شدن، و تأثیرگذاری شخصیت زن همانند یک قهرمان مرد را نمیدهند.
همچنین شایان ذکر است که در دهه 90، با انبوهی از فیلمهای بزرگ، کارگردانان عموماً اجازه نداشتند فیلمهایی با بودجه کلان فیلمبرداری کنند، جایی که شاید بتوانند از زاویه دیگری به وضعیت قهرمان زن مستقل در سینمای اکشن نگاه کنند.
دهه 2000: خودنمایی زنانه به رهبری آنجلینا جولی
شاید این سخن من به عنوان یک مرد، ابتدا مرد ستیزانه به نظر بیاید، اما باید توجه داشت که قرن جدید پاسخی مستقیم به دههها سرکوب زنان در فیلمهای اکشن توسط هالیوود و جامعه سینما در کل بود. اما نتیجه این رویکرد انتقامجویانه نیز بالا آمدن نگاه جنسیتزده به شدت منفی به قهرمان زن است که سالها بر هالیوود حاکم شده و از آن جدا نمیشود.
شاید تصادفی نباشد که فیلمهایی مانند Underworld: Evolution حول محور خیانت شخصیتهای زن قوی توسط مردانی است که زمانی به آنها اعتماد داشتند. به زودی «فرشتگان چارلی»، «رزیدنت ایول»، «زن گربهای»، «بیل را بکش» و دیگر فیلم ها ظاهر شدند که در آن قدرت و موفقیت دختران جذابیت جنسی آنها را به پس زمینه میبرد. اما مظهر قهرمان اکشن اوایل دهه 2000، البته آنجلینا جولی بود.
آنجلینا جولی با نقشهایی در فیلمهای اکشن «لارا کرافت»، «آقا و خانم اسمیت» و «تحت تعقیب» به محبوبیت و شهرت عجیبی دست یافت؛ در نتیجه این بازیگر ممکن است اولین زنی باشد که به چنین موفقیتی در فیلمهای اکشن دست یافته است، که این داستان او را با ستارگانی مانند سیلوستر استالونه و بروس ویلیس در ژانر اکشن برابر میکند. خب، ما نمیتوانیم از فیلم لارا کرافت او به صورت ویژه یاد نکنیم. این فیلم به خودی خود 275 میلیون دلار در سراسر جهان فروخت و بار دیگر ثابت کرد که تماشاگران حاضر به تماشای یک فیلم اکشن با محوریت یک زن با شمایل اروتیک در نقش اصلی هستند.
دهه 2010 تا کنون: بتهای مدرن زنانه
در مورد فرنچایزهای بزرگ، به خصوص آنهایی که ابرقهرمانانه هستند، فکر کنید، هر کدام این آثار حداقل یک شخصیت زن شاخص دارد. بیوه سیاه در انتقام جویان، گامورا در نگهبانان کهکشان، لتی اورتیز در فیلم سریع و خشمگین و خیلیهای دیگر. اغلب اوقات، این شخصیتها به نظر میرسند که فقط با شخصیت اصلی ارتباط برقرار میکنند یا بخشی از تیم میشوند، بدون اینکه واقعاً طرح را به جلو ببرند. این نتیجه یک تکامل منفی است که امروز خودش را به نمایش گذاشته است.
اکنون به لطف بالا آمدن موجهای زنانه در سینما که نتیجه پنجاه سال پشتوانه است، ما شاهد نمایش مشهورترین ابرقهرمان زن جهان در کمیکها، یعنی نسخه سینمایی واندر وومن هستیم. و همچنین در پس پرده این شهرت زنانه ما داستان قهرمانی چون «بیوه سیاه» با بازی اسکارلت جوهانسون را دریافت میکنیم که نه چکش قدرتمند دارد و نه یک لباس فوقالعاده میلیارد دلاری، اما با این وجود در فیلم بد و معمولی «بیوه سیاه» داستان او نیز روایت میشود. به نظر من بازهم تنها نکته دیده شدن این قهرمانان زن امروزی (شما بگویید بتهای مدرن زنانه) نمای اروتیک آنها است. و این درست برخلاف روح درست نمایش یک شخصیت قهرمان از جنس زنانه است.
باید گفت در طی سالیان اخیر دیگر این مردان هستند که در اکثر فیلمهای اکشن به حاشیه رفتهاند و زنان روز به روز بر متن این ژانر سایه بزرگتری خواهند انداخت. زنان همچنین شروع به ایفای نقشهای اصلی در فیلمهایی مانند سهگانه جدید جنگ ستارگان و موارد دیگر بلاکباستری کردند. و البته در این موج قهرمان زن شاخص، کتنیس اوردین ظاهر شد که نه فقط یک قهرمان، بلکه یک رهبر در جنگ علیه طبقه حاکم ستمگر و نماد امید و آزادی است. خب، بدون فیوریوسا در Mad Max، نمیتوان این پازل را تکمیل کرد. چرا که او نیز از شخصیتهای شاخص زن در سینمای اکشن است که پهنای دراماتیک شخصیتش بر دیگر نشانههای ظاهریاش میچربد.
در پایان باید گفت همه این قهرمانان به دلایل مختلفی در فیلمهای اکشن میجنگند و دست از مبارزه نمیکشند: برخی از سر وظیفه اخلاقی، برخی صرفاً برای انجام این کار برنامه ریزی شدهاند و برخی نیز آشکارا از حق خود برای کشتن و دفاع از خود استفاده میکنند. بله، بازیگر نقش اول زن لزوماً یک فیلم را خوب نمیسازد، همانطور که نقش اول مرد کیفیت را تضمین نمیکند. با این حال، همه اینها در این گفتگو چندان مهم نیست، زیرا اصلی ترین چیزی که به دست می آوریم، تنوع تصاویر زنانه و مردانه بر پرده بزرگ سینماست. و چنین مسیری از سینما، چنین تحول سریعی، خبر از یک سینمای فراگیرتر در آینده میدهد که همه ما، بهعنوان نویسنده یا تماشاگر، باید برای آن باز و آماده باشیم.
source
بهترین عطر مردانه