۱- هر محصول سرگرمی برای اعصار مختلف، معانی متفاوتی دارد. این که شما در چه بازهای از زندگی به سراغ یک اثر بروید، تجربهی آن را در ذهنتان متفاوت میکند. برای بسیاری، لانچ نهچندان بیمشکل «فالآوت ۴» و شروع افتضاح «فالآوت ۷۶» (که البته بعدتر به شکلی درجهیک مدیریت شد)، تصویر ذهنشان از سری «فالآوت» است. برای من و دیگر نوجوانان ده-پانزده سالِ پیش اما ماجرا متفاوت پیش میرود. ما جایی میان آن نسل طلایی که با دو قسمت اول بزرگ شد و نسل جدید که با سودجوییهای بخش نشر بتزدا این مجموعه را شناخت، قرار میگیریم. ما با مدرن شدن سری به دست «تاد هاوارد» در نسخهی سوم، یکی از بهترین اکشن-نقشآفرینیهای تاریخ را تجربه کردیم و در ادامه با جادوی آبسیدین در «نیو وگاس»، یکی از عمیقترین تجربههای آخرالزمانی صنعت تا به امروز را به چشم دیدیم. «فالآوت» برای نسل ما یعنی آزادی عمل بالا، طنزی تلخ و عمیق، تصمیمهای تاثیرگذار و دنیایی که مانند آن را هرگز جایی نخواهید یافت. حالا پس از چهارده سال، محصولی پیشرویمان قرار گرفته که یادآور همان روزها و نسل طلایی مدرن شدن این نقشآفرینی عظیم است. سریال «فالآوت» محصول آمازون پرایم، میتوانست «فالآوت ۵» لقب بگیرد؛ اما فروتنی تیم خلاق توسعهی بازی سبب شده است تا آن را در قالب یک مجموعهی تلویزیونی خشن، با ریتمی بالا و البته وفادار به این سری ببینیم.
۲- «فالآوت آمازون پرایم» یا بهتر بگوییم، «فالآوتِ تاد هاوارد و جاناتان نولان»، همان چیزی است که از یک محصول خوشکیفیت با حال و هوای جهان «فالآوت» انتظار دارید. قصهگو، بیرحم، خوشریتم و البته پر از شخصیتها، انتخابها و مسیرهای خاکستری. تفاوت دیدگاهها، جهانبینیهای متفاوت گروههای حاضر در دنیا و البته ماهیت بیرحم دنیایی که سالها از فروپاشی آن میگذرد، دست به دست هم میدهند تا سریال جدید آمازون را تبدیل به تجربهای فراموشنشدنی کنند. سریال «فالآوت» هم شخصیتهای درجه یکی دارد، هم برای آنها دلایل کافی و منطقی برای پیشروی در قصه میتراشد و بالاتر از همهی اینها، دنیایی را تصویر میکند که حتی اگر یک اسکرینشات هم از بازی دیده باشید، بدون شک مرتبط بودن سریال با جهان «فالآوت» را تایید خواهید کرد. از پالت رنگی انتخابشده برای محیطها گرفته تا قابهای لانگشات معروف سری و حتی تصویر کردن تنهایی شخصیتها در «ویستلند» عجیب و بیرحم. بهجرئت میتوان گفت که سریال «فالآوت» تمامی حسهای متفاوت و متناقضی که در طول بیش از دو دهه در جهان این عنوان تجربه کردیم را در قالب یکی از سینماییترین بستههای سرگرمی چند سال اخیر پیشرویمان قرار میدهد.
۳- تا پیش از تماشای محصول آمازون، تصور میکردم The Last of Us شبکهی HBO بیرقیب خواهد بود. بیرقیب در قرض گرفتن حس خوش تجربهی یک بازی AAA و فراتر از آن، حرف داشتن در مدیوم جدیدی که آن را انتخاب میکند. با این حال کاری که آمازون و بتزدا با همکاری یکدیگر انجام دادهاند، فراتر از بازگویی مجدد یک قصه و اضافه کردن جزئیات به آن است. آنها با جرئتی وصفناشدنی به سراغ ساخت یک اثر در ادامهی خط داستانی فرنچایز فالآوت (Canonical) رفتند و به این ترتیب، مخاطب را بیش از پیش برای تماشای این سریال ترغیب کردند. ریسک بزرگی که در این مورد به خوبی جواب پس داده است و حالا محصولی را تحویل میدهد که هم هواداران قدیمی دوستش دارند و هم تازهواردها میتوانند از آن لذت ببرند. به آمارهای استیم و بالاتر رفتن محبوبیت «فالآوت ۴» و «فالآوت ۷۶» نگاه کنید. این تازه آغاز ماجرا برای فرنچایزی است که حالا میتواند از طریق چند مدیوم درآمدزایی و پتانسیلهایش را بیش از پیش آزاد کند.
۴- مثل هر اثر جدید دیگری در فرنچایز «فالآوت»، سریال آمازون پرایم هم این پتانسیل را دارد تا دهها قصهی ریز و درشت جذاب دیگر برای گفتن داشته باشد. شخصیتهای اصلی به تنهایی توانایی این را دارند تا بهعنوان پروتاگونیست یا حتی ضدقهرمان یک نسخه فرعی به مخاطب عرضه شوند و از همین حالا برای آنچه در فصلهای پیشرو برایمان در نظر گرفته شده است، اشتیاق داریم. سریال آمازون پرایم از فرنچایز «فالآوت» را تماشا کنید و از نبوغ سازندههایش لذت ببرید. اگر پیش از این سری بازی را دوست داشته باشید، همان چند دقیقه ابتدایی و فصل افتتاحیه برایتان کافی است. اگر هم هیچ ایدهای از جهان «فالآوت» ندارید، نگران نباشید. جاناتان نولان با کارگردانی کمنظیرش در یک قسمت اول نفسگیر هفتاد و چند دقیقهای، ضیافتی برای چشمانتان تدارک دیده است که مشابه خشونت و طنز تلخ آن را در کمتر محصول تلویزیونی خواهید دید.
source
کلاس یوس