در مینی سریال «فرانکلین» مایکل داگلاس بازگویی طاقتفرسایی به سبک اطلاعات برآمده از ویکیپدیا بهعنوان پدر بنیانگذار آمریکا ارائه میکند. در ادامه با پاسخ پرسش این سوال که آیا سریال Franklin (فرانکلین) ارزش دیدن دارد یا خیر همراه ویجیاتو باشید.
در سال 1776 میلادی، یعنی اوج جنگ برای استقلال مستعمرات آمریکا، شخص بنجامین فرانکلین به همراه نوهاش تمپل (نوآ جوپ) وارد فرانسه میشود. در این سفر مهم پدر بنیانگذار ایالاتمتحده از پادشاه لوئیس شانزدهم برای درگیری با بریتانیای کمک میخواهد. در طول هشت سال آینده، فرانکلین هر کاری را به خاطر پیروزی استراتژیک، ارتباطات دیپلماتیک و منافع شخصی خود انجام خواهد داد، در نتیجه برای همیشه مسیر تاریخ آمریکا با این عمل او تغییر خواهد یافت.
پیش از هر چیز لازم است بدانید که این مینیسریال جدید تاریخی بر اساس کتاب «بهبود بزرگ: فرانکلین، فرانسه و تولد آمریکا» اثر استیسی شیف ساخته شده است. این سریال توسط کرک الیس نوشته و توسط تیموتی ون پتن افسانهای کارگردانی شده است. کسی که 15 بار نامزد دریافت جایزه امی و دو بار برنده امی شده است. جالب است بدانید این کارگردان در پروژههای مهم HBO مانند سوپرانوها و Game of Thrones نیز کار کرده است. سریال فرانکلین همچنین توسط مدیرعامل سابق اچبیاو، ریچارد پلر تهیه و تولید شده که اکنون قراردادی پنج ساله با اپل پلاس دارد.
اما اگر اپیزودهای منتشر شده این سریال تا کنون را بررسی و مشاهده کرده باشید متوجه خواهید شد که این اثر چنان آش دهان سوزی نیست. در واقع ما با یک اثر خستهکننده روبرو هستیم که تنها از گذشته و داستان مورد نظرش کلاه گیسها و لباسهای مجلسی 252 سال پیش را هدف قرار داده است. این حرف یعنی سفر دیپلماسی محور داستان به «فرانکلین» کمکی نمیکند. این پروژه به ظاهر در مورد یک استراتژیست درخشان است که چهرهاش هنوز روی اسکناسهای صد دلاری خودنمایی میکند، اما در عمل وقتی سریال را تماشا کنید متوجه خواهید شد که این داستان یک بیانیه تقلید آمیز یا یک بیانیه بیمزه و بدون اهداف خاص است.
داستان میخواهد جنگ مستعمراتی بین بریتانیا و قدرتهایی چون فرانسه و البته ظهور ایالاتمتحده به عنوان یک ابرقدرت جدید را مورد ارزیابی قرار دهد؛ اما ریتم خستهکننده و رویکرد کسلکننده سازندگان به شخصیت فرانکلین باعث میشود سریال به اهداف مورد نظرش نرسد. سازندگان با سوژه قرار دادن سفر فرانکلین به فرانسه میخواهند مقایسهای بین سیاست با بازی شطرنج انجام دهند که کل روایت بر اساس آنها ساخته شده است.
بنابر چنین رویکردی، سریال فرانکلین با تمرکز بر مهمانیها در ورسای، شامهای دورهمی، چهرههای سوگوار و عبور از افکار شخص فرانکلین و اطرافیانش میخواهد به نمایش یک بازی سیاسی پشت پرده بپردازد. اما در واقعیت این نکات درنیامده و ما تنها خوشگذرانی و دورهمی عدهای از افراد بدون هویت را تماشا میکنیم که در ظاهر به دنبال هدفی هستند.
از سوی دیگر مایکل داگلاس که از اسارت مارول (مرد مورچهای) فرار کرده، سعی میکند در قامت اجرای فرانکلین لحظات خوبی را سپری کند. اما فرانکلین مایکل داگلاس، بر اساس چیزی که توسط او به تصویر کشیده شده، نمایانگر یک مقام ممتاز است که نقل قولهایی از کتابهای درسی و سایر منابع اینترنتی را منتشر میکند،. این یعنی ما شاهد یک شخصیت دم دستی با گفتههای سطحی در اندازه ویکیپدیا هستیم.
فرانکلین با اجرای داگلاس گاهی اوقات حیله گر، لحظهای دلسوز اما کاملا بدون کاریزما و جذابیت مورد نظر مخاطب برای چنین شخصیتی است. اینجاست که باید گفت به طور چشمگیری این شخصیت به سختی توسعه یافته است. اما برای درک بد بودن این سریال و مدل پرداخت شخصیت در آن ذکر یک مثال ضروری است. باید توجه داشت در مقایسه با فرانکلین این مینی سریال و در زمینه شخصیتهای دیگر در تاریخ آمریکا، فیلم عجیب «آبراهام لینکلن: شکارچی خونآشام» چندان ایده بدی به نظر نمیرسد.
این داستان میخواهد یک سریال مهم با رویکرد پروژهای مهم از دیپلماسی پشت پرده باشد، اما تیم تولید این سریال تلویزیونی جدید نتوانستند داستان این دگردیسی را به موضوعی جذاب برای مخاطب تبدیل کنند. جالب است بدانید فرانکلین واقعی، انسانی به ظاهر محبوب زیر نقاب مشترک یک قهرمان حقه باز بود که نمایش چنین چیزی در این سریال به معنای واقعی گم میشود، مردی حیلهگر که توانسته فرانسه را متقاعد کند که درگیر ماجرایی گران قیمت و فاجعهبار برای او شود.
در نتیجه پیشنهاد ما در ویجیاتو تماشا نکردن این سریال است؛ شما اگر مخاطبی هستید که به تاریخ ایالات متحده علاقه دارید، میتوانید به جای فرانکلین، مینی سریال محصول سال 2008 اچ بی اویعنی «جان آدامز» با بازی پل جیاماتی را امتحان کنید. اما سریال «فرانکلین» به طور جدی اثری کسلکننده است و توانایی نمایش محتوای مورد نظر سازندگانش را ندارد.
source
کلاس یوس