تلاش یا شانس، بر کدام یک از این توسنها میتوان تا قله رفیع پیروزی و موفقیت در میدان زندگی راند؟
به گزارش خبرگزاری ورزش ایران(ایپنا)، اگر موارد استثنا و معدود را فاکتور بگیریم، آنچه که مشخص است، این است که نه تلاش مطلق و نه خوش شانسی صرف هیچکدام به تنهایی نتوانستهاند فردی را از فرش به عرش برسانند. اگر تصمیم بگیریم که به شانس اعتقاد داشته باشیم، باید جنبه تاریک و منفی آن را نیز بپذیریم. شانس دارای ۴ مولفه است؛ اولا باید آمادگی استفاده از شانس را داشته باشیم. دوما باید نگرشمان را به شانس و فرصتهای زندگی تغییر دهیم. ثالثا باید فرصتها را مغتنم شمرد و رابعا باید درست به هنگام عمل کرد.
به نظر میرسد که انسان نباید بیش از حد از موفقیتهایش خوشحال و از شکستهایش غمگین گردد و باید به تلاش که در کنترل اوست ادامه دهد. اینکه بعد از چند بار موفق میشویم معلوم نیست و بستگی به کیفیت تلاش، استعداد و تواناییهای ما، و هدفی دارد که برگزیدهایم. هستند افراد زیادی که با تلاش و کوشش بسیار، همچنان در جا زده و در زندگی پیشرفت چشمگیری را به دست نیاوردهاند و میشناسیم کسانی که با انتخاب راه درست، با اندک تلاش، راه هزار ساله دیگران را یک شبه طی کردهاند.
صاحب یوسفی جزء هیچکدام از این دستهها نیست چرا که برای نائل به هدف خویش، تا جایی که توان داشت جنگید و هوشمندانه از کوچکترین فرصت و شانس غافل نشد و هر فرصتی را برای پیشرفت خود بیش از آنکه قابل تصور باشد قاپید و به نفع پیشرفت خود رصد نمود.
در واقع صاحب، آمادگی استفاده از شانسها و فرصتهایی را داشت که زندگی بر سر راهش قرار داد. نگاهش نسبت به فرصتها درست بود، قدر فرصتها را دانست و به هنگام برای حرکت به جلو اقدام نمود. ضمن اینکه این فرصتها نیز به خودی خود به دست نیامده و لازمه داشتن و ایجاد هر کدام نیز تلاشی است که باید نمود و کوششی است که باید برای رسیدن به هدف انجام داد. در این جستار به سیر تکامل و پیشرفت صاحب در زمینههای تحصیلی، ورزشی و شغلی میپردازیم و در زندگی وی سرک میکشیم تا ببینیم با وجود آسیب بینایی چگونه از یک روستای محروم استان کردستان، به ایالات ماساچوست و شهر بوستون آمریکا رسید و برای کسب تجربه شغلی، مدرسه پرکینز آمریکا واقع در شهر بوستون مهمترین مرکز آموزشی نابینایان و ناشنوایان ایالات متحده بلکه جهان، از وی دعوت نمود تا یک سال را به عنوان کارآموز در آنجا گذرانده و از تجربیات این مرکز مهم بهرهمند گردد.
صاحب یوسفی؛ معلم، ورزشکار، مربی و اخیرا یک فعال آموزشی در زمینه دانشآموزان با نیازهای ویژه، در اولین روز فصل بهار ۱۳۶۳ در یکی از روستاهای اطراف سنندج چشم به جهان گشود و زندگی کرد. صاحب به همراه ۴ برادر دیگر خود و تنها خواهرشان در کنار پدر و مادر یک زندگی روستایی ساده داشتند اما آسیب بینایی هر ۴ برادر، آینده خوبی را در روستا برای آنها ترسیم نمیکرد و ماندن در روستا به منزله حبس شدن در شرایطی یک نواخت بود که از آن بوی هیچگونه امیدی استشمام نمیشد.
صاحب فرزند سوم یک خانواده ۸ نفره روستایی بود که همراه با ۴ برادر و تنها خواهر خود به همراه پدر و مادرش در روستای چرندو یکی از روستاهای اطراف سنندج روزگار را سپری میکردند. درست در زمانی که مشکلات بینایی برادران را یکی پس از دیگری از آموزش و مدرسه بیامکانات روستا محروم میساخت، اولین جرقه امید، آینده مبهم آنها را روشن ساخت و با آشنا شدن با حوزه آموزش دانشآموزان با آسیب بینایی، کم کم زندگی روستایی را ترک کرده و برای رسیدن به آرزوهای دور و دراز راه شهر سنندج را پیش گرفتند و زندگی روستایی را تا حدودی ترک کرده و به زندگی شهری و تحصیل در مدارس دانشآموزان با آسیب بینایی روی آوردند.
صاحب آموزش ابتدایی را در شهرستان سنندج و در کنار سایر دانشآموزان هم نوع خود گذراند و برای مقطع راهنمایی آن زمان و متوسطه اول امروز، شهر تهران و آموزشگاه شهید محبی را انتخاب کرد که بار دیگر خود را با یک چالش جدید مواجه سازد و بخت خود را اینبار در یکی از مدارس پایتخت بیازماید. از این رو، به همراه برادر بزرگتر خود صلاح یوسفی جهت تحصیل در مدرسه شهید محبی در پاییز سال ۱۳۸۰ عازم تهران شدند.
صلاح و صاحب در آموزشگاه شهید محبی تهران و در کنار سایر دانشآموزان علاقه مند این مرکز، به رشتههای ورزشی مخصوص نابینایان و کمبینایان مانند گلبال و دوومیدانی علاقهمند شدند و این بار تصمیم گرفتند تا بخت خود را نیز در ورزش بیازمایند. برادران قصه ما، همزمان با ترک آموزشگاه شهید محبی، جهت ادامه تحصیل در دوره متوسطه دوم به شهرستان سنندج بازگشتند. در اینجا تحصیل و ورزش خود را جدیتر از پیش، پی گرفتند و در مسابقات گلبال قهرمانی کشور و رقابتهای دوومیدانی دانشآموزان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان خوش درخشیدند و مدالهای افتخار و قهرمانی را یکی پس از دیگری درو کردند.
در این میان برادران کوچکتر نیز کم کم وارد گود شدند و در میدان تحصیل و ورزش بخت خود را آزمودند اما از میان این ۵ برادر صلاح، صاحب و سامان به صورت جدی به ورزش پرداختند و از تمرینهای سخت و طاقت فرسای مربیان نهراسیدند و مردانه در عرصههای استانی، ملی و حتی بینالمللی جنگیدند و مزد تلاشها و زحمات خود و مربیان را گرفتند. در این میان صلاح موفق شد مقام سوم مسابقات دوومیدانی جوانان نابینا و کمبینای جهان را در سال ۱۳۸۳ در پراگ پایتخت جمهوری چک از آن خود سازد و صاحب نیز در چندین تورنمنت بینالمللی گلبال حضور یابد.
صاحب برای مدت کوتاهی لباس تیم ملی گلبال را بر تن کرد و تلاش و کوششهای وی در ورزش باعث شد بارها در سطح استان و کشور افتخار آفرینی نماید. افتخارات صاحب در ورزش تنها در نقش بازیکن محدود و مختوم نشد بلکه وی با شرکت در کلاسهای مربیگری گلبال و دوومیدانی موفق شد تا در این عرصه نیز خوش بدرخشد و پلههای طرقی را نیز در این مسیر طی نموده و با مربیگری در تیمهای استانی و رقابتهای باشگاهی به مربیگری در تیم ملی عراق رسیده و به عنوان کمک مربی، در کنار محمود یوسفیان به مدت ۶ ماه مربیگری تیم ملی عراق را بر عهده داشته باشد.
صاحب یکی از آن افراد است که زندگی وی تک بعدی نبوده و با پرداختن به ورزش، بحث تحصیل و آموزش خود را فراموش نکرد و در این مسیر نیز از هیچ تلاشی فروگذاری نکرد و از هیچ فرصتی غافل نماند. صاحب از همان دبیرستان و در کنار دوستان تلاشگر خود بیشترین سود را برد و همراه با آنها در رقابت سهمگین کنکور ۱۳۸۶ خوش درخشید و موفق شد تا به معتبرترین محیط آکادمیک ایران یعنی دانشگاه تهران راه یابد و مجوز دانشجویی خود را برای تحصیل به عنوان دانشجوی کارشناسی در رشته روانشناسی کودکان استثنایی بگیرد. او دوره کارشناسی خود را با جدیت و پشتکار به پایان رساند و در همین دانشگاه رشته کارشناسی خود را در دوره ارشد نیز ادامه داد. سپس صاحب برای آخرین مرحله رسمی آموزش خود که مقطع دکترای تخصصی بود خیز برداشت و به عنوان دانشجوی مقطع دکتری، وارد دانشگاه علامه طباطبائی شد.
او مقطع دکترای تخصصی خود را با درجه عالی به پایان رساند و از رساله دکترای خود موضوع تدوین برنامه توانبخشی حسی، حرکتی و ادراکی فضایی مبتنی بر تعامل والدین کودک و اثربخشی آن بر ترس از حرکت و فعالیتهای مستقل در کودکان با آسیب بینایی در سال ۱۴۰۱ دفاع نمود.
شایان ذکر است که فعالیتهای آکادمیک صاحب فقط به تحصیل محدود نشد و با انتشار چندین مقاله علمی پژوهشی در نشریات علمی کشور و بینالمللی بار دیگر ثابت نمود که به مسائل علمی کمتر از مسائل ورزشی خود علاقهمند نبوده و در این عرصه نیز تا جایی که توانسته تلاش کرده و از هیچ فرصتی برای پیشرفت خود، غافل نمانده است.
صاحب فقط به انتشار مقاله علمی دل خوش نکرده و با تلاش مثال زدنی خود، موفق شد که تابستان ۱۴۰۳ در یک فرصت ده روزه در دانشگاه فرایبورگ سوئیس به همراه همسر خویش که او نیز هم رشته صاحب بوده و با مدرک دکترای روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی در حال حاضر هیات علمی دانشگاه فرهنگیان استان قزوین میباشد، حضور یافته و به عنوان مدرس و دستیار در کنار اساتید به نام از دانشگاههای معتبر اروپا و آمریکا در زمینه دانشآموزان با نیازهای ویژه بخصوص دانشآموزان با آسیب بینایی کسب تجربه نماید. از آنجا که صاحب از همان دوره دانشآموزی به آموختن زبان انگلیسی علاقهمند بود، از این مزیت خود نیز استفاده کرد و با ترجمه چندین کتاب و انتشار آنها در این زمینه نیز فعالیتهای آکادمیک خود را پی بگیرد.
صاحب پس از فراغت از تحصیل در زمینه رشته تخصصی خود به فعالیتهای علمی خود ادامه داده و با تاسیس یک مرکز توانبخشی در این عرصه نیز به فعالیت پرداخت. نامبرده با شرکت در آزمون استخدامی آموزش و پرورش به عنوان معلم دانشآموزان با نیازهای ویژه جذب شد و یکی دو سال را در روستاهای سنندج به عنوان معلم رابط خدمت کرد و با انتقال به تهران، خدمت خود را در همین سمت و در مدارس رباط کریم و شهرستانهای اطراف تهران ادامه داد.
صاحب با سودای کسب تجربه در زمینه شغلی و تحصیلی خود به جستجوی فرصتهای علمی و تجربی در میان محافل علمی جهان پرداخت و نهایتا موفق شد تا از مدرسه پرکینز آمریکا، یک فرصت یکساله به عنوان افزایش دانش حرفه ای گرفته و در ۱۳ مهرماه امسال عازم این دوره شود. چنانچه که در ابتدای این مطلب اشاره شد، تلاش و شانس دو بال رساندن افراد به قلههای موفقیت هستند. اگر راه درست را انتخاب نکنید و به موقع برای حرکت تصمیم نگیرید، هیچ شانسی نمیتواند شما را به بالاترین شاخه درخت آرزو برساند و اگر هوشمندانه فرصتها را رصد نکرده و آنچه که مطلوب شماست را انتخاب نکنید، باز متاسفانه هیچ تلاشی نمیتواند ضامن موفقیت شما باشد؛ ولو اینکه این تلاش خالصانه و صادقانه باشد.
هرچند قیاس عموما خوب نیست و حتیالمقدور باید از آن پرهیز نمود اما جهت احترام به تلاشهای صاحب و تحسین اراده وی و قبول این نکته که در قیاس است که ارزش و عیار برخی از فعالیتها نمایان میگردد، ناچار گریز کوتاهی به این تکنیک میزنیم. دیگران نیز ممکن است در شرایطی شبیه محیط صاحب زندگی و رشد کرده باشند اما اینکه چرا صاحب اکنون در ماساچوست است و سایرین به چنین موفقیتهایی دست نیافتهاند، به تصمیمات صاحب، انتخابهای وی و آیندهای بر میگردد که برای خود ترسیم کرده است.
ضمن احترام به تفاوتهای فردی، باید بپذیریم هر کسی را بهر کاری ساختند، حب آن را در دلش انداختند. هرچند دیگران نیز در زمینههای مربوط به خویش قطعا به موفقیتهایی رسیده و در زمینههای دیگری افتخار آفرینی کردهاند اما راه صاحب از آنها جدا و دنیای وی از آنها متفاوت است.
صرفه نظر از تلاشهای خود صاحب، باید پذیرفت که همدلی خانواده، همکاری آنها با صاحب، معلمان، اساتید، مربیان و حتی دوستان صاحب در موفقیت او دخیل و موثر بودهاند. اکنون صاحب امیدوار است که با کسب تجربه لازم در مدرسه پرکینز، به وطن بازگشته و اندوختههای با ارزش خود را در خدمت به اعتلای فرزندان این زاد و بوم، گذاشته و به همه ثابت کند که موفقیت همیشه نصیب فرزندان خانوادههای ثروتمند و مرفه نمیشود. بلکه همای سعادت همیشه بر سر آنانی مینشیند که اولا به تواناییهای خود باور داشته و ثانیا همانطور که از همان بچگی به ما یاد دادهاند خواستن توانستن است به شرطی که مسیر درست را به موقع انتخاب نمایید.
source
کلاس یوس