دیوید لینچ، فیلمساز آمریکایی و کارگردان آثار شاخصی مثل Twin Peaks و Blue Velvet در سن 78 سالگی درگذشت. او به خاطر ساخت فیلمهای درام با تم سورئال و رویاپردازی، به عنوان یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازهای تاریخ شناخته شد و آثار او، تحول بزرگی در سینمای قرن بیستم ایجاد کرد. به طور مثال به راحتی سریال Twin Peaks توانست کیفیت آثار تلویزیونی را به قبل و بعد از خود تقسیم کند. آثار دیوید لینچ نهتنها بر سینما و تلویزیون، بلکه بر دنیای بازیهای ویدیویی هم تاثیرگذاری زیادی داشته است. در طول این چند سال، بازیهای متعددی ساخته شدند که الهامگیری زیادی از آثار لینچ داشتند و در این مطلب از ویجیاتو قصد داریم تا نحوه الهامگیری این بازیها از آثار این کارگردان بزرگ را مطرح کنیم. با ما همراه باشید. همچنین پیشنهاد میکنیم تا مطلب «دیوید لینچ؛ نابغهای که کابوسها را به هنر تبدیل کرد» را هم از دست ندهید.
«نمیدانم چرا مردم توقع دارند تا هنر با منطق جور دربیاید
آنها به راحتی زندگی را که با منطق جور در نمیآید پذیرفتند.»
دیوید لینچ
The Legend of Zelda: Link’s Awakening
شاید در نگاه اول، هیچ نقطه مشترکی بین The Legend of Zelda: Link’s Awakening با آثار دیوید لینچ پیدا نکنید اما سازندگان بازی به طور مستقیم از ساختار سریال Twin Peaks الهام گرفتند. وقایع این بازی در جزیرهای مرموز به اسم Koholint اتفاق میافتد که به شکل عجیبی از سرزمین هایرول (دنیای بازیهای زلدا) جدا شده است. جزیرهای که اتفاقات آن به مانند یک رویاست و لینک با آن به طور مستقیم تعامل میکند.
این مرز بین رویا و واقعیت، دقیقا المانیست که لینچ توانست تعریف جدیدی از آن ارائه بدهد. حتی شخصیتهای بازی هم رفتارهایی مشابه با کاراکترهای دنیاهای لینچ دارند. از نظری دیگر، شاید بتوان Link’s Awakening را یکی از بحثبرانگیزترین داستانهای سری زلدا دانست. چرا که بسیاری همچنان درباره ماهیت کاراکترها و رویدادهایی که در این بازی اتفاق افتاد، بحث میکنند و هنوز تعریف دقیقی از این اتفاقات ندارند. اگر آثار لینچ را تماشا کرده باشید، قطعا با این موضوع غریب نیستید. شما با تماشای هر فیلم از این کارگردان، میتوانید تعریف و تفسیر خودتان را از اتفاقات داستان داشته باشید. الهاماتی که سازندگان این بازی زلدا از سریال Twin Peaks گرفتند، حتی در بازیهای بعدی سری هم دیده میشود.
Virginia
این بازی داستانی که سال 2016 منتشر شد، توسط استودیوی Variable State توسعه یافت و حتی نامزد دریافت بهترین بازی بریتانیایی بفتا هم شد. منبع الهام این بازی را هم میتوان سریال Twin Peaks دانست. فضا و اتمسفر سورئال، داستان رازآلود و غیرخطی و المانهای روانشناختی که در جای جای بازی قرار گرفته، همگی از آثار دیوید لینچ الهام گرفته شده است. چیزی که Virginia را متمایز میکند، تعریف داستان بدون یک خط دیالوگ است و کارگردانی روایی بازی با نمادگرایی و تصویرسازی پیش میرود. نمادگرایی که فضایی سورئال و رویاگونه به بازی میبخشد و در همین راستا، تاثیرگذاری اثری مثل Twin Peaks بیش از پیش احساس میشود. وقایع بازی هم در شهرکی کوچک به اسم کینگدام (Kingdom) اتفاق میافتد که واقع در ایالت ویرجینیا است. یک مامور FBI به نام آن تارور (Anne Tarver) اولین پرونده جستجوی خودش را دریافت میکند و متوجه میشود که یک پسربچه در این شهرک گم شده است و این تنها سرآغاز سلسله اتفاقات رویاگونه است.
Deadly Premonition
بسیاری بازی Deadly Premonition را با این عبارت توصیف میکنند: «چه میشد اگر بازی Twin Peaks ساخته میشد؟» این بازی که توسط هیدتاکا سوئهیرو (مشهور به سوئری 65) ساخته شده است، پر از المانهایی است که در سریال تویین پیکس دیده بودیم. یک مامور FBI به نام فرانسیس یورک مورگان (Francis York Morgan) که به خاطر قتل یک دختر هجده ساله، وارد شهری کوچک به نام Greenvale شده و درگیر اتفاقات مختلف میشود و از طرفی دیگر، عاشق قهوه است! اگر سریال Twin Peaks را تماشا کرده باشید، قطعا میدانید که دیل کوپر (Dale Cooper- کاراکتر اصلی سریال) رابطه عجیبی با قهوه دارد و بدون نوشیدن یک لیوان قهوه، نمیتواند پروسه حل یک پرونده را آغاز کند. این بازی نقدهای نسبتا ضعیفی دریافت کرده و چندان عنوان محبوبی شناخته نمیشود اما طرفداران کالت خودش را دارد.
Silent Hill 2
مردی که به خاطر مرگ همسرش، حاضر شده تا به شهری ساکت و پر از مه بیاید تا بتواند معمایی که در ذهن خودش ایجاد شده را حل کند. این المانها، به شدت با داستانهای دیوید لینچ همخوانی دارد و به هیچ وجه نمیتوان تاثیرگذاری داستانهای او روی اثری مثل Silent Hill 2 را کتمان کرد. سایلنت هیل 2، یک داستان کاملا روانشناختی است که گاهی از المانهای سورئال و ترسناک برای پیشبرد داستان استفاده میکند. شهر سایلنت هیل به خودی خود یادآور شهر تویین پیکس است اما داستان جیمز ساندرلند شباهتهایی با فیلمهای Blue Velvet و Lost Highway هم دارد. جیمز به دنبال یافتن پاسخ سوالیست که خود جوابش را دارد. او پس از یک حادثه دردناک، مشکلات روانی پیدا کرده و میداند که شهر سایلنت هیل میتواند راه درست را به او نشان دهد. المانهای روانشناختی این بازی ما را به یاد آثار لینچ میاندازد.
Life is Strange
به طور مستقیم نمیتوان Life is Strange را اثری دانست که به طور مستقیم از ساختههای دیوید لینچ الهام گرفته اما المانهایی وجود دارد که میتوان به آن اشاره کرد. داستان لایف ایز استرینج در شهری کوچک به نام Arcadia Bay روایت میشود که در آن دختر نوجوانی به نام مکس کالفیلد متوجه اتفاقات عجیبی در شهر میشود. دنیای Life is Strange پر از کاراکترهاییست که پشت چهره ساده آنها، خواستههای ترسناک و تاریک وجود دارد. مکس، به عنوان کسی که علاقه زیادی به عکاسی دارد، به ناگهان متوجه میشود که قدرت کنترل زمان را هم برعهده دارد و میتواند از وقوع برخی اتفاقات مهم جلوگیری کند. او با دختری دیگر به نام کلوئی (Chloe) همراه میشود و اتفاقات داستانی مرموزی در سراسر بازی رقم میخورد. حال و هوای شهر و مرموز بودن کاراکترهای داستان، مواردی است که بیشباهت به داستانهای دیوید لینچ نیست.
The Evil Within 2
ایول ویتین 2 هم از آن دست آثاری محسوب میشود که برای تعریف داستان خود به طور مستقیم از ساختههای لینچ الهام نگرفته اما ادای احترام زیادی به آثار این کارگردان داشته است. داستان بازی درباره یک کارآگاهی به نام سباستین کاستیانوس (Sebastian Castellanos) است که به همراه تیم خود متوجه فعالیتهای غیرطبیعی یک آزمایشگاه میشود و ناخواسته وارد یک ماجرای سورئالی تمامنشدنی میشود.
بازی دوم ادای احترام زیادی نسبت به سریال Twin Peaks داشته است. به طور مثال محل ذخیره کردن فعالیتهای بازی (Save) یک دستگاه قهوهساز است که اشارهای به علاقه کوپر به قهوه است. اما قسمت مهمی که به طور کامل به این سریال اشاره میکند، زمانی است که سباستین وارد یک دنیای ناشناخته و جدا از جهان اصلی میشود که در آن آثار هنری میتوانند برای هر انسانی خطرناک باشند. در یکی از مراحل، سباستین در یک شهرک آمریکایی قرار میگیرد که در آن وارد یک اتاق قرمز میشود که طراحی آن اشارهای مستقیم به سریال Twin Peaks است.
Kentucky Route Zero
بازی اپیزودیک کنتاکی روت زیرو، ساخته استودیوی Cardboard Computer به شدت از ساختههای دیوید لینچ تاثیر گرفته است. فضای سورئال، داستانسرایی رویاگونه و طراحی هنری کاملا برای طرفداران لینچ آشنا خواهد بود. این بازی پوینت اند کلیک، تمرکز زیادی روی داستانسرایی دارد و در آن خبری از معما و چالش نیست. بازی داستان یک بزرگراه مرموز و مخفی به نام Route Zero را روایت میکند که یک راننده کامیون به نام Conway تلاش دارد از آن گذر کند و میان راه با افراد مختلفی روبرو میشود که هرکدام یک اخلاق خاص دارند و به شیوههای خاص خودشان با کانوی ارتباط برقرار میکنند. اینکه این بزرگراه چگونه به وجود آمده و چرا افراد این محل، کاملا خاص و متفاوت رفتار میکنند، سوالات زیادی ایجاد میکنند که کاملا برای طرفداران ساختههای لینچ آشنا است. فضای شهرکهای اطراف این بزرگراه ما را به یاد سریال Twin Peaks میاندازد اگرچه که ادای احترام سازندگان به ساختههایی مثل Blue Velvet و Mulholland Drive کاملا مشخص است.
Disco Elysium
عنوان تحسینشده دیسکو الیسیوم منابع الهام زیادی برای روایت داستان عمیق خودش داشته و در این راستا از داستانهای دیوید لینچ هم الهامات زیادی گرفته است. کاراکترهای چندلایه، روایت یک داستان روانشناختی و فضایی رویاگونه، المانهایی است که ما را به یاد آثار مختلف این کارگردان بزرگ میاندازد. شهر رواچول (Ravachol) که داستان بازی در آن روایت میشود، حال و فضای خاصی دارد و برای کاراکتر اصلی به مانند یک مرز بین واقعیت و خیال است. اما چیزی که دیسکو الیسیوم را بیشتر به آثار لینچ نزدیک میکند، کاوش در ذهن کاراکتر اصلی است. هری، کاراکتر اصلی بازی، شخصیتی است که کشمکشهای درونی زیادی با خودش دارد و مدام با افکار در ذهنش در حال جنگ است. تعریف این درگیری ذهنی یادآور علاقه لینچ به دوگانگی و ضمیر ناخودآگاه انسان است. دیسکو الیسیوم پر است از کاراکترهایی که هر کدام یک اخلاق خاص دارند و این موردی بود که لینچ در آن استاد بود. اگر به ساختههای لینچ و بازیهای روانشناختی علاقه دارید، به هیچ وجه نباید بازی Disco Elysium را از دست بدهید.
Alan Wake
مگر میشود از تاثیرگذاری دیوید لینچ بر دنیای بازی صحبت کرد و چیزی از آثار سم لیک و به خصوص بازی الن ویک نگفت؟ الن ویک یکی از آثاریست که به گفته کارگردان، به طور مستقیم از سریال Twin Peaks الهامگیری بسیار زیادی داشته است. از روایت داستان در شهرکی مرموز به نام Bright Falls تا اتفاقات داستانی سورئالی که تمامی ندارند. بازی اول الن ویک به طور مشخص از این سریال تاثیر گرفته بود و بازی دوم هم به این روند ادامه داد. روایت داستان به صورت غیرخطی و علامت سوالهای بیشمار داستان، باعث شد تا بسیاری سم لیک را دیوید لینچ دنیای بازی بدانند. همچنین حضور سم لیک به عنوان کاراکتر الکس کیسی هم دقیقا اتفاق مشابهای است که برای دیوید لینچ هم رخ داده است. دیوید لینچ در سریال تویین پیکس نقش کارآگاهی به نام گوردون کول (Gordon Cole) را بازی کرد. همچنین اگر به کاراکتر الکس کیسی بیشتر دقت کنیم، متوجه شباهتهای او با دیل کوپر میشویم. الکس کیسی عاشق قهوه است و همیشه یک لیوان قهوه با خود همراه دارد، همچنین او چندان اخلاق خوشی ندارد و مدام با بداخلاقی کار را پیش میبرد.
Control
وقتی میگوییم سم لیک، دیوید لینچ دنیای بازی است، قطعا این ادعا را به یک بازی خلاصه نمیکنیم. بازی کنترل هم تاثیرگذاری مستقیمی از آثار لینچ داشته است. جسی فیدن، یک زن با قدرتهای فراطبیعی، به دنبال برادر خودش است و در این راستا قدم در ساختمان سازمانی مرموز میگذارد. سازمان فدرال کنترل که مسئولین پیدا کردن اشیایی را دارد که قدرتی پنهان در خود نگه داشتند که میتواند زندگی بشریت را تهدید کنند. المانهای سورئال بازی و داستانی که چندان تعریف دقیقی نمیتوان از آن ارائه داد، از جمله مواردی محسوب میشود که از کارهای دیوید لینچ الهام گرفته است. لازم به ذکر است که سم لیک فقط نویسندگی داستان بازی کنترل را برعهده داشته و کارگردان این اثر نبوده است.
«من با صدای فریاد خودم از خواب بیدار میشوم
ماهی گرفتن لینچ، مثل یک تم تکرارشونده است
میترسم که رفتنم به ساحل، فقط یک رویا بوده باشد»
قسمتی از ترانه Lost At Sea از بازی Alan Wake 2
شما کدام یک از بازیهای این لیست را تجربه کردید؟ همچنین کدام یک از آثار دیوید لینچ را تماشا کردید و آن را دوست داشتید؟ حتما نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید.
source
کلاس یوس