احتمالا با انتشار تریلر قسمت چهارم از سری بازیهای ویچر، سوالات بسیاری برای شما پیش آمده است. اول از همه این که چرا مدالیون سیری در این بازی متفاوت از مدالیون گرالت است؟ در طول این مطلب با هم نگاهی به مدالیونهای مختلف و در کل داستان تشکیل مدارس ویچرها خواهیم انداخت. همچنین پیشنهاد میشود مطلب اول یعنی «داستانهای کوتاه ویچر؛ آشنایی با مدارس ویچرها (قسمت اول)» را از دست ندهید.
نکته: داخل کتابهای نوشته شده توسط آندژی ساپکوفسکی، تنها به مدرسه گرگ به صورت مستقیم اشاره شده و باقی مدارس، یا با برداشت از جزئیات داخل کتاب و یا بسته به داستانهای نقل شده از استودیو سی دی پراجکت کشف شدهاند.
مدرسه درنا
درنا اولین مدرسهی لیست ما است که حضور آن دقیقا تایید نشده است. این مدرسه اولین بار توسط Volodymyr Arenev و داخل یک داستان کوتاه از کتاب غیررسمی Tales from the World of The Witcher حضور پیدا کرده و پس از آن تنها طرفداران، حدس و گمانهایی در رابطه با وضعیت این مدرسه زدهاند.
این ویچرها تمرینهای به خصوصی دیدهاند تا در دریا و آسمان به شکار هیولاهای مخصوصی بپردازند و برای مثال در طول داستان اشاره شده که این ویچرها به سلاحهای گرم اولیه و شمشیر مجهز هستند و به هنگام مبارزه با دشمنان خود لباس مخصوص میپوشند که با یک طناب به دکل کشتی متصل بوده تا هیولاها نتوانند آنها را به داخل آب فرو ببرند.
مدرسه خرس
منابع دقیقتری از جمله آثار استودیو سیدی پراجکت حضور مدرسه خرس در دنیای ویچر را تایید میکنند. مکتب خرس یکی از مدارس ویچرها بود که مقر آن در قلعهی هارن کادوخ (Haern Caduch) در منطقهی آمل (Amell) قرار داشت. گفته میشود که قلعه این مکتب در ناحیهای کوهستانی به نام اسلوپس (Slopes) مستقر بوده و ویچرهای این منطقه، شرایط بسیار دشواری را برای بقا در این سرزمین یخزده تحمل میکردند و موجوداتی واقعا سرسخت به شمار میرفتند.
مکتب خرس، اولین مدرسهای است که توسط ویچرهای جدا شده از محفل نخستین تاسیس شد. ویچر آرناگاد (Arnaghad) در طول اقامت خود در محفل نخستین، طی اتفاقی به دوست خود یعنی Rhys حمله کرده و او را تقریباً به قتل رساند و راه ویچرها از همین دعوا جدا شد. آرناگاد که پیشبینی میکرد طی این اتفاق سایر ویچرها او را مجازات خواهند کرد، به همراه گروهی از همنظرهایش به محفل نخستین حمله کرد، اما نهایتا شکست خورد و به همراه یکی از دوستانش به اسم ایوار چشمشوم (Ivar Evil-Eye) از محفل فرار کرد. این افراد پس از فرار به کوهستان با دورف و نومهای (Gnome) این منطقه ارتباط برقرار کردند و به مرور مکتب خرس تاسیس شد.
جالب است بدانید که پس از تأسیس مدرسه خرس، ایوار تصمیم گرفت آرناگاد را از قدرت برکنار کند. او باور داشت که آرناگاد هرگز اجازه نخواهد داد ویچرها، وایلد هانت که ایوار در رؤیاهایش میدید، مقاومت کنند و برنامه داشت تا شکارچیانی را تربیت کند که فقط در ازای دریافت مزد و بدون هیچ روحیه جنگاوری و شرافتی، هیولا شکار کنند.
ایوار و گروهش تقریباً موفق شدند آرناگاد را به قتل برسانند، اما در نهایت شکست خوردند و مجبور شدند از مکتب خرس فرار کنند. اکثر این افراد تحت رهبری ایوار، مدرسه افعی که در ادامه معرفی خواهیم کرد را تاسیس کردند.عده دیگری هم به رهبری فردی به اسم ایوان (Iwan) از فرصت استفاده کردند و با مهاجرت از این مدرسه، مکتب مانتیکور را پایهگذاری کردند.
برای تبدیل شدن به یک ویچر خرس، داوطلبان باید «آزمون کوهستان» را پشت سر میگذاشتند. در این آزمون، فرد باید به قلهی کوه گورگون (Mount Gorgon) صعود کرده و یک سنگ رون مخصوص را به عنوان اثبات موفقیت خود، به پایین میآورد. این چالش فوقالعاده دشوار و بیرحمانه بود و بسیاری از داوطلبان قبل از رسیدن به قله، بر اثر سرمازدگی جان خود را از دست میدادند.
ویچرهای مکتب خرس، برخلاف ویچرهای مکتب گرگ یا گریفین، تمایل داشتند تنهایی زندگی کنند و ارتباطی با دیگر ویچرها نداشته باشند. اگر دو ویچر از این مکتب به طور اتفاقی در مسیر یکدیگر قرار میگرفتند، اغلب این دیدار با خونریزی به پایان میرسید. آنها از سلاحها و زرههای بسیار سنگینی استفاده میکردند و برای آنها دفاع اولویت بیشتری از حمله داشت. جالب است بدانید که در کنار ویچرهای مدرسه گربه، خرسها تنها ویچرهایی بودند که از تیر و کمان در شکار هیولا استفاده میکردند.
مدرسه مانتیکور
ویچرهای مدرسه مانتیکور را میتوان نمادی از شکارچیهای هیولای عرب دانست که خود را «القاتل» مینامند. این ویچرها در حاشیهی بیابان کوراث (Korath) زندگی میکنند و عدم خروج آنها از این منطقه، وجود آنها را به یک معما برای سایر مردم تبدیل کرده است.
در زمان اختلافات داخلی در مکتب خرس، گروهی از ویچرها که با ایوار چشمشوم همعقیده بودند، از مکتب جدا شدند. در این میان، ایوان (Iwan) هم که از فلسفه استاد اعظم آرناگاد (Arnaghad) ناراضی بود، به این گروه پیوست. گروه جداشده در مسیر خود عازم کوههای Tir Tochair شدند تا دژی افسانهای را بیابند. با این حال، ایوان متوجه شد که با دیدگاههای ایوار هم موافق نیست. در نتیجه، او و چند تن دیگر که نسبت به ایوار تردید داشتند، از گروه جدا شدند و به گذرگاه السکردگ (Elskerdeg Pass) سفر کردند تا کار پیدا کنند.
این گذرگاه در حاشیهی بیابان کوراث قرار داشت، جایی که کاروانهای زریکانی (گروهی از مردم جهان ویچر که شباهت بسیاری به ایرانیها، اعراب و ترکها دارند) به طور مرتب از آن عبور میکردند تا با بخش غربی قاره تجارت کنند. در مدت کوتاهی، ایوان و یارانش از شکارچیان هیولا به محافظان ماهر کاروانها تبدیل شدند که مأموریتشان تأمین امنیت مسیرهای خطرناک بیابان بود.
روزی ایوان و گروهش به یک کاروان سلطنتی زریکانی برخورد کردند که تحت حملهی دو مانتیکور قرار گرفت. پس از نابودی هیولاها، متوجه شدند که این کاروان در مسیر دیدار با جادوگران آرتوزا (Aretuza) بود و یکی از همراهان آن، نصیرا فیضان (Nasira Faizan)، جادوگر دربار ملکهی زریکانیا بود. نصیرا به پاس از خدمات این ویچرها، آنها را به دربار زریکانیا برد و ملکه تحت تأثیر عملکرد ویچرهایی که خود را القاتل مینامیدند قرار گرفت و به آنها پیشنهاد کرد که برای دربار کار کنند. ویچرها این پیشنهاد را پذیرفتند و دو قلعه ساخته شد: قلعهی بهلت نار (Behelt Nar) در غرب و قلعهی بیالصوف السریع (Bialsuf Alsarea) در شرق، جایی که ایوان در آن اقامت گزید. بعد از تاسیس این قلعهها قرار شد تا اگر ویچرها به طور انحصاری برای تاج و تخت زریکانیا کار کرده و از کاروانهای تجاری و نمایندگان دربار محافظت کنند.
مدرسه افعی
مدرسه افعی یکی از مدارس ویچرها بود که مقر آن در دژ گورتور گواد (Gorthur Gvaed)، واقع در درههای عمیق کوههای Tir Tochair قرار داشت. گفتیم که شاگردان خائن آرناگاد بعد از درگیری با او از مکتب خرس خارج شدند و مدرسهای جدید را پایهگذاری کردند؛ مدرسهای که بهجای استقامت و پایداری، زهر مار افعی را در آغوش گرفت.
برخلاف سایر مدارس ویچرها، ویچرهای افعی تنها شکارچی هیولا نبودند؛ آنها قراردادهایی برای قتل انسانها و غیرانسانها نیز میپذیرفتند. این مسئله باعث شد که شایعاتی درباره انگیزهی اصلی بنیانگذاری این مدرسه شکل بگیرد. برخی بر این باور بودند که این مدرسه از ابتدا برای ترور و قتل تأسیس شده بود، اما حقیقت فراتر و پیچیدهتر از این بود.
بنیانگذار مدرسه، ایوار (Ivar)، هدفی بزرگ در سر داشت: شکست دادن Wild Huntها. او به این حقیقت واقف بود که بهتنهایی از پس چنین مأموریتی برنمیآید، بنابراین مدرسهای را بنیان نهاد که مأموریت آن پژوهش، تحلیل و در نهایت مقابله با وایلد هانت بود. این مسئله باعث شد که ویچرهای وایپر بیشترین دانش را درباره شکار وحشیان در میان تمامی مدارس داشته باشند.
مکتب افعی، یکی از جنوبیترین مدارس ویچرها، بهعنوان بیگانهترین و رازآلودترین مدرسه شناخته میشد. در حالی که موقعیت مکانی مدارس دیگر ویچرها کمابیش شناخته شده بود، هیچکس نمیدانست که مدرسه وایپر دقیقاً کجا قرار دارد. تنها چیزی که مشخص بود، این بود که این مدرسه در جنوب رودخانه یاروگا (Yaruga) و در قلمرو نیلفگارد (Nilfgaard) قرار گرفته است.
پس از آنکه غاصب تاج و تخت نیلفگارد (The Usurper) تلاش کرد تا ویچرهای وایپر را تحت کنترل خود درآورد و شکست خودر، ارتش نیلفگارد دژ آنها را با خاک یکسان کرد. شاگردان مدرسه در سراسر امپراتوری پراکنده شدند و ورود آنها به شهرهای بزرگ ممنوع شد.
در حدود سال ۱۲۷۰، گروهی از ویچرهای افعی پس از رویارویی با وایلد هانت توسط نیلفگاردیها دستگیر شدند. این افراد مامور شدند تا چندین پادشاه از قلمروهای شمالی را ترور کنند و در عوض، مدرسه آنها بازسازی شود. ویچرهای افعی مأموریت خود را با موفقیت به انجام رساندند؛ آنها توانستند فولتست (Foltest)، پادشاه تمریا (Temeria) و دماوند (Demavend)، پادشاه آدیرن (Aedirn) را ترور کنند، اما امپراتور به وعدهاش عمل نکرد. بهجای بازسازی مدرسه، او شکارچیانی را برای از بین بردن بازماندگان مدرسه وایپر فرستاد تا ردپاهای این معامله شوم را محو کند.
مربیان مدرسه افعی بهشدت سختگیر و بیرحم بودند. آنها اعتقاد داشتند که شاگردانشان باید از همان ابتدا برای دنیایی بیرحم آماده شوند. نمونهای از این بیرحمی افراطی در آزمون نهایی مدرسه دیده میشد. هر شاگرد هنگام ورود به مدرسه، یک حیوان خانگی دریافت میکرد. این حیوان در طول سالهای آموزش، نزدیکترین همراه و مونس شاگرد بود. اما در روز آخر آموزش، شاگرد باید با دستان خود حیوانش را به قتل میرساند.
ویچرهای وایپر در مبارزات از دو تیغهی کوچک استفاده میکردند که همانند نیش مار افعی بود. سبک مبارزه آنها بر حرکات سریع، غیرقابل پیشبینی و مهلک متکی بود. آنها در هنر کمین و ترور مهارت خاصی داشتند و معمولاً دشمنان خود را قبل از آنکه فرصتی برای دفاع داشته باشند، از پای درمیآوردند. علاوه بر این، شمشیرهای آنها اغلب به زهرهای کشنده آغشته میشد، چرا که این مدرسه در دانش کیمیاگری تخصص داشت.
مدرسه وایپر دیگر وجود ندارد و علت دقیق سقوط آن نامشخص است. به احتمال زیاد، امپراتور امیر وار امریس زمانی که دیگر نیازی به خدمات آنها نداشت، مدرسه را تعطیل کرد. با شناخت شخصیت امپراتور، میتوان حدس زد که بسته شدن مدرسه، به معنای مرگ همه اعضای آن بود. هرچند مدرسه وایپر دیگر تنها در صفحات تاریخ باقی مانده است، اما میراث آن همچنان زنده است؛ زره و سلاحهای این مدرسه، امروز از ارزشمندترین کلکسیونهای علاقهمندان به تاریخ ویچرها محسوب میشود.
مدرسه سیاهگوش (وشق)
در تریلر ویچر 4 برای اولین بار مدالیون سیاهگوش را دور گردن سیری دیدیم. این که این مدرسه چیست و چه اتفاقی برای سیری افتاده تا به یک ویچر تبدیل شود، به مدرسه وشق باز میگردد، مکتبی که جدیدترین مدرسه کشف شده در دنیای ویچرها محسوب میشود و باید دید که استودیو سیدی پراجکت چه داستانی برای این مدرسه تدارک دیده است.
بیشتر بخوانید:
source
کلاس یوس