متن و جملات پنجشنبه آخر سال همسر فوت شده و آسمانی +عکس نوشته
مجموعه ی جدید از متن و جملات پنجشنبه آخر سال همسر فوت شده و آسمانی با پیام های غمگین و سوزناک را دریفت کنید
متن پنجشنبه آخر سال ۱۴۰۳ همسر فوت شده و آسمانی
همسر آسمانی من؛
پنجشنبه آخر سال جای تو خالیه!
زندگی ام بعد از تو
انگار که چیزی را کم داشته باشد
در سراشیبی پایان است
مثل آتش
که دلتنگی هایش را گردن نمیگیرند،
میسوزم در خود!
عکس نوشته و استوری همسر فوت شده در پنجشنبه آخر سال ۱۴۰۳
دلتنگی یعنی ….
پنجشنبه آخر سال این روز بر سر مزار همسرت بری ک دیگه نیست
دلتنگی یعنی دل به نفس نفس بیافتد از نبودنش
یاد روزهای بودن همسر را
و اشک های بعد از نبودنش
عزیز میداریم و لحظههای سنگینی هجران او را
به سوگ مینشینیم باشد که در نظرت افتد
همسرم با این حال که کنارم نیستی
ولی بازم بیادتم
****
یک نفر باید باشد،
که دلتنگی هایت را از چشم هایت بخواند،
یک نفر باید باشد که قطره اول نیامده در آغوشت بگیرد،
یک نفر باید باشد که سه نقطه پایان جمله هایت را بداند،
یک نفر باید باشد که بلدت باشد حتی بیشتر از خودت،
یک نفر باید باشد که با بودنش،
تمام نبودن ها را جبران کند…
پنجشنبه آخر سال ۱۴۰۳ روحت شاد
****
همسر عزیزم
رفتی و از رفتنت
قلبم شکست
دیده و دل از غمت
در خون نشست
هنوز خیره شدن در چشمان تو
شبیه لذت بردن ازشمردن ستاره
در یک شب صحرای یست
و هنوز اسم تو تنها اسمی است
در زندگی من
که هیچ کسی نمی تواند چیزی در موردش بگوید
*****
عزیزم سلام…از آسمان چه خبر؟….مهمانی آسمان تمام نشد که برگردی…دلتنگتم همسر آسمانیم….کاش میشد که برگردی…
همسر عزیزم چرا تنهایم گذاشتی
همسر عزیزم وقتی رفتی تازه فهمیدم زندگی بدون تو چقدر سخته
مخصوصا وقتی میبینم تنها امید زندگیم کنارت نیست
***
میگفت عشق
مثل یک بیماری میمونه
که تو هر آدمی یجور بروز میکنه،
یکی بدبین میشه،
یکی مهربون میشه،
یکی غمگین میشه،
یه سری هم از ترسِ واگیردار بودن رها میکنن میرن!
من تنها حسی که دارم دلتنگیه
کاش دفتر خاطراتم
چراغ جادو بود
تا هر وقت از سرِ دلتنگی
به رویش دست میکشیدم
تو از درونش
با آرزوی من بیرون می آمدی!دلتنگی شب از جایی آغاز میشود
که باور می کنی هیچکس
را نداری برای همراهی بیخوابی هایت.
————-
با چشم هایت حرف دارم
می خواهم ناگفته های بسیاری را
برایت بگویماز شهریور ،
از بغض های نبودنت،
از نامه های چشمانم
که همیشه بی جواب ماندباور نمی کنی؟!
تمام این روزها
با لبخندت آفتابی بود…
اما
دلتنگی آغوشت… رهایم نمی کند،به راستی…
عشق بزرگترین آرامش جهان است
دلم تا برایت تنگ میشود
نه شعر میخوانم
نه ترانه گوش میدهم
نه حرفهایمان را تکرار میکنم
دلم تا برایت تنگ میشود
مینشینم
اسمت را
مینویسم
بعد میگویم
این همه او
پس دلتنگی چرا؟
دلم تا برایت تنگ میشود
میمِ مالکیت به آخرِ اسمت اضافه میکنم
و باز عاشقت میشوم
—-
یکی میآید یکی میرود و این قانون بقای زندگیست
اما تو که رفتی هیچ کس نیامد
انگار قانون بقا هم پوچ است وقتی تو نیستی.
——
آن روزهایی که با هم مینشستیم و آینده را تصور می کردیم به یاد داری؟ به یاد داری چقدر از آینده می گفتیم و برای هم نقشه می کشیدیم؟ پس چه شد؟ چرا تنهایم گذاشتی؟
من دلم را به آینده با تو خوش کردم اما حالا که نیستی چطور زندگی کنم؟ تو برای من همه کس بودی، همه چیز بودی و از وقتی که پر کشیدی
من ماندم و آینده ای پر از درد.
source