طاهر بن عبدالله کیست و

اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: طاهر بن عبدالله یکی از شخصیت‌های برجسته سلسله طاهریان بود و در تاریخ ایران پس از اسلام نقش مهمی ایفا کرد. او فرزند عبدالله بن طاهر، والی مشهور خراسان و یکی از فرماندهان برجسته عباسیان بود.

زندگینامه طاهر بن عبدالله

طاهر بن عبدالله در خاندان طاهریان به دنیا آمد که به‌عنوان یکی از نخستین سلسله‌های ایرانی مستقل پس از اسلام شناخته می‌شوند. پدر او عبدالله بن طاهر بود که در دوران خلافت عباسیان مقام‌های عالی را در اختیار داشت و حکومت خراسان را به مدت طولانی در دست داشت. در نتیجه، طاهر بن عبدالله در یک خانواده سیاسی و نظامی پرورش یافت که برای او فرصت‌های زیادی برای آموزش‌های نظامی و مدیریتی فراهم می‌آورد.

پادشاهی طاهر بن عبدالله

هنگامی که خبر درگذشت عبدالله بن طاهر به دارالخلافه بغداد رسید (۸۴۴ میلادی) واثق به توصیه و صلاحدید وزیرش محمد بن عبدالملک زیات، قصد انتخاب اسحاق بن ابراهیم مصعبی پسر عموی طاهر ذوالیمینین را به فرمانداری و ولایت خراسان داشت و حتی در همین زمینه دستور کتابت حکم وی را نیز صادر کرد، ولی اندکی بعد به خاطر رقابتی که بین این وزیر و شخص احمد بن ابی داوود وزیر کاردان سابق وجود داشت و با راهنمائی وی از این کار منصرف شده و حکم به ولایت طاهر بن عبدالله داد. 

شابشتی جریان را اینگونه آورده است: «احمد بن ابی داود گفته است: واثق من را خواست، چون به خانه واثق رفتم، محمد بن عبدالملک زیات را در کنار اسحاق بن ابراهیم مصعبی دیدم که نشسته و مشغول نوشتن است و تا من را دید نامه را برگردانید، لذا احساس کردم که خبری است با خود گفتم که هر چه باشد دگرگون می‌شود و، چون نزد واثق رسیدم و خبر مرگ عبدالله بن طاهر را شنیدم و اینکه خلیفه بنا دارد اسحاق بن ابراهیم مصعبی را تولیت خراسان دهد و پنج هزار سرباز با هزینه شان را بفرستد و پنج هزار درهم کمک هزینه به اسحاق بخشد، به واثق گفتم: اسحاق گروگان طاهریان است، چنانچه از خودت دور کردی از آنان چیزی نداری و سربازانت را نیز دور کرده‌ای، پس چرا بیرون می‌کنی که به آنان نیازمندی و اموالی را از دست می‌دهی؟ کار بهتری کن، واثق پرسید: کار بهتر چیست؟

ابن ابی دواد گفت: نامه‌ای با هزینه اندک نوشته در آن طاهر بن عبدالله را تسلیت بگوی و تولیت خراسان را به او بسپار، هزینه‌ها را از دست نداده‌ای و نمک شناسی خود را نسبت به عبدالله و فرزندش نشان داده‌ای و نسبت به خلافت نیکی کرده‌ای. واثق گفت: واقعا که درست گفتی و در همان لحظه دستور داد تا عبدالملک زیات حکم اسحاق مصعبی را رها کرده و فرمان تازه‌ای برای طاهر بن عبدالله بنگارد. حکومت او در خراسان با پذیرش همه اطرافیان و درباریان همراه بود به گونه‌ای که شعراء در مرثیه عبدالله و در توصیف طاهر بن عبدالله چنین سرودند «اگر چه آفتاب غروب کرد، اما به جای آن ماه در آمد و پرتو خود را بر مردم افکند».

طاهر بن عبدالله در مجموع هجده سال و در خلال دوران خلافت واثق و متوکل و منتصر و چندی از ایام خلافت مستعین والی خراسان بود. وی در این ایام مشغله اصلیش نبرد با خوارج بود که همچنان در منطقه فعال بودند و حملات بسیاری را تدارک می‌دیدند.

در احوالات وی آورده‌اند که بسیار فرمانبردار و مطیع دربار عباسی بوده است و در همین باره نقل کرده‌اند که متوکل از طاهر خواست که درخت بست مقدسی را که در کاشمر بود از بن برکنده و به بغداد بفرستد، طاهر نیز به اطاعت از خلیفه و بدون توجه به گریه و زاری مردم که نمی‌خواستند آن درخت بریده شود، این سرو کهنسال را در آورده و با سیصد شتر به دربار خلیفه فرستاد. بار دیگر متوکل خلیفه عباسی به طاهر بن عبدالله نوشت که، چون علی بن جهم شاعر به نزد تو آمد وی را به دار بیاویز، لذا، چون ابن جهم به شادیاخ رسید، او را زندانی کرده و سپس به دار آویخت و همچنان بر دار بود تا پس از یک روز وی را پائین آوردند.

روابط واثق و طاهر بن عبدالله

واثق سعی می‌کرد روابط بهتری با طاهر بن عبدالله داشته باشد و در یک نامه‌ای که به مناسبت تسلیت محمد بن ابراهیم مصعبی برای طاهر فرستاد این رو نمایان می‌کند: «اما بعد، امیرمؤمنان نسبت به تو ملتزم است که با هر فایدت و نعمت، ترا از مواهب خدای تهنیت گوید و از حادثات مقدر وی تو را تسلیت گوید. خدای درباره محمد بن ابراهیم وابسته امیرمؤمنان قضایی را که درباره بندگان خویش دارد، که فنا از آنها باشد و بقا از آن وی، مقرر کرد. امیرمؤمنان در مصیبت محمد ترا به ثواب و پاداش بسیار که خدای برای مطیعان فرمان خویش به هنگام مصیبت‌ها، نهاده تسلیت می‌دهد. می‌باید در همه احوال خدای و آنچه تو را بدو نزدیک می‌کند در نظرت مهمتر باشد که سپاس خدای موجب افزون دادن اوست و تسلیم شدن به فرمانش مایه رضای اوست و توفیق امیرمؤمنان از خداست و السلام.»

روابط میان طاهر بن عبدالله و متوکل عباسی

دو سال پس از شروع امارت طاهر بن عبدالله، واثق در سال ۸۴۶ میلادی درگذشت و متوکل به خلافت رسید. روابط تنگاتنگی میان طاهر بن عبدالله و متوکل برقرار بود، چنان‌که متوکل پس از آغاز خلافت خویش، بار دیگر منشور حکومت خراسان را برای طاهر ارسال کرد. در مقابل، طاهر نیز فرمان‌های خلیفه را در شرایط مختلف، به اجرا درمی‌آورد.

از دیگر مواردی که در آن اطاعت طاهر را از متوکل می‌توانیم مشاهده کنیم، واقعه قطع درخت سرو کاشمر است. تاریخ بیهق اینگونه نقل کرده که زردشت دو درخت سرو را یکی در کاشمر و دیگری در قریه فریومد (سبزوار) به طالع سعد کاشته بود. در عصر متوکل، زمانی که سرو کاشمر را برای وی تشریح و توصیف کردند، دستور قطع درخت را برای طاهر صادر کرد تا بر اساس آن، درخت مذکور را قطع کنند و چوب‌های آن را برای خلیفه به سامره بفرستند تا از آنها در جهت استفاده در ساختمان قصر جدیدش بهره گیرد. 

مردم و به ویژه زرتشتیان با این کار مخالفت ورزیدند و پیشنهاد پرداخت پنجاه هزار دینار زر نیشابور را برای جلوگیری از این کار به خلیفه دادند، اما طاهر که علاقه‌ای به نادیده گرفتن فرمان خلیفه نداشت به آنان گفت: «متوکل نه از آن خلفا و ملوک بود که فرمان وی را رد توان کرد». او پس از قطع درخت، چوب‌های حاصله را با شتر به سامرا فرستاد که این اقدام بالغ بر پانصد هزار درهم هزینه دربرداشت؛ اما متوکل پیش از رویت نتیجه کار، توسط غلامان ترک خویش، به قتل رسیده‌بود.

مرگ طاهر بن عبدالله

طاهر بن عبدالله در سال ۸۷۲ میلادی درگذشت. پس از او، آغاز دوران افول طاهریان رقم خورد، زیرا بعد از مرگ او، قدرت سیاسی و نظامی طاهریان تضعیف شد و خلافت عباسی بر این منطقه تسلط بیشتری یافت.

اگرچه دوره حکمرانی طاهر بن عبدالله به لحاظ سیاسی و نظامی نسبت به پدرانش ضعیف‌تر بود، اما او همچنان جزو افرادی محسوب می‌شود که در انتقال قدرت و سلطه به نسل‌های بعدی طاهریان نقش داشت. همچنین، او به رغم چالش‌ها، توانست تا حدی در برابر فشار‌های خارجی و داخلی مقاومت کند.

source

توسط petese.ir