انشا درباره خاطرات سیزده بدر : نوشتن انشا در پایه های ابتدایی و حتی دوره اول راهنمایی ضروری است. پس باید موضوع خاص و زیبا و سرگرم کننده باشد. در ادامه همراه حرف تازه باشید.
کامل ترین و خاص ترین انشا درباره خاطرات سیزده بدر برای کلاس اول تا پنجم دبستان
انشا اول :
مقدمه :
عید نوروز مراسمات و آیینهای ویژهای دارد. آخرین روز تعطیلات سیزده بدر است که امروزه به نام روز طبیعت شناخته میشود و خانوادهها به دامان طبیعت می روند. من نیز همراه خانوادهام سیزده بدر امسال به تفریح پرداختم.
بدنه :
از چند روز قبل همه ی به هم دیگر تلفن میزدند و باهم هماهنگ می شدند، می خواستند باهم باشند. هرکس جایی را پیشنهاد میداد. از کیلومترها آنطرفتر تا همین پارک نزدیک خانه، آخرش قرار شد دو تا از جوانترها صبح خیلی زود بروند تا مناسبترین جا برای نشستن این همه ی آدم را پیدا کنند و فرش پهن کنند.آخرش فهمیدیم در بزرگ ترین پارک شهر جایی برای نشستن انتخاب شده است. تا ما آمدیم برویم بقیه فامیل رسیده بودند. در ده قدمی ما خانوادهای دیگر نشسته بود. دایی بزرگم اول مقداری چپ چپ نگاهشان کرد و بعد گفت که چقدر قدیمها بهتر بود که آدمها با غریبهها چسبیده به هم نمینشستند.مادرم مقداری از آجیلهای عید را که اضافه آمده بود، جلوی دایی گرفت و به او گفت که بهتر است به جای حرص خوردن، بیخیال شود و خوش بگذراند.بچههای یک خانواده دیگر توپ آورده بودند و فوتبال میکردند. بچههای خانواده ما توپ والیبال داشتند و البته هنوز از دایی بزرگم جرئت نمی کردند، شروع کنند.
تا این که دایی چشمش به توپ افتاد و گفت:«می خواهید بازی کنید، اون طرف…» و با دستش محوطه بازی صد متر آنطرفتر را نشان داد. ما هم تکلیف خودمان را فهمیدیم و از آنجا فاصله گرفتیم. وقتی برگشتیم بچههای آن خانواده را ندیدیم و حدس زدیم که دایی تذکر داده که اعصاب ندارد و باید رعایت حالش را بکنند.موقع ناهار گرسنه سر سفره نشستیم و جوجه کبابهایی راکه نصف انها سوخته بود و نصف دیگر نپخته بود، با گوجههای سوخته خوردیم. البته پدرها کلی از دست و پختشان تعریف کردند و مادرها هم بنظر میرسید راضی باشند؛ همین که به جای غذا پختن، دور هم نشسته و صحبت کرده بودند، خودش برایشان جای خوشحالی داشت.آخرش بعضی از دخترهای جوان فامیل سبزه گره زدند و شعرهایی مثل «سال دگر، سیزده بدر، خونه شوهر، بچه بغل» خواندند و خندیدند. مادربزرگم هم خم شد و سبزه گره زد.یکی از نوهها پرسید که او دیگر چرا سبزه گره می زند؛ مادربزرگ جواب داد: گره زدن سبزه فقط برای باز شدن بخت که نیست، برای برآورده شدن آرزوهای همه ی بچهها و نوهها سبزه گره میزنم و وقتی گره باز شود، همه ی آرزوهایتان برآورده می شود.دم غروب خسته و کوفته با صورتهای سوخته از آفتاب به خانه برگشتیم. همه ی راه برگشت تا خانه به صبح روز چهاردهم فروردین فکر میکردم که باید صبح زود بیدار شوم و به مدرسه بروم و این مرا ناراحت می کرد.
نتیجه :
سیزده بدر پایان خوبی برای تعطیلات عید نوروز است، روزی که به هر صورتی که برگزار شود، لازم است در آن به طبیعت توجه کنیم ودر محافظت از آن بکوشیم.
انشا دوم :
مقدمه :
یک روز قبل از سیزده بدر، تصمیم گرفتیم وسایلمان را جمع کنیم. عصر دوازدهم، همه شروع به کار کردیم. یکی کیک درست می کرد، یکی سبزی پاک می کرد، یکی وسایل را آماده می کرد که شامل کاسه، بشقاب، استکان، زیرانداز، ذغال، منقل، سیخ و … بود.
بدنه :
روز سیزدهم صبح خیلی زود مادرم ما را بیدار کرد و گفت باید زود حرکت کنیم که بتوانیم جای خوبی پیدا کنیم. ما قبلاً جای مناسبی را انتخاب کرده بودیم و امیدوار بودیم که قبل از ما کسی جای ما را نگیرد.چند خانواده قبل از ما رسیده بودند، و کمی گشتیم که جای مناسبی را برای برپا کردن چادرمان پیدا کنیم.نزدیک ما یک کوه بود و خیلی ها از کوه بالا می رفتند. بعضی ها والیبال بازی می کردند و خیلی ها هم داشتند بازی های محلی می کردند که من سر در نمی آوردم. مثلا عده ای داشتند بازی با کمربند می کردند که خیلی برای من عجیب بود.کمی در موردش سرچ کردم و متوجه شدم یک بازی محلی است که به قیش بازی هم شناخته می شود و بیشتر نقاط روستایى و عشایرى ایران بازی میشود.بعد از مدتی، اطرافمان پر شد از خانواده هایی که از جاهای دیگری آمده بودند. پدرم کباب را درست کرد و ناهار خوشمزه ای با مادرم آماده کردند.عصر که شد بعضی ها شروع کردن به تنبک زدن و شروع به رقص و پایکوبی کردند. عده ای هم محلی می رقصیدند. و این روز برای ما بسیار روز به یاد ماندنی بود.حدود غروب پیکنیک گازی یکی از کسانی که نزدیک ما بود آتش گرفت و همه شروع به جیغ زدن کردند. خوشبختانه پدرم در ماشین کپسول آتشنشانی داشت و خیلی زود همه چیز آرام شد. کمی ترسیدیم ولی بعدش حسابی خندیدیم.
نتیجه :
نزدیک غروب پدرم از ما خواست شروع به جمع آوری آشغال های اطرافمان کنیم و جایمان را کاملا تمیز کنیم. پدرم می گفت حداقل کاری که برای طبیعت می توانیم انجام دهیم این است که چیزی را در آن رها نکنیم.
source