داستان پیچیده انتخاب یک نقش مهم
زندگی یک ستاره سینما چه شگفتانگیز است! اینکه بتوانی برای گذران زندگی نقش بازی کنی و در عوض، ستایش مردم را دریافت کنی! البته، نه، همواره این طور نیست. هیچ بازیگری دوست ندارد شکست بخورد و تعداد کمی هم عمداً دنبال نفرت هستند، اما بسیاری در طول کارنامه حرفهای خود، نقشهایی را پذیرفتهاند که سیل انتقادات را به سوی آنها روانه کرده است. چه خود نقش نامناسب باشد و چه اجرای خاص آنها از آن نقش، برخی از بازیگران با نقش های جنجالی که قبول کردند =خطر دور شدن بخش بزرگی از مردم را به جان خریدند. برخی از بازیگران توانستند بهتر از دیگران با این موضوع کنار بیایند، چون این مسئله برای بازیگران باتجربه امری عادی است، اما برای تازهواردها ممکن است فشار وارده، نابودگر باشد.
برخی از افراد در این فهرست، موفق شدند اوضاع را تغییر داده و اشتباه منتقدان را ثابت کنند. برخی دیگر اما روی دنده لج رفته و اوضاع را بدتر کردند. در این جا فهرست ۱۴ بازیگر که برای پذیرش نقش های جنجالی با واکنشهای تند مواجه شدند، آورده شده است. با ویجیاتو همراه باشید.
احمد بست در نقش جار جار بینکس (Star Wars Episode I: The Phantom Menace)

احمد بست که پس از موفقیتش در صحنه تئاتر، به عنوان یکی از اعضای گروه نمایش Stomp استخدام شده بود، قرار بود با بازی در نقش اولین شخصیت اصلی کاملاً کامپیوتری در یک فیلم سینمایی بزرگ، زمینههای جدیدی را در سینما باز کند. اما حتی قبل از اکران فیلم The Phantom Menace، جار جار بینکس طرفداران را ناراحت کرده بود، زیرا دیالوگهای او و دیگر جملاتی که عروسک سخنگوی او میگفت، شبیه یک تقلید کاریکاتوری تقریباً توهینآمیز از انگلیسی کریول جامائیکایی به نظر میرسید. وقتی فیلم اکران شد، اوضاع حتی از این هم بدتر شد: حرکات اسلپاستیک دیوانهوار و جیغهای جار جار، منتقدان را به یاد بازیگران نمایشهای سیاه، مانند استپین فچیت میانداخت. البته بست فقط نقشی را که نوشته شده بود بازی میکرد و سعی داشت با تقلید از باستر کیتون، گوفی و با استفاده از صدایی که برای سرگرم کردن پسرعموهای کوچکترش ساخته بود، این کار را انجام دهد.
به زودی جار جار به آهنربای نفرت برای تمام مشکلاتی تبدیل شد که طرفداران با فیلم داشتند، در حالی که بست پس از دریافت تهدیدهای مرگ و متهم شدن به نژادپرستی، کارش به افسردگی کشیده شد. در ابتدا قرار بود جار جار نقش مهمی را در کل سهگانه پیشدرآمد Star Wars ایفا کند، اما پس از واکنشهای منفی، نقش او کمرنگ شد. بست اکنون حالش از ان موقع بهتر است و اخیراً هم نقش استاد جدای Kelleran Beq را در The Mandalorian بازی کرده است. در هر صورت این نقش عجیب کامپیوتری او، جزو نقش های جنجالی و پاکنشدنی کارنامه او به حساب میاید.
جیم کاویزل در نقش عیسی (The Passion of the Christ)

بازیگران متعددی از جفری هانتر در فیلم King of Kings گرفته تا جاناتان رومی در The Chosen، نقش عیسی مسیح را بدون هیچ واکنش منفی ایفا کردهاند. مشکل برای جیم کاویزل از آن جا به وجود آمد که او به باید برداشت خاص مل گیبسون از عیسی را به تصویر میکشید. فیلم The Passion of the Christ گیبسون از همان ابتدا بحثبرانگیز بود و انتخاب جیم کاویزل هم، جزو نقش های جنجالی به حساب میآمد. گیبسون در این فیلم همان نگاه کاتولیک محافظهکارانه، همانند پدر علناً یهودستیزش، هاتون، را داشت. او همچنین از راهبه بحثبرانگیز، آن کاترین امریش، به عنوان منبع اقتباس جزئی استفاده کرد، شیطان را غیرباینری به تصویر کشید و بر انجیل یوحنا بیشتر تأکید کرد که رهبران یهودی را بیشتر از رومیها در مصلوب شدن مقصر میدانست،. گیبسون با رهبران یهودی ملاقات کرد تا به نگرانیهای آنها رسیدگی کند، اما یک سال پس از اکران فیلم، زمانی که به دلیل رانندگی در حالت مستی دستگیر شد و شروع به فریاد زدن ناسزاهای یهودستیزانه کرد، تمام آن بهانههای قابل قبول را از دست داد.
کاویزل ادعا کرد که پس از آن، پیشنهادات بازیگری نقشهای بزرگ برای او متوقف شد. با این حال، او در فیلمهای محافظهکارانه و مسیحی مانند Sound of Freedom بازگشت و فیلم Zero A.D. با موضوع تولد مسیح هم در نوبت اکران قرار دارد. جالب این جاست که او و گیبسون همچنان برای ساخت دنبالهای احتمالی برای Passion برنامهریزی میکنند.
تام کروز در نقش خونآشام لستات (Interview with the Vampire)

تام کروز امروزه در نظر مخاطبان سینما به شمایلی نبدیل شده که دیگر هیچ اشتباهی نمیتواند بکند. با این حال در سال ۱۹۹۴، آن رایس نویسنده و بسیاری از طرفدارانش به شدت ناراحت بودند که او برای بازی در نقش ضدقهرمان خونآشام رایس، لستات، در اقتباس پرهزینه و مورد انتظار رمانش، Interview with the Vampire انتخاب شده بود. رایس، روتخر هاور یا جرمی آیرونز را برای این نقش میپسندید و میترسید که تام کروز فقط به بازی در یک فیلم هیولایی کلیشهای علاقهمند باشد. او به طور علنی علیه انتخاب او به عنوام ضدقهرمان رمانش صحبت کرد، اما نیل جوردن، کارگردان فیلم، احساس میکرد که شخصیت مشهور کروز او را برای این نقش مناسب میسازد. همین نظرات ضد و نقیض باعث شد تا تام کروز در نقش لستات، یکی از نقش های جنجالی دهه نود به شمار رود.
در ابتدا به نظر میرسید که این واکنش منفی ممکن است به فیلم آسیب برساند، زیرا اپرا وینفری به شکل بدی از یک نمایش پیش از اکران خارج شد. با این حال، در نهایت تماشاگران از دیدن ایفای نقش یک خونآشام شرور توسط کروز لذت بردند. در یک چرخش غیرمنتظره، رایس نظرش را تغییر داد و علناً از بازی کروز تمجید کرد.
جیمز برولین در نقش رونالد ریگان (The Reagans)

رونالد ریگان یکی از مسنترین روسای جمهور ایالات متحده بود، بنابراین یافتن بازیگران مشهور، که هم در آن سن فعال باشند هم به نقش او بیایند، چالشبرانگیز بود. به صورت تئوری، جیمز برولین گزینه مناسبی بود، همچنان سالم و بر خوردار از هر دو جنبهی خوشمشرب و سرسخت، که میتوانست به خوی، القاب «ارتباطدهنده بزرگ» و «جنگجوی سرد» چهلمین رئیسجمهور ایالات متحده را به تصویر کشد. سپس بخشهایی از فیلمنامه مینیسریال برنامهریزیشدهی The Reagans از شبکه CBS به بیرون درز کرد و مفسران محافظهکار کاملاً از سناریو خشمگین شدند. صحنههایی که ریگان را بیتفاوت نسبت به بیماران مبتلا به ایدز نشان میداد و همسرش نانسی (جودی دیویس) را به طوری تصویر میکشید که عملاً او است که کاخ سفید را اداره میکرد، اتهاماتی مبنی بر تعصب تجدیدنظرطلبانه چپگرایانه را برانگیخت. علاوه بر این، از آنجایی که برولین با باربارا استرایسند، دموکرات برجسته و صریحاللهجه، ازدواج کرده بود، مفسران راستگرا اصرار داشتند که او ذاتاً در ایفای نقش خود جانبدار خواهد بود.
شبکه سیبیاس در نهایت این مینیسریال را لغو کرد و ادعا کرد که به این نتیجه رسیده است که به اندازه کافی بیطرفانه نبوده است. شبکه شوتایم متعاقباً آن را به عنوان یک فیلم پخش کرد و یک دیالوگ جنجالی از ریگان حذف کرد. فیلم نهایی همچنان او را بیتفاوت نسبت به ایدز نشان میدهد، اما به او برای پیشرفتها در روابط ایالات متحده و شوروی اعتبار خوبی میدهد. با تمام این اوصاف، جیمز برولین در نقش رونالد ریگان، بدون شک یکی از نقش های جنجالی سینما به شمار میرود.
کریستین بیل در نقش موسی (Exodus: Gods and Kings)

کریستین بیل را اولین مرد سفیدپوستی نیست که در نقش موسی انتخاب شد. تئودور رابرتز در فیلم The Ten Commandments محصول ۱۹۲۳ این نقش را ایفا کرد، و پس از او چارلتون هستون در بازسازی سال ۱۹۵۶ و وال کیلمر در فیلم انیمیشنی The Prince of Egypt محصول ۱۹۹۸ این نقش را بازی کردند. با این حال، زمان تغییر میکند و در سال ۲۰۱۴، ریدلی اسکات دلش میخواست نسخهای که او از این داستان میسازد، یک حماسه باشد از نظر تاریخی باورپذیر است.
تنها یک استثنا وجود داشت: انتخاب بازیگران. در حالی که او برای طراحی دقیق فیلم از نظر دوره تاریخی تلاش کرد، بازیگران اسرائیلی و مصری را در نقشهای اصلی انتخاب نکرد. اسکات وقتی با انتقاد برای انتخابهای عمدتاً سفیدپوست خود روبرو شد، با گفتن این جمله، به وضعیت خود ابداً کمکی نکرد: «من نمیتوانم فیلمی با این بودجه بسازم، جایی که باید به تخفیفهای مالیاتی در اسپانیا تکیه کنم، و بگویم که بازیگر اصلی من محمد فلانفلان از فلانجا است… من اصلاً نمیتوانم بودجه آن را تأمین کنم.» خود بیل، که در این فیلم یکی از نقش های جنجالی تمام دورانش را انجام میدهد، مخاطبان را مقصر دانست که به اندازه کافی از بازیگران خاورمیانه و شمال آفریقا حمایت نکردهاند تا هیچکدام از آنها به ستارههای درجه یک قابل اعتماد در سطح او تبدیل نشوند. این فیلم پس از دریافت نقدهای عمدتاً منفی، توانست فقط موفقیتی نسبی کسب کند.
زوئی سالدانا در نقش نینا سیمون (Nina)

حالا که زوئی سالدانا برای یک نقشآفرینی چندزبانه، آواز و رقص در فیلم Emilia Perez برنده جایزه اسکار شده است، ممکن است تعجبآور باشد که او زمانی برای ایفای نقش یک موسیقیدان مشهور انتخاب نامناسبی تلقی میشد. با این حال، چرا احتمالاً فیلم زندگینامهای نینا سیمون در سال ۲۰۱۶ با عنوان Nina را ندیدهاید و شاید ندانید که اصلاً وجود دارد؟ فیلمی که در آن سالدانا این خواننده را به عنوان یک الکلی خشن با بیماری روانی به تصویر میکشد. البته مشکل اصلی فیلم این نبود.
نه، مسئله این بود که سالدانا آفریقایی-لاتین بود، در حالی که سیمون تمام عمرش با کلیشهسازیها به خاطر پوست تیره و ویژگیهای قوی آفریقاییاش، مبارزه کرده بود. چطور میشد آنها به هم بیایند؟ دختر سیمون، سیمون کلی، به خصوص خیلی از این موضوع ناراحت بود و استفاده نهایی سالدانا از آرایش مخصوص، برای تغییر رنگ پوست و چهرهاش هم اوضاع را به هیچ وجه بهتر نکرد. جالب است بدانید که نویسنده-کارگردان فیلم، سینتیا مورت، که در ابتدا با مری جی. بلایژ به عنوان ستاره احتمالی کار کرده بود، دو سال قبل از اکران فیلم به دلیل حذف شدن از روند تصمیمگیری شکایت کرده بود. منتقدان و خانواده سیمون فیلم را به شدت مورد انتقاد قرار دادند. سالدانا در نهایت عذرخواهی کرد و گفت که هرگز نباید این نقش را قبول میکرد. به هر حال این برنده اسکار، در گذشته یکی از نقش های جنجالی سینمای مدرن را بازی کرده بود.
جرد لتو در نقش جوکر (Suicide Squad)

واکین فینیکس و هیث لجر هر دو برای به تصویر کشیدن نسخههای مختلف جوکر، برنده جایزه اسکار شدند. جک نیکلسون نامزد جایزه گلدن گلوب شد. جرد لتو چی؟. اگرچه او جایزه اسکار را برده بود، اما زمانی که داستانهایی از منتشر شد که لتو آنقدر متد اکتینگ کار کرده که هرگز از نقش بیرون نمیآمد، نظر عموم کمی نسبت به این موضوع تغییر کرد. ظاهراً لتو در حالی که برای نقش جوکر خود را آماده میکرد، به همبازیهای خود «هدایای» وحشتناکی مانند یک کاندوم استفاده شده، یک خوک مرده یا یک موش زنده داده بود. او بعداً ادعا کرد که شوخی میکرده، اگرچه همبازیهایش این موضوع را رد کردهاند. مارگو رابی ادعا کرده که موش خانگی را که لتو حالا میگوید هرگز به او نداده است، نگه داشته و آن هم یک موش کوچک بود. تمام این حرکات مسخره، لتو را شایسته حضور در لیست نقش های جنجالی سینما میکند.
جوکر لتو از قبل به خاطر ظاهر غیرمعمول این شخصیت بحثبرانگیز بود، به طوری که دیوید آیر، کارگردان فیلم، با دندانهای فلزی و خالکوبیها، ظاهری شبیه گانگسترهای لسآنجلسی به او داده بود. آیر در ابتدا مسئولیت استقبال ضعیف این فیلم را بر عهده گرفت، اما بعداً ادعا کرد که استودیو آن را دوباره تدوین کرده و بسیار متفاوت از نیت اولیه که او برای فیلم داشت، شده است. طرفداران و منتقدان به آن رای منفی دادند و پس از آن بسیاری از لتو دلخور شدند – حضور کوتاه بعدی او در Zack Snyder’s Justice League هم عمدتاً مورد تمسخر قرار گرفت.
اسکارلت جوهانسون در نقش Major (Ghost in the Shell)

طرفداران هر نسخه از فرنچایز Ghost in the Shell، چه تلویزیونی، چه سینمایی و چه مانگا، میدانند که شخصیت اصلی یک سایبورگ ژاپنی به نام Major Motoko Kusanagi است. وقتی اعلام شد از این فیلم بازسازی آمریکایی صورت میگیرد، بیشتر افراد انتظار داشتند که این نقش توسط یک بازیگر ژاپنی یا ژاپنی-آمریکایی به تصویر کشیده شود. در عوض، آنها اسکارلت جوهانسون را استخدام کردند تا نسخه ای از این شخصیت به نام میرا کیلیان را بازی کند.
مامورو اوشی، کارگردان فیلم انیمه اصلی، مشکلی با این موضوع نداشت، اما در ایالات متحده، نسبت به ژاپن اعتراضات بیشتری صورت گرفت. از قضا، خود فیلم هم به این موضوع میپردازد. البته این کار را در اواخر فیلم انجام میدهد بنابراین ذکر آن کمی اسپویل به حساب میآید. کیلیان متوجه میشود که مغز انسانی درون بدن رباتیک او، در واقع متعلق به یک دختر ژاپنی به نام موتوکو کوساناگی است؛ شرکت Hanka Robotics بدنی به او داده که از نظر تجاری و زیباییشناختی برای آنها جذابتر بوده است، که اساساً نوعی سفیدنمایی محسوب میشود. انتخاب اسکارلت جوهانسون در این فیلم، از همان لحظه اعلام، جزو نقش های جنجالی به حساب میآمد و شکست فیلم هم این موضوع را ثابت کرد.
کیانو ریوز در نقش جان کنستانتین (Constantine)

جان کنستانتینِ آلن مور یک شخصیت کاملاً انگلیسی است، یک متخصص علوم خفیه بلوند، سیگاری، فحاش و متعلق به طبقه کارگر که یک بارانی قهوهای خاص به تن میکند و توسط هنرمندان، استیو بیسِت و جان توتلبن، به گونهای طراحی شده که شبیه ستاره راک، استینگ، باشد. با این حال در سال ۲۰۰۵، استودیوهای بزرگ فیلمسازی چندان به همترازی اقتباس از کتابهای کمیک اهمیت نمیدادند و کیانو ریوز را در یک کت و شلوار مشکی برای این نقش انتخاب کردند. ریوز، که در فیلم Bram Stoker’s Dracula در لهجه انگلیسی مشکل داشت، این جا نقشش را به سادگی یک آمریکایی بازی کرد. شاید تنها امتیاز او در این فیلم این بود که همانند کمیکها، او نیز در این جا سیگار میکشید.
فیلم Constantine نقطه عطفی برای مور و هالیوود بود. مور نخواست که هیچگونه اعتبار، حق امتیاز یا هرگونه ارتباط با این فیلم داشته باشد، روندی که پس از آن نیز ادامه داد. با تمام این اوصاف و با در نظر گرفتن این که نقش ریوز در آن زمان به عنوان کنستانتین، جزو نقش های جنجالی محسوب میشد، این فیلم در گیشه عملکرد نسبتاً خوبی داشت و متعاقباً توسط بسیاری از طرفداران به عنوان یک برداشت قابل قبول از کنستانتین پذیرفته شده است، تا جایی که ریوز و فرانسیس لارنس، کارگردان فیلم، هنوز در مورد احتمال ساخت دنبالهای برای آن صحبت میکنند.
مایکل بی. جردن در نقش جانی استورم (Fantastic Four)

امروزه انتخاب بازیگران بدون توجه به نژاد، در فیلمهای اقتباسی از کتابهای کمیک چندان تعجبآور نیست، اما بخشی از این کنار آمدن، به خاطر مایکل بی. جردن است. قبل از اینکه او به ستاره درجه یک فیلم Creed و همبازی در فیلم Black Panther تبدیل شود، در فیلم ابرقهرمانی ساخته جاش ترانک در سبک found-footage به نام Chronicle ظاهر شد، که احتمالاً باعث شد نقش جانی استورم، یا مشعل انسانی را در فیلم Fantastic Four (که اغلب به صورت Fant4stic نوشته میشود) ترانک به دست آورد. کارگردان میخواست هم جانی و هم سو استورم سیاهپوست باشند تا بازتابی از جمعیتشناسی مدرن و متنوع بدهد، اما استودیو فقط اجازه داد جانی سیاهپوست باشد و سو و جانی را خواهر و برادر ناتنی کرد. این واقعیت که ترانک اصلاً با کتابهای کمیک آشنا نبود و فقط در کودکی کارتونهای آن را دیده بود، باعث شد هواداران تصور بدی نسبت به فیلم داشته باشند.
جردن به خوبی از پس انتقادات آنلاین نسبت به انتخابش برآمد. ترانک در واکنش به آن همه تهدید، شبها با یک اسلحه روی میز کنار تختش میخوابید. در نهایت، جردن یکی از نقاط قوت فیلم از آب درآمد، چون درگیریها بین ترانک و Twentieth Century Fox باعث شد تدوین نهایی یک فاجعه باشد. ترانک خواهان یک فیلم ترسناک فیزیکی به سبک دیوید کراننبرگ بود و فاکس فیلمی ابرقهرمانی میخواست، همین بسیار مشکلسازتر از انتخاب بازیگران از آب درآمد، حتی اگر مایکل بی. جردن در نقش استورم یکی از نقش های جنجالی در فیلمهای ابرقهرمانی حساب شود.
بن پلت در نقش ایوان هانسن (Dear Evan Hansen)

بن پلت، نقش ایوان هانسن را برای اولین بار در برادوی ایفا و به مدت سه سال روی آن کار کرد، شخصیتی نوجوان با مشکلات افسردگی که نامههایی به خودش مینویسد که یک نوجوان دیگر را به خودکشی سوق میدهند، و این باعث میشود ایوان دروغ بگوید که آنها در واقع بهترین دوستان هم بودهاند. این فیلم موزیکال یک موفقیت به شمار میآمد و مارک پلت، پدر بن، تهیهکنندگی اقتباس سینمایی Dear Evan Hansen را بر عهده گرفت و بن دوباره در نقش اصلی ظاهر شد. متأسفانه، بن در این زمان ۲۷ سال داشت و مخاطبان به سختی میتوانستند او را به عنوان یک نوجوان باور کنند.
تعلیق فیلم دیگر آن طور که باید کار نمیکرد و اتهامات این که او نقش را به خاطر مسائل پدر و فرزندی دریافت کرد، اوضاع را بدتر کرد، تا جایی که بن پلت به عنوان ایوان هنسن، به عنوان یکی از نقش های جنجالی سینما در نظر گرفته میشود. پلت میخواست آنلاین شود و با منتقدانش بحث کند، اما در نهایت، این اثر بود که باید حرفش را میزد. جدا از میمهای صحنههای گریه او، پلت از آن زمان تاکنون حرفه موفقی داشته است، نه تنها به عنوان خواننده و بازیگر، بلکه به عنوان نویسنده و تهیهکننده فیلم کمدی تحسینشده Theater Camp.
ریچل زگلر در نقش سفیدبرفی (Snow White and the Seven Dwarfs)

یک اکوسیستم کوچک اما کامل، تشکیل شده از یوتیوبرها و سایتهای ترول، آماده برای تولید محتوای کلیکبیت با لحنی خشمگین، از هر نمونه احتمالی از انتخاب بازیگر بدون توجه به نژاد او وجود دارد، اما این موضوع برای شخصیتی که نامش به طور سنتی بر اساس نژادش تعیین شده است – سفیدبرفی، که پوستش به سفیدی برف است – به جایی رسید که تصورش را نمیکردیم. بازسازی لایو اکشن فیلم Snow White and the Seven Dwarfs دیزنی، همه چیز را تغییر میدهد، به حدی که بازیگر نقش سفید برفی، در تضاد با نام او قرار میگیرد. مشخص است در اوضاع و احوال کنونی فضای دنیا و خصوصا اینترنت، این موضوع چه جنجالی به پا میکند، به حدی که حالا قطعاً ریچل زیگلر در نقش سفید برفی، جزو نقش های جنجالی تاریخ به شمار میرود.
مانند بسیاری از بازیگران، که قبل از او نقش پرنسسهای دنیای دیزنی را در اقتباسهای لایو اکشن بازی کردند، زگلر نیز بلافاصله پس از انتخابش، اظهاراتی مبنی بر لزوم بهروزرسانی داستان نسبت به دهه ۱۹۳۰ بیان کرد – اظهار نظری که به خودی خود میتواند اعتبار داشته باشد، اما به هر نحوی، مورد سوء استفاده منتقدانش قرار گرفت. به این موضوع، اظهار نظرهای مربوط به دنیای سیاست او و گل گدوت را اضافه کنید، که در تضاد کامل با یکدیگر قرار داشتند. نیازی به ذکر نیست که کوتولههای CGI فیلم هم جلوهای ترسناک و وهمآلود داشتند و به طور کلی فیلم از نظر فنی هم میلنگید؛ با این حال عدم موفقیت فیلم کاملاً به گردن زگلر انداخته شد.
مایکل کیتون در نقش بروس وین (Batman)

در سال ۱۹۸۶، مینیسریالی اقتباس شده از کمیک The Dark Knight Returns اثر فرانک میلر، بتمن را به عنوان یک انتقامجوی مسنتر و خشمگینتر احیا کرد، در نسخهای تاریک و غمگین از گاتهام که منعکسکننده بدترین افراطهای دهه ۸۰ بود. کمپانی برادران وارنر که سالها منتظر بود با ساخت فیلمی از Batman بتواند معادل اثری همچون Superman از ریچارد دانر داشته باشد، این فرصت را غنیمت شمردند. با این حال، طرفدارانی که یک بروس وین شکنجهشده میخواستند، از خبر بازی مایکل کیتون در فیلم به کارگردانی تیم برتون وحشتزده شدند. کیتون بیشتر به خاطر فیلمهای کمدی مانند Mr. Mom شناخته میشد، خط موهایش عقب رفته بود و فیزیک بدنیاش دقیقاً مطابق با کتابهای کمیک نبود.
همه میترسیدند که نکنه برادران وارنر هنوز بتمن را یک شخصیت کمدی و مبتذل از سریال تلویزیونی دهه ۶۰، با بازی آدام وست در نظر میگیرد، نه یک قهرمان هوشیار، جدی و عبوس. هواداران خشمگین کمیکها طومارهایی برای استودیو فرستادند تا آنها بازیگر نقش را تغییر دهند، اگرچه تعداد زیادی هم از این که جک نیکلسون نقش جوکر را بازی میکند، خوشحال بودند. تصاویر اولیه کیتون در یک لباس عضلانی ترسناک، تا حدودی منتقدان را آرام کرد و اولین تریلر نشان داد که فیلم تاریک و به شدت تحت تأثیر المانهای علمی-تخیلی خواهد بود. این فیلم که با تبلیغات تجاری گستردهای همراه بود، به موفقیتی بزرگ دست یافت و بازی کیتون در نقش یک بتمن پریشانتر، در نهایت، علیرغم شوخیهای گهگاهی، مخاطبان را مجذوب خود کرد. وقتی فیلم The Flash محصول ۲۰۲۳ او را دوباره به این نقش بازگرداند، کیتون مانند یک قهرمان بازگشته مورد استقبال قرار گرفت. با همهی این اوصاف، بازی کیتون در نقش بتمن، یکی از نقش های جنجالی تمام دوران به شما میرود.
میکی رونی در نقش آقای یونیوشی (Breakfast at Tiffany’s)

فیلم Breakfast at Tiffany’s یکی از کمدیهای رمانتیک کلاسیک تمام دوران، برنده دو جایزه اسکار و ثبت شده در فهرست ملی فیلم کتابخانه کنگره است. همچنین این فیلم موضوع یک آهنگ پاپ بسیار شنیدنی بوده است. فقط کاش در این فیلم شاهد یک کاریکاتور آشکارا نژادپرستانه از یک مرد ژاپنی نبویدم، که توسط میکی رونی با چشمانی تنگ شده و دندانهای مصنوعی بزرگ بازی شده است. این نقش، قطعاً یکی از بحثبرانگیزترین نقش های جنجالی تمام دوران است.
نویسنده جورج اکسلرود، میخواست شخصیت آقای یونیوشی را نسبت به رمان بسط بیشتری دهد، در حالی که تهیهکننده ریچارد شپرد بعدها ادعا کرد که میخواسته یک بازیگر ژاپنی این نقش را ایفا کند. تمام افراد درگیر، از جمله رونی، کارگردان فیلم بلیک ادواردز را به خاطر اینکه میخواست این شخصیت یک کاریکاتور اغراقآمیز باشد، مقصر میدانند. در واقع در آن زمان، به نظر میرسید این موضوع برای بیشتر مخاطبان خندهدار خواهد بود. تنها حدود دهه ۱۹۹۰ بود که افراد غیرآسیایی برجسته، فهمیدند که در این به تصویر کشیدنها، مشکل بسیار بزرگی وجود دارد، به ویژه زمانی که فیلم زندگینامهای Dragon: The Bruce Lee Story بروس لی (جیسون اسکات لی) را نشان داد که از تصویر رسانههای آمریکایی از آسیاییها ناراحت شده بود. فیلم Breakfast at Tiffany’s در سال ۱۹۶۱ اکران شد، اما پس از سالها دفاع از این موضوع، بالاخره هم ادواردز و هم رونی به خاطر این صحنه زننده و افتضاح از مردم «چهره زرد» ابراز پشیمانی کردند، صحنهای که تا به امروز این فیلم کلاسیک را لکهدار کرده است.
.
source
کلاس یوس