در جامعهای که نرمها و قوانین نوشته و نانوشته حکم میرانند، اشخاصی که ذهنیت متفاوتی دارند یا سابقهی بیماری روانی، باعث میشود بهراحتی به حاشیه رانده شوند. نهتنها در نگاه عموم، بلکه نهادهای رسمی نیز آنها را نوعی تهدید تلقی میکنند، گویی درد روانیشان گناهی نابخشودنی است. این طردشدگی در کنار زخمهای کودکی و تجربههای خشونتبار، لایههایی از تروما میسازد که بیشتر از خود بیماری، فرد را از زندگی اجتماعی محروم میکند. فیلم Neighborhood Watch دقیقاً روی این مضامین تمرکز دارد. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا به بررسی این فیلم بپردازیم.
Neighborhood Watch، محصول ۲۰۲۵، به کارگردانی دانکن اسکایلز و نویسندگی شان فارلی با بازی درخشان جک کواید و جفری دین مورگان، یک تریلر روانشناختی و اجتماعی است که با ظرافت خاصی میان داستانهای شخصی، روان آدمها و واقعیتهای اجتماعی حرکت میکند. اسکایلز که پس از چندین سال دوباره دست به ساخت فیلمهای خاص خودش زده، در این فیلم توانسته دست روی مضامینی چون اضطراب، انزوا، تروما و اسکیزوفرنی آنهم با پسزمینهی دغدغههای اجتماعی بگذارد.

سایمون مکنالی با بازی جک کواید، پس از ده سال بستری بودن در بیمارستان روانی، به خانه بازمیگردد. او را در وضعیتی مییابیم که جامعه و نهادهای اطرافش به او بیاعتماد هستند؛ او را خطرناک میپندارند و به همین دلیل نمیتواند برای خودش حتی یک کار ساده دست و پا کند. سایمون که در چنین وضعیتی خودش را گرفتار میبیند، شاهد رباییده شدن زنی در حاشیههای شهر میشود. او به پلیس مراجعه میکند، اما سوابقش مبنی بر بیماری روانی باعث میشود حرفش توسط پلیس نادیده گرفته شود. او که در مرز فروپاشی روانی قرار دارد و نمیداند به آن چیزی که دیده اعتماد کند یا آن را صرفاً یک توهم به حساب بیاورد، به همسایهاش اد با بازی جفری دین مورگان متوسل میشود. آنها بهتدریج وارد یک سری تحقیقات شبهکاراگاهی میشوند که نتیجهاش میشود درامی از مشکلات اجتماعی، وضعیتهای روانی پیچیده و جرائم سازمانیافته.
این فیلم با جسارت، با تمرکز بر روی شخصیت سایمون، بیماری روانی را نه بهعنوان یک تهدید، بلکه بهعنوان زنجیرهای از دردها و زخمهای کهنه بر روح آدمی ترومادیده به تصویر میکشد. در طول فیلم با تصویرپردازیها و تکنیکهای خلاقانه وارد سر سایمون میشویم و در آنجا با فاجعهای روبرو میشویم که بیننده را به مرور عمیقاً متأثر و وادار به همدردی میکند. فضای ذهنی یک بیمار روانی اسکیزوید پر است از ریشههای رنج و تروما؛ بزرگ شدن در فضای ناسالم و به دست پدری زورگو و نالایق، سبب قربانی شدن و نابودی زندگی او شده است. سایمون نه تنها باید با توهم و ترسهای درونیاش بجنگد و روبرو شود، بلکه با سردی از سوی جامعه هم طرد میشود؛ جامعهای که حقیقت را تنها از زبان نهادهای رسمی میپذیرد و نتیجتاً او را به عنوان یک شهروند در پایینترین مرتبهی ممکن قرار میدهد و به حال خود رهایش میکند.

حال فیلم Neighborhood Watch چگونه جامعهی آمریکا، ایالت آلاباما و شهر کوچک هوموود را نشان داده است؟ نهادهای مهمی چون پلیس، بیمارستان، تیمارستان، سیستم قانونی، بیمه، پروسههای شغلیابی و… همگی در فیلم نه بهعنوان نهادهایی حامیِ شهروندان، بلکه بهعنوان ناظرانی بیاحساسی نمایش داده میشوند که از طریق آنها نمیتوان عمق مسائل روانی را حل و لمس کرد. این نهادها نه برای حل مشکل، بلکه برای کنترل و دفع تهدید عمل میکنند؛ سایمون و اد در اینجا بهجای همدردی دیدن و درک شدن، صرفاً به عنوان یک تهدید تلقی میشوند. این شبکهی بیروح از سازمانها، همانطور که سایمون را سرکوب میکند، حقیقت رباییده شدن دختری جوان را نیز نادیده میگیرد. فیلم در زیرلایههای خود نقدی ضمنی به جامعهای است که به اسم نظم و نظمآفرینی، افراد زخمخورده را از خود میراند و به حاشیهها میبرد.
دربارهی سایمون و نقش نمادینی که ایفا میکند بیشتر از اینها میتوان گفت. سایمون شخصیتیست زخمخورده، گسسته و پر از صداها و توهمهایی که نمیتواند از آنها راه فراری پیدا کند. گذشتهی خشونتآمیز، انزوا و شخصیتی شکل نگرفته، او را از واقعیت جدا کردهاند و در قفسی گیر انداختهاند که آنجا میبایست با شیاطین درونش مبارزه کند. این فیلم دربارهی رشد دوباره و پیدا کردن اعتماد، پس از ضربههای ناشی از داشتن پدری نالایق و سرکوبگر است! وقتی که وارد فضای ذهنی این فرد میشویم و با فاجعهی اسکیزوید او روبرو میشویم؛ توهمهای بصریاش مدام به پدرش بازمیگردند؛ پدری که همواره در حال تحقیر کردن و تمسخر اوست.
با این حال، او از طریق کمکها و همراهیِ اد قادر میشود که به نحوی این شیطان درونی خود را شکست دهد. لحظاتی از فیلم وجود دارد که او شروع به اعتماد دوباره به دیگران و خصوصاً اد میکند؛ شاید به همین دلیل است که در نقطهای مهم از فیلم، سایمون به کمک او میشتابد تا جانش را نجات بدهد. تروما در این فیلم، صرفاً یک وضعیت روانی پیچیده نیست، بلکه میدان نبردی برای بازگشت به زندگیست.

صداهای داخل ذهن سایمون، بخش جداییناپذیر فیلماند: نجواهایی خفهشده در او، پر از سروصدا و نویز، لحظاتی گیجکننده که تماشاگر را به درون روان او میبرند. سینماتوگرافی فیلم هم با قاببندیهای محدود، استفاده از سایهها، و تمرکز بر حاشیههای فراموششدهی شهرهای کوچک آمریکایی، نوعی بیگانگی بصری خلق میکند. روایت آرام و تعلیقمحور فیلم هم همزمان با پیشروی در پروندهی دزدی دخترِ جوان، تماشاگر را آرام و پیوسته درگیر خود میکند تا جایی که واقعاً دوست دارید بدانید که حقیقت ماجرا چیست. همچنین، نقاط عطفی در طول روایت وجود دارد که داستان را از یکنواخت شدن در میآورد؛ به عبارت دیگر هر جا که ممکن بود حس شود داستان قرار است ریتمی یکسان به خود بگیرد، به یکباره اتفاقی میافتد که تمام تصورات بیننده را بهم میزند. واقعاً با فیلمنامهای روبرو هستیم که چه از نظر محتوایی، چه از نظر مضمونی و چه از نظر روایی توانسته نمرهی قابل قبولی بگیرد.
نهایتاً میتوان گفت که Neighborhood Watch نه صرفاً یک فیلم تریلر دیگر، بلکه یک پرترهی روانکاوانه از زخمهای دیدهنشده یک روانپریش به نام سایمون است. در این پرتره با ذرهبین میبینم که چطور او نه تنها باید خودش را از خودش نجات بدهد، بلکه با شیطانی بزرگتر به نام جامعه نیز روبروست. جامعهای که متشکل از سیستمهاییست که بهجای حمایت کردن، ترجیح میدهند مشکل خود را حذف کنند. این فیلم با بازیهای قوی بازیگران نامدارش، روایتی متعادل و پخته، و پرداختن به مضامین انسانی چون بیماری روانی، اثریست که هم بیننده را سرگرم میکند و هم آگاهی میبخشد.
80
امتیاز ویجیاتو
نهایتاً میتوان گفت که Neighborhood Watch نه صرفاً یک فیلم تریلر دیگر، بلکه یک پرترهی روانکاوانه از زخمهای دیدهنشده یک روانپریش به نام سایمون است.
source
کلاس یوس