بیوگرافی زهرا میرزایی کارشناس شبکه افق که به قتل رسید +اعترافات قاتل
زهرا میرزایی روانشناس و فعال اجتماعی زنان بوده که توسط پسر خاله اش در منزلش به قتل رسید. خانم میرزایی کارشناس حجاب و عفاف شبکه افق صداسیما بود که به قتل رسید پیکر خونین وی روز گذشته در خانهاش واقع در شهرک گلستان تهران کشف شد.
زهرا میرزایی متولد دهه ۶۰ و ۳۶ ساله بود او روانشناس و فعال اجتماعی زنان بود که با سخنرانیها و مصاحبههای تاثیرگذار خود در رسانهها، همواره به موضوع آسیبهای اجتماعی و هنجارشکنیها پرداخته بود.
جسد دکتر زهرا میرزایی کارشناس شبکه افق صدا و سیما، روز گذشته ۱۷ اردیبهشت در منزل شخصیاش در شهرک گلستان تهران کشف شد. خانم دکتر میرزایی در خانهاش با انگیزه سرقت طلا کشته شد.
گزارشهای اولیه نشان میدهد این روانشناس بر اثر ضربات شدید به سر و بریدگی گردن جان خود را از دست داده است. خواهر وی پس از بیپاسخ ماندن تماسهایشان و ورود به منزل، جسد او را در اتاق خواب پیدا کردند و موضوع را به پلیس اطلاع دادند.
با دستور محمدجواد شفیعی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران، تحقیقات گسترده آغاز شد. بررسیها نشان داد که آخرین تماس مقتول با پسرخالهاش بوده است. همین سرنخ، پلیس را به سمت مظنون اصلی پرونده هدایت کرد.
متهم (پسرخاله زهرا میرزایی) که در کمتر از ۲۴ ساعت شناسایی و دستگیر شد، در بازجوییها به قتل اعتراف کرد. او بیان کرد که به دلیل مشکلات مالی و اعتیاد به مواد مخدر از مقتول درخواست کمک کرده بود، اما پس از رد درخواستش، با نقشه قبلی به منزل او رفته و به قتل دست زده است. متهم در اظهارات خود گفت که طلاهای مقتول را سرقت کرده و قصد داشت با ایجاد آتشسوزی، آثار جرم را از بین ببرد که ناکام ماند.
پلیس در زمان دستگیری متهم، طلاهای سرقتی را در جیب او کشف کرد. بازپرس پرونده اعلام کرده است که تحقیقات تکمیلی در این پرونده با جدیت ادامه دارد. بنا بر این گزارش، جسد مقتول برای معاینات دقیقتر به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات از متهم جهت روشن شدن زوایای پنهان پرونده در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
علت قتل از زبان قاتل (اعترافات قاتل)
با چه انگیزهای مرتکب این جنایت شدی؟ بیکار بودم. قبلاً بهعنوان راننده مرسوله برای دیجیکالا کار میکردم، اما مدتی بود کارم رو از دست داده بودم. نه پولی داشتم، نه راهی برای درآمد. فشار زندگی خیلی زیاد شده بود. زن و بچه دارم، پسرم فقط دو ماهشه. شرمنده خانوادهم بودم. چند وقت بود وسوسه شده بودم. طلاهای دخترخالهم همیشه تو چشمم بود. یه نقشه ریختم تا ازشون سرقت کنم. باهاش تماس گرفتم و گفتم میخوام ببینمت، ولی تاکید کردم که به کسی چیزی نگه. وقتی مطمئن شدم تنهاست، رفتم خونش. اولش وانمود کردم فقط برای دیدن اومدم، اما نقشهم رو از قبل کشیده بودم. سر یه فرصت هنگامی که داخل آشپزخانه بود با چکش به سرش ضربه زدم.
جزییات قتل
بعد از قتل طلاهاش رو برداشتم. نگران بودم اثر انگشتم جایی مونده باشه. برای همین، با پتو و چندتا وسیله آتیش روشن کردم تا صحنه رو بسوزونم و ردی ازم نمونه. فکر میکردم چون به کسی نگفته با من قرار داره و آتیش هم مدرکها رو سوزونده، گیر نمیافتم. ولی اشتباه کردم. خیلی زود پلیس فهمید و اومدن سراغم.
وقتی بازداشت شدم حتی نتونستم از خونه بیرون بزنم. طلاها هنوز تو جیب شلوارم بود. دستگیرم کردند.
الان پشیمونم… خیلی. نمیدونم با چه رویی به خانوادهاش نگاه کنم. هیچوقت خودم رو نمیبخشم
source