شاید باورش سخت باشه اما بازی The Witcher 3 همین چند روز پیش ده ساله شد! ویچر ۳ رو می‌شه از اون بازی‌هایی دونست که بعد از این ده سال، هنوز محل بحث بسیاری از گیمرهاست و یکی از بهترین بازی‌های نقش‌آفرینی محسوب می‌شه. با این‌که نسخه چهارم ویچر معرفی شده و می‌دونیم که ریمیک ویچر اول هم در دست ساخته، شاید هنوز خیلی‌ها دل‌شون برای ماجراجویی گرالت در جست‌وجوی دخترش یعنی سیری تنگ شده باشه و بعضی‌ از ماموریت‌های بازی هنوز از ذهن‌شون خارج نشده باشه. با ویجیاتو همراه باشید.

ماموریت Paperchase تو ویچر ۳ نمونه بی‌نظیری از یک طنز تلخ و تمسخر روندهای بیهوده و اشتباه روزمره زندگی ماست. تو این ماموریت باید به بانک Vivaldi برید تا بتونید به اطلاعات یک حساب خاص دسترسی پیدا کنید. همون اول کار متوجه وضعیت محیط اداری و روندهای خسته‌کنندش در کنار رفتار خشک کارمندهاش میشید و میفهمید که راه فراری براش ندارید. باید دنبال فرم‌های مختلف بگردید، مدام با کارمندهای بانک صحبت کنید و اون وسط اگر خواستید ریسک کنید؛ قربون صدقشون برید یا از جادو استفاده کنید. حتی می‌تونید برای خود شیرینی و سریع‌تر کردن روندهای اداری برای کارمند بانک کادو بخرید! انقدر این روندها کند و احمقانن که یادمه یک جا با نفر دیگه‌ای که توی صف بانکه مشغول گوئنت بازی کردن شدم!
این مرحله ویچر ۳ رو خیلی دوست داشتم. همینکه برای دقایقی تو روندی جدید قرار میگرفتید که کیلومترها دورتر از فضای اصلی بازی بود باعث میشد تا تجربش واقعا مفرح باشه.

امین بهتوئی

چیزی که ویچر ۳ کم نداره کوئست‌های به‌یادموندنیه. از Bloody Baron معروف بگیر تا… تقریبا هر کوئست دیگه‌ای که توی بازی اصلی و اکسپنشن‌ها هستن، واقعا عالین.

ولی دلم می‌خواد یه اشاره ویژه به ترول‌های سنگی بازی بکنم. از بس که اینا احمق و گوگولی بودن! به‌طور ویژه یکیشون رو یادمه که اسمش Trollololo بود، عاشق آواز خوندن با اون صدای نکره‌اش بود و ازت میخواست بری براش رنگ پیدا کنی که نقاشی بکشه! بعد وقتی براش رنگ جور می‌کردی، یا می‌تونستی بگی خود گرالت نقاشی بکشه، یا بذاری خودش بکشه. و جالبه که ترولولولو با اون بهره هوشیش، نقاشیش بهتر از خود گرالت در میاد!

دلم واقعا برای این بازی تنگ شده. وقت یه دور بازی دیگه‌است!

رایان زجاجی

بلادی برن!
راستش من قبل از این که عمق بازی رو بفهمم و باهاش دوست بشم، نزدیک ۲ یا ۳ باری دراپش کرده بودم و همیشه هم سر این ماموریت بلادی برن بیخیال ادامه بازی شدم. اتفاقا کوئست شدیدا جالبیه و داستان بامزه و حتی تراژدیک درگیر‌کننده‌ای داره، ولی چون وسط بازی هست و یه ساید کوئست واقعا طولانیه، دقیقا اونجایی هست که اگه با بازی ارتباط برقرار نکرده باشی دیگه واقعا نمی‌تونی ادامش بدی.

یه یادی هم بکنیم از پرنسس، بز عجیبی و غریبی همین ماموریت ‌که باید زنگوله به دست بیفتید دنبالش و با کلی بدبختی برای یه مراسم مذهبی ازش استفاده کنید!

محمدرضا نوروزی

«مسائل خانوادگی» یه درام غم‌انگیز و درگیرکننده‌ست…

ولن یکی از اون جاهایی تو بازیه که بهترین مأموریت اصلی بازی اون‌جا اتفاق می‌افته، داستان پیچیده‌ی «مسائل خانوادگی». اولای مسیر گرالت برای پیدا کردن سیری، می‌فهمه که سیری یه مدت پیش «بارون خونین» بوده؛ حاکم بداخلاق یه دهکده. بارون قول می‌ده اگه گرالت بهش کمک کنه زن گمشده‌اش آنا و دخترش تامارا رو پیدا کنه، بهش می‌گه سیری کجاست.

اما خب، مثل همیشه، داستان ساده نیست. کم‌کم مشخص می‌شه که خود بارون باعث فرار زنش و دخترش شده، چون مدت‌ها با خشونت رفتاری و روانی اذیتشون کرده. چیزی که اولش به نظر یه مأموریت ساده میاد، یهو تبدیل می‌شه به یه درام تاریک، احساسی و حسابی سنگین که انقدر مهمه براش حتی یه مأموریت فرعی هم گذاشتن تا داستانش کامل تموم بشه. توی دنیایی که وایلد هانت داره همه‌چی رو تهدید می‌کنه و سیری هم گم شده، این مأموریت اون‌قدر تاثیرگذاره که تا مدت‌ها بعد از تموم کردن بازی تو ذهن می‌مونه.

آتنا حسینی

شما کدوم مرحله ویچر 3 رو دوست داشتید که هنوز توی ذهن‌تون مونده؟ حتما نظرتون رو در بخش نظرات برای ما بنویسید.

source

توسط petese.ir