سینمای ماجراجویی این روزها مانند کشتیای است که میان امواج بلند نوستالژی و مدرنیته گرفتار شده. از یک سو، آخرین تلاش هریسون فورد برای احیای ایندیانا جونز در «شمارهگر سرنوشت» به تلاشی بیثمر تبدیل شد، و از سوی دیگر، استریمینگ با آثاری مانند «وان پیس» و «کاموی طلایی» پرچم این ژانر را برافراشته است. در این میان، گای ریچی با «چشمه جوانی» که این هفته به اپلتیویپلاس آمده پا به این میدان گذاشته و فیلمی ساخته که هم یادآور شکوه «ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی» است و هم با ریتمی امروزی، تماشاگر را به سفری خاطرهانگیز میبرد. اما آیا این چشمه واقعاً آب حیات دارد، یا تنها سرابی است در بیابانِ تکرار؟ در ادامه با نقد فیلم Fountain of Youth همراه ویجیاتو باشید.
طرح داستان: گنجیابی با طعم خانواده و خیانت

لوک پوردو (جان کرازینسکی)، باستانشناسی کلاهبردار و جذاب، پس از دزدیدن تابلویی ارزشمند از تایلند، همزمان از دست اینترپل و اسمه (ایزا گونزالس) محافظ مرموز آثار باستانی میگریزد. او خواهرش شارلوت (ناتالی پورتمن) را که در آستانه طلاق است برای یافتن «چشمه جوانی» افسانهای همراه میکند؛ چشمهای که میتواند بزرگترین دشمن بشر، یعنی زمان، را شکست دهد. بودجه این مأموریت را اوون کارور (دومنال گلیسون)، میلیاردری مرموز تأمین میکند، و گروهی از همکاران قدیمی پدرشان از جمله پاتریک مورفی (لاز آلونسو) و دب مککال (کارمن اجوگو) نیز به آنها میپیوندند. اما آیا این گنج ارزش فداکاریهای خانوادگی و اخلاقی را دارد؟
تقلید یا ادای دِین؟
فیلمنامه جیمز وندربیلت آنقدر به «آخرین جنگ صلیبی» شباهت دارد که گاهی احساس میکنی در حال تماشای بازسازی آن هستی: دو عضو خانواده درگیر اختلاف (لوک و شارلوت، همانند ایندی و هنری جونز پدر)، زنِ مرموزی که میان عشق و خیانت رفت و برگشت میزند (اسمه، در نقش دکتر السا اشنایدر)، و حتی «آزمایش جام» که اینبار به جای جام مقدس، چشمه جوانی را محافظت میکند. اما ریچی و وندربیلت این فرمول آشنا را با چاشنیهای مدرن میآمیزند: دیالوگهای تیز مثل تیغ («تو همیشه از پشت میزنی، چون از روبهرو شجاعت نداری»)، اکشنهای سرگرمکننده (موتورسواری لوک در خیابانهای بانکوک یادآور تعقیبوگریزهای «استیون اسپیلبرگ» است)، و زیرمتنهایی درباره حرص بشر برای جاودانگی.
به طور کلی ریچی، این قصهگوی پیروز میدانهای مافیای لندنی، به جای تقلید محض، با چاشنیهای مشخص خودش این فرمول را میپزد: دیالوگهای تند و تیز، شخصیتهایی که زیر نقاب شوخطبعی زخمهای عاطفی پنهان دارند، و اکشنهایی که بیشتر از آنکه به CGI متکی باشند، بر بدلکاریهای ملموس تکیه میزنند.
جدول مقایسه با فیلمهای مشابه
معیار | Fountain of Youth | ایندیانا جونز (آخرین جنگ صلیبی) | مومیایی (۱۹۹۹) |
---|---|---|---|
جو ماجراجویی | ✅✅✅✅ | ✅✅✅✅✅ | ✅✅✅✅ |
شخصیتپردازی | ✅✅✅ | ✅✅✅✅ | ✅✅✅✅✅ |
اکشنها | ✅✅✅ | ✅✅✅✅ | ✅✅✅✅ |
طنز | ✅✅ | ✅✅✅ | ✅✅✅ |
اصالت داستان | ✅✅ | ✅✅✅✅ | ✅✅✅✅ |
نوستالژی | ✅✅✅ | ✅✅✅✅✅ | ✅✅✅✅ |
حسابی شبیه به «گنجینه ملی»، اما با طعمی تازه

با توجه به طرح کلی و بازاریابی فیلم، بسیاری از مردم حس فیلم «گنجینه ملی» (۲۰۰۴) را از «چشمه جوانی» دریافت میکنند و این مقایسه تا حدی درست است. اما باید گفت این فیلم بیشتر به یک نسخه مدرن از «مومیایی» (۱۹۹۹) شباهت دارد: دو خواهر و برادر جر و بحثکننده، یک محافظ رازآلود و جذاب، و یک راز خطرناک که بشریت را تهدید میکند.
از پیچوخمهای واقعگرایانهای که وندربیلت در فیلمنامه گنجانده تا صحنههای اکشن، «چشمه جوانی» در تمام طول فیلم انرژی یک ماجراجویی سریالی را منتشر میکند و نتیجه، یک تجربه فوقالعاده سرگرمکننده است. بخشی از این جذابیت به این برمیگردد که هر کشف جدید به یک معمای تازه منجر میشود و تیم تحت رهبری لوک باید به اندازهای باهوش باشد که آن را حل کند. همچنین، هر عضو جدیدی که به گروه اضافه میشود، دیدگاه تازهای را ارائه میدهد که فقط خودش میتواند به داستان بیاورد. به جای آنکه این فرآیند تصنعی یا قابلپیشبینی به نظر برسد، فیلم با استفاده از عناصر سریالی، بازیگوشانه و جذاب عمل میکند. این کار باعث میشود مخاطب به جای آنکه از تکرار الگوی «معما → سرنخ → کشف → مکان جدید → فرار» خسته شود، از خلاقیت فیلم انرژی بگیرد. ضمناً بازیگران هم کاملاً در نقش خود غرق شدهاند و از پس اجرا برآمدهاند.
تناقض شیرینِ وفاداری و نوآوری
ریچی و وندربیلت با زیرکی میدانند که مخاطب امروز، دیگر مانند دهه ۸۰ و ۹۰ سادهلوح نیست. پس به جای پنهان کردن دِین فیلم به آثار کلاسیک، آن را به رخ میکشند: گونزالس با آن کت چرمی سیاه و نگاههای نافذش، آشکارا به «راشل وایز» در «مومیایی» ادای احترام میکند، اما با عصبانیتی زنانه که خاص خودش است. یا صحنه انتخاب جام درست از میان گزینههای مرگبار، که اینبار نه در معبدی باستانی، بلکه در کشتیای در حال غرق شدن اتفاق میافتد. حتی حضور استنلی توچی در نقش دانشمندِ عجیبوغریب، طنزی هوشمندانه به کلیشه ایندیانا جونزی «پروفسورهای حواسپرت» میافزاید.
گای ریچی: انسان یا ماشینِ فیلمسازی؟

راستی، گای ریچی از چه ساخته شده؟ بین سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵، او دو سریال («جنتلمن» و «سرزمین اوباش») و دو فیلم («وزارت جنگ ناجوانمردانه» و «چشمه جوانی») ساخته. فیلمی به نام «در خاکستری» در مرحله پس از تولید است و او هماکنون مشغول فیلمبرداری فیلم دیگری به نام «همسر و سگ» است. و باور کنید، هیچکدام از این پروژهها کمبودجه، کوچک یا آسان نیستند.
فقط به موضوع بحث امروز نگاه کنید: اگر فیلمنامه میگوید صحنهای از این فیلم در تایلند اتفاق میافتد، واقعاً در تایلند فیلمبرداری شده، نه در استودیو با پسزمینه سبز. همین موضوع در مورد تمام صحنههای اتریش، ایرلند و مصر هم صدق میکند. دکورهای ساختهشده برای کشتی در حال غرق و سیاهچال محل چشمه، پیچیده و با جزئیات دقیق طراحی شدهاند. به همین منظور باید برای ریچی، مدیر فیلمبرداری اد وایلد، و تدوینگر جیمز هربرت که کار تیم طراحی تولید مارتین جان، کارگردانان هنری، تیم دکوراسیون و بخشهای CGI، SFX و VFX را به درستی ثبت کردهاند، کلاه از سر برداشت.
علاوه بر این، بدلکاری، طراحی صدا و سکانسهای اکشن بسیار خوب هستند. لحن و ریتم فیلم همیشه هیجان را حفظ میکند. البته موسیقی متن چندان بهیادماندنی نیست، اما وقتی بقیه عناصر اینقدر بینقص کار میکنند، میتوان این را نادیده گرفت. برای تعریف از کار تیم تولید، باید به صحنه غرقشدن کشتی با نورپردازی تاریک و طراحی تولیدی که بوی نمِ دریا را به بیننده القا میکند، اشاره کرد. این سکانس نمونهای درخشان از تعهد تیم تولید است. حتی بدلکاریها زیر نظر آدام کرلی («کازینو رویال») نهتنها برای نمایش «اکشن» که برای روایت «شخصیت» طراحی شدهاند: فرارهای لوک از دست پلیس، نبردهایش با اسمه، و حتی جروبحثهایش با شارلوت، هرکدام لایهای از روانشناسی او را آشکار میکنند.
بازیگران: از کرازینسکیِ دوستداشتنی تا پورتمنِ خیرهکننده

بازیها در «چشمه جوانی» سرحال هستند. من به شخصه به جان کرازینسکی علاقه خاصی دارم، و خیلیها چون من با تماشای «آفیس» بزرگ شدهاند. پس هر بار او را در چنین نقشهای حماسی میبینم، حس میکنم دوستی را روی صفحه نمایش تماشا میکنم. و واقعاً فوقالعاده است که میبینم دههها تجربه بازیگریاش را در نقش کسی میریزد که در غیر این صورت ممکن بود نسخه رقیقشده ایندیانا جونز و نیتن دریک تصور شود.
جان کرازینسکی ثابت میکند میتواند قهرمانی اکشن با جذابیتِ «ریک اکانل» («مومیایی») باشد. او لوک را نه یک قهرمان یکبعدی، که مردی شکسته اما مسحورکننده تصویر میکند که خودویرانگریاش را با شوخطبعی میپوشاند.
ناتالی پورتمن بازیگر دیگری است که از کودکی کارهایش را دنبال کردهام. یعنی، این همان پدمه آمیدالا جنگ ستارگان است، دوستان! و دیدن او در این ژانر محبوب من واقعاً لذتبخش است. ناتالی پورتمن با آن نگاههای سنگین و ایستادنهای مادرانه، یادآور بهترین لحظاتش در «جکی» است. صحنهای که او بدون گفتن حتی یک کلمه، لوک را به خاطر تصمیمی خودخواهانه محکوم میکند، از آن سکانسهای نابی است که فقط بازیگرانِ «اسکار»دیده میتوانند خلق کنند.
ایزا گونزالس هم با ترکیب کشش جنسی و خطر حضوری ملموس دارد، هرچند گاهی بهسری کلیشههای «زن مرموز» نزدیک میشود. با این تفاسیر او کاریزما و استایل دارد و در عین حال ترسناک هم هست. اگرچه از استعداد دومنال گلیسون بهطور کامل استفاده نشده، اما دیالوگ او با بنجامین چیورز احتمالاً صحنه موردعلاقه من از کل فیلم است. آریان موید، لاز آلونسو، کارمن اجوگو، استیو تران و استنلی توچی هم قابل قبول هستند. بقیه بازیگران فرعی هم خوب ظاهر شدهاند، و البته باید از تمام بدلکارانی که بیصدا برای این فیلم خون و عرق ریختهاند، تشکر ویژه کرد.
پاشنه آشیل: قانونگریزیِ بیتنبیه

تنها نقطه ضعف جدی فیلم، همان چیزی است که بسیاری از ماجراجوییهای معاصر از آن رنج میبرند: بیاعتنایی به عواقب. لوک با دزدیهای مکرر و فرار از دست پلیس بینالملل، باید یا به زندان بیفتد یا دستکم تاوانی اخلاقی بپردازد، اما ثروت کاراکتر دومنال گلیسون (که عملکردی یکبعدی دارد) همچون عصای جادویی همهچیز را حل میکند. این همان جایی است که «چشمه جوانی» از اثری چون «گنجینه ملی» (۲۰۰۴) عقب میماند؛ بنجامین گیتس نیکولاس کیج حداقل میدانست گنجیابی بدون رعایت اخلاق، دیر یا زود به فاجعه میانجامد.
اگر سینمای ماجراجویی را دنبال کرده باشید، خبر دارید که در «مومیایی»، فرار از دست پلیس موضوعیت نداشت چون دشمن اصلی، ایمهوتپ بود. در «گنجینه ملی»، بنجامین گیتس عمداً از هویت جعلی استفاده نمیکرد تا اخلاقمدار بماند. اما اینجا، پول و نفوذ اوون کارور مانند «کارت آزادی از زندانِ» بازی مونوپولی عمل میکند و هر پیامد قانونی را نادیده میگیرد. خوشبختانه، وندربیلت با تمرکز بر تنش میان لوک و شارلوت و فداکاریهای اجباری او تا حدی این ضعف را جبران میکند.
پایانبندی: وقتی سینما جادو میکند

با همه اینها، ریچی در نهایت موفق میشود آن حس و حال شیرین سینمای دهه ۹۰ را زنده کند: دوربینهای گستردهای که اهرام مصر را در پسزمینه میگیرند، موسیقی حماسی که هنگام کشف رازها طنین میاندازد، و مهمتر از همه، شخصیتهایی که با وجود تمام نقصهایشان، دوستداشتنیاند. «چشمه جوانی» شاید به پای «آخرین جنگ صلیبی» نرسد، اما در مقایسه با اکثر ماجراجوییهای دو دهه اخیر، گوهری درخشان است.
با نگاهی طنزآمیز این فیلم همان چیزی است که اگر استیون اسپیلبرگ و برندان فریزر در مهمانیای مخفی با گای ریچی هماتاق میشدند، خلق میکردند. برای تماشاگرانی که هنوز به معجزه سینمای ماجراجویی ایمان دارند، «چشمه جوانی» نهتنها یک تفریح، که احیاگر امید است.
یک سرگرمی خالص
اگر فقط به دنبال کمی هیجان و خنده هستید، این فیلم گای ریچی با بازیگران جذابش که مدام در موقعیتهای خندهدار گیر میکنند و به دنبال یک مکگافین (شیء افسانهای) میگردند، نیاز شما را برطرف میکند. جستوجوی این شیء بیشتر به خاطر درسی است که در طول راه میآموزند، نه خودِ شیء.
فیلم با فیلمبرداری در تایلند، انگلستان، اتریش و مصر، حس واقعگرایانهای دارد. با صحنههای اکشنی که هم شخصیتپردازی میکنند و هم سرگرمکنندهاند، بازیگرانی که از پس نقشهای کمیک برآمدهاند، و فیلمنامهای که ذات ماجراجوییهای سریالی را درک کرده، «چشمه جوانی» دقیقاً همان فیلمی است که برای شروع تابستان سینمایی انتظار دارید، با این تفاوت که اینبار میتوانید آن را همزمان با سایر نقاط جهان در خانه تماشا کنید. این فیلم هیجانانگیز است، جذاب است، و شما را مشتاق یک ماجراجویی دیگر میکند.

جدول تصمیمگیری: آیا این فیلم مناسب شماست؟
اگر شما… | Fountain of Youth برای شماست؟ |
---|---|
عاشق ژانر ماجراجویی هستید | ✅ قطعاً بله! |
هوادار گای ریچی یا بازیگران اصلی هستید | ✅ حتماً تماشا کنید |
به دنبال فیلمی عمیق با پیام فلسفی میگردید | ❌ نه، این فیلم سرگرمی محض است |
از کلیشههای ژانر خسته شدهاید | ❌ ممکن است ناامید شوید |
به دنبال اکشنهای خشن و رئال هستید | ⚠️ این فیلم بیشتر «مفرح» است تا خشن |
جدول نقاط قوت و ضعف کلیدی
نقاط قوت 🔥 | نقاط ضعف 💤 |
---|---|
بازی جان کرازینسکی و ناتالی پورتمن | طرح داستانی قابلپیشبینی |
اکشنهای بدلکاریمحور و کم CGI | شخصیت شرور ضعیف |
طراحی تولید و لوکیشنهای خیرهکننده | موسیقی متن فراموششدنی |
طنز هوشمندانه در دیالوگها | پایانبندی سینمایی اما عجولانه |

جدول امتیازدهی به اجزای فیلم (رتبهبندی ۱ تا ۱۰)
مؤلفه | امتیاز (از ۱۰) | توضیح مختصر |
---|---|---|
کارگردانی (گای ریچی) | ۷.۵ | ریتم سریع و اکشنهای خوشساخت، اما کمی تکرار فرمولهای قدیمی |
فیلمنامه | ۶ | دیالوگهای هوشمندانه، ولی طرح داستانی قابلپیشبینی |
بازیگران | ۸ | کرازینسکی و پورتمن درخشان، گونزالس جذاب ولی کلیشهای |
اکشنها | ۶.۵ | صحنههای بدلکاری ملموس و هیجانانگیز |
موسیقی | ۵ | بهیادماندنی نیست، ولی در لحظه تاثیرگذار است |
جلوههای ویژه | ۹ | طراحی تولید و CGI باکیفیت (مخصوصاً صحنه غرق شدن کشتی) |
نوآوری | ۵ | ادای دین به کلاسیکها، اما ایدههای کاملاً جدید ندارد |
در ویجیاتو بخوانید:
source