21 تیر 1404 ساعت 14:46
در این مطلب با بزرگترین نجات باستانشناسی جهان آشنا میشویم. اتفاقی که منجر به انتقال معبد 265 هزار تنی ابوسیمبل در مصر شد.
دو بار در سال، هنگام طلوع خورشید، پرتو باریکی از نور خورشید از ورودی معبد بزرگ ابوسیمبل در مصر عبور کرده، مسیر درازی را در غاری ساخته دست بشر طی میکند و چهرههای سنگی سه ایزد و یک فرعون نشسته را گرم میسازد. رامسس دوم این پدیده را در قرن سیزدهم پیش از میلاد طراحی کرد تا حاکمیت الهی و مهارت فنی خود را به نمایش بگذارد.
با این حال، در اوایل دهه 1960 میلادی، این آیین و کوهی که آن را ممکن ساخته بود در آستانه نابودی قرار گرفت. ساخت سد بلند اسوان تهدید میکرد که دره نوبیه را در دریاچهای به طول 500 کیلومتر غرق کند. نجات ابوسیمبل به نبردی میان توسعه مدرن و حافظه فرهنگی تبدیل شد، که سرانجام به نفع هر دو به پایان رسید. در ادامه، نگاهی به بزرگترین نجات باستانشناسی جهان میاندازیم.
درباره بزرگترین نجات باستانشناسی جهان چه میدانیم؟
رامسس دوم که به مدت 66 سال (1279–1213 پیش از میلاد) بر مصر فرمانروایی کرد، ساختوساز را به ابزاری سیاسی بدل کرد. در حدود سال 1265 پیش از میلاد، او فرمان داد که دو معبد سنگی در شهر مرزی جنوبی ابوسیمبل احداث شوند؛ جایی که کاروانها وارد مصر میشدند و طلا از نوبیه به سمت شمال جریان مییافت. معبد بزرگ به افتخار آمون-را، را-هوراختی، پتاح و خود رامسس ساخته شد. نمای آن دیوارهای عمودی از سنگ است که چهار تندیس نشسته به ارتفاع 20 متر در پیشانی آن قرار دارند و در پاییندستشان، تندیسهای کوچکتر ملکه نفرتاری و فرزندان سلطنتی دیده میشود.
سراسر تالار ستوندار به حرم اصلی میرسد، جایی که تندیسهای سه ایزد و فرعون شانهبهشانه نشستهاند. در روزهای نزدیک به 21 فوریه و 21 اکتبر، نور خورشید به این تالار میرسد و تمامی پیکرهها را روشن میکند، بهجز پتاح، ایزد جهان زیرین، که در تاریکی باقی میماند. در چند دهمتری آن، معبد کوچکتری به ملکه نفرتاری و ایزدبانوی هاتور اختصاص دارد. شش تندیس ایستاده، سهتا از ملکه و سهتا از شاه، هرکدام 10 متر ارتفاع دارند و بهطور غیرمعمولی، همقد هستند. این دو معبد در کنار هم مانند تابلوی عظیمی رو به نوبیه ساخته شده بودند.
پس از انقلاب مصر در سال 1952، رئیسجمهور جمال عبدالناصر برنامه ساخت سد اسوان را پذیرفت؛ سدی خاکی با ارتفاع 111 متر و طول 3.5 کیلومتر. این پروژه که از سال 1960 با کمک شوروی آغاز شد، وعده آبیاری دائمی و تولید برق فراوان را میداد، اما در مقابل، نیازمند غرق ساختن نوبیه بود. بیش از 100 هزار نفر از مردم نوبیه مجبور به کوچ میشدند و دهها معبد، از جمله ابوسیمبل، زیر 60 متر آب ناپدید میشدند. در سال 1959، مصر و سودان از یونسکو درخواست کمک کردند. ویتورینو ورونزه، مدیرکل وقت، در سال 1960، با آغاز کمپین بینالمللی نجات آثار نوبیه، هشدار داد که این تهدید «بحرانی برای تمام بشریت» است.
این فراخوان توجه جهانیان را به خود جلب کرد. دولتها بودجه و تجهیزات فرستادند، کودکان در مدارس سکه جمع کردند، و روزنامهها داستانهایی زنجیرهای منتشر کردند. بیش از 50 کشور، حدود نیمی از هزینه نهایی 80 میلیون دلاری را تأمین کردند. نجات 22 اثر در دستور کار قرار گرفت، اما معبد عظیم و منطبق با ستارگان ابوسیمبل، چالش اصلی باقی ماند.
بزرگترین نجات باستانشناسی جهان چکونه انجام شد؟
برای انجام بزرگترین نجات باستانشناسی جهان راهکارهای مختلفی بررسی شد. ایجاد گنبد شفاف زیر آب و سد دائمی، بهخاطر هزینه و ایمنی مردود شدند. طرح نهایی، خشن و ظریف بود: معابد به بلوکهایی قابلحمل تقسیم شوند، به ارتفاع بالاتر انتقال یابند، و درون کوه مصنوعی با شمایل صخره اصلی بازسازی شوند. محل جدید، فلاتی ماسهسنگی بود، 65 متر بالاتر و حدود 200 متر دورتر از مکان اولیه، بهطوریکه خط افق و نمای رودخانه تقریباً حفظ شد.
پیش از آغاز برش، باید از بالا آمدن رودخانه جلوگیری میشد. کارگران سد خاکی و سنگی به طول 370 متر و ارتفاع 25 متر پیرامون معابد ساختند تا آنها را در حوضهای خشک محصور کنند، در حالیکه دریاچه ناصر در پاییندست شکل میگرفت. پس از خشکسازی منطقه، نقشهبرداران تمامی سطوح را ثبت کردند؛ هزاران عکس، قالبگیری گچی از نقشبرجستهها، و ترسیمهایی در مقیاس واقعی تهیه شد تا هیچ جزئیاتی از میان نرود. اخترشناسان محور جدیدی را با دقتی در حد یکششم درجه محاسبه کردند تا تراز خورشیدی حفظ شود.
در سال 1963، عملیات دقیق برش آغاز شد. حدود 2 هزار کارشناس از کشورهای مختلف در گرمای بیابانی که گاه از 45 درجه سانتیگراد فراتر میرفت، کار کردند. ارههای سیمی الماس، دریلهای پنوماتیک، و قلمچکشهای دستی معابد را به 1035 قطعه شمارهدار تقسیم کردند که وزن هر یک به 30 تن میرسید. استفاده از مواد منفجره ممنوع بود و ماشینآلات سنگین نیز بهندرت بهکار رفتند تا از لرزش و ترک برداشتن سنگهای 3 هزار ساله جلوگیری شود.
پس از جداسازی، هر قطعه با جرثقیل بلند شد، روی تریلرهای کندرو قرار گرفت و از رمپهایی که تازه ساخته شده بودند به سمت فلات منتقل شد. آنجا، بلوکها زیر چادر، همانند محمولههایی در انبار روباز، منتظر ماندند تا مهندسان کوه جدید را بنا کنند. هدف آن بود که جابهجایی نامرئی به نظر برسد. بازدیدکنندگان باید معبدی را ببینند که از دل صخره سربرمیآورد، نه بنایی درون پناهگاهی مصنوعی. راهحل، ساخت دو گنبد بزرگ بتنآرمه به قطر تا 60 متر بود که با طاقهای شعاعی تقویت میشدند. این سازهها همچون تپههایی توخالی هزاران تن ماسهسنگ و شن صحرا را حمل میکردند.
در درون این پوستهها، بازسازی از تالارهای اصلی آغاز شد و بلوکبهبلوک به سمت بیرون پیش رفت. تئودولیتهای لیزری برای تنظیم موقعیت، جکهای هیدرولیکی برای جابجایی قطعات، ملات رنگشده به رنگ سنگ نوبیایی و در شکافهای بسیار باریک، چسب شفاف اپوکسی بهکار رفت. تا اواخر 1967، تاج آخرین تندیس در جای خود قرار گرفت و کار به محوطهسازی انتقال یافت. صخرههای همرنگ شن، گنبدهای بتنی را پوشاندند و نمای صخرهای طبیعی را بازآفریدند. از کف دره، پیوستگی کامل به نظر میرسد.
ابوسیمبل میراثی از سنگ و قانون
در 22 فوریه 1968، مهندسان، مقامات و کارگران محلی با نگرانی منتظر ماندند. پرتو نور از ورودی معبد بزرگ عبور کرد، از میان راهروی ستوندار گذشت و پیکرههای حرم را روشن ساخت؛ درست یک روز دیرتر از تقویم باستان که آن نیز به اثر سالهای کبیسه و تفاوت اندک عرض جغرافیایی نسبت داده شد. این شگفتی پابرجا مانده بود.
مراسم افتتاح رسمی نجات ابوسیمبل در 22 سپتامبر 1968 برگزار شد. این دستاورد نشان داد که مهندسی در مقیاس کلان میتواند حافظ میراث فرهنگی باشد، نه تهدیدکننده آن. موفقیت این عملیات مستقیماً در تدوین کنوانسیون میراث جهانی یونسکو در سال 1972 اثرگذار بود؛ سندی که امروز اساس حقوق بینالملل در حوزه میراث محسوب میشود.
همه این تلاشها برای آن بود که باریکهای از نور، همچنان به مقصدش برسد و نسلهای آینده بتوانند شگفتیهای مهندسی کهن را نظاره کنند. ابوسیمبل اکنون با آرامش بر دریاچه ناصر مینگرد؛ نه قربانی پیشرفت، بلکه گواهی زنده بر آنکه ترقی و پاسداشت، میتوانند دست در دست در کویر گام بردارند.
source