حتی سرسخت‌ترین طرفداران ژانر وحشت نیز اغلب اذعان می‌کنند که بیشتر فیلم‌های این ژانر از چارچوب‌های از پیش تعریف‌شده فراتر نمی‌روند. البته، لزوماً ایرادی هم در این مسئله وجود ندارد. الگوهای آشنای ژانری، اگر با مهارت ساخته و با بازی‌های قوی همراه باشند، همچنان می‌توانند تجربه‌ای سرگرم‌کننده و رضایت‌بخش را رقم بزنند. با این‌حال، همواره دیدن یک فیلم ترسناک جدید که به‌کلی پیش‌بینی مخاطب را به هم می‌ریزد و راهی غیرمنتظره را در پیش می‌گیرد، لذت خاص خود را دارد. چرا که چنین فیلم‌هایی اغلب اثری ماندگارتر در ذهن بیننده باقی می‌گذارند؛ چه در روزهای بعد از تماشا، چه در هفته‌های آتی.

این توصیف، به‌درستی در مورد ده فیلم ترسناک جدید که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم صدق می‌کند؛ آثاری که هر یک به شیوه‌ای خاص، دست به کاری زدند که تقریباً هیچ‌کس انتظارش را نداشت. شاید تبلیغات فیلم، هوشمندانه غافلگیری بزرگی را در دل داستان پنهان کرده بود؛ شاید با پیچشی روایی مواجه شدیم که هیچ‌کس پیش‌بینی نمی‌کرد؛ یا شاید هم شگفتی اصلی در این نهفته بود که فیلم، برخلاف انتظار، واقعاً اثری درخشان از آب درآمد. در هر صورت، این آثار با زیر پا گذاشتن کلیشه‌ها و دور شدن از مسیرهای بدیهی، مخاطب را تکان دادند. خواه به شکلی مثبت یا منفی، هرچند خوشبختانه، در اغلب موارد نتیجه نهایی مطلوب بوده است. پیامی که از این ماجرا می‌توان گرفت؟ حتی اگر فکر می‌کنید دست یک فیلم ترسناک را خوانده‌اید، هنوز هم ممکن است غافلگیر شوید. این شما و این ۱۰ فیلم ترسناک جدید که مخاطبان را غافلگیر کرده‌اند.

Predator: Killer of Killers

فیلم ترسناک جدید Predator

فیلم Predator: Killer of Killers از همان زمان معرفی اولیه تا زمان اکران، به‌طور مداوم مخاطبانش را غافلگیر کرد. در اواخر سال گذشته، «استیو اسبل»، مدیر اجرایی استودیو 20th Century Studios، در مصاحبه‌ای تأیید کرد که علاوه بر فیلم در دست ساخت Predator: Badlands، «دن ترکتنبرگ»، کارگردان فیلم موفق Prey، فیلمی دیگر از دنیای Predator ساخته که به‌صورت مخفیانه تولید شده و قرار است پیش از Badlands اکران شود. و سرانجام در ماه آوریل گذشته، تنها دو ماه پیش از اکران، فاش شد که این پروژه مخفی، نه تنها یک فیلم انیمیشنی از Predator است، بلکه ساختاری آنتولوژی‌وار دارد و سه جنگجو را در سه دوره تاریخی مختلف دنبال می‌کند که با شکارچیان بیگانه مواجه می‌شوند.

غافلگیری‌ها با اکران Killer of Killers هم به پایان نرسیدند؛ این فیلم توانست قوی‌ترین نقدها و امتیازها را در میان کل مجموعه کسب کند. و از همه مهم‌تر، روایت داستان نیز در پرده سوم ناگهان مسیر غیرمنتظره‌ای را در پیش می‌گیرد: سه روایت جداگانه به‌شیوه‌ای خلاقانه به هم گره می‌خورند و همه‌چیز با حضور کوتاه و غافلگیرکننده یکی از قهرمانان محبوب این فرنچایز به پایان می‌رسد.

Final Destination Bloodlines

فیلم ترسناک جدید مقصد نهایی

همه امیدوار بودند که قسمت ششم Final Destination آغازی دوباره و قدرتمند برای این فرنچایز باشد، اما واقعاً چند دنباله پنجم در ژانر وحشت را می‌توان یافت که واقعاً خوب یا حتی متوسط باشند؟ گذشته از آن، چند فیلم ترسناک با عنوانی شامل کلمه «Bloodlines» واقعاً قابل دفاع از کار درآمده‌اند؟

با این حال، Final Destination: Bloodlines در بسیاری جهات یک شگفتی خوشایند بود. این فیلم توانست امتیاز ۹۲ درصد را در Rotten Tomatoes از آن خود کند؛ رکوردی که آن را به‌راحتی به تحسین‌شده‌ترین فیلم مجموعه بدل می‌کند.

حضور کوتاه اما مؤثر «تونی تاد» فقید در نقش مأمور کفن‌ودفن، ویلیام بلادورث، در دل خود اندوهی پنهان داشت که کمتر کسی انتظار داشت در یک فیلم از Final Destination با آن روبه‌رو شود. Bloodlines به هیچ‌عنوان یک شاهکار سینمایی نیست، اما ترکیب مرگ‌های خلاقانه و برخی سکانس‌های تاثیرگذار باعث شده تا با یکی از بهترین فیلم‌های این مجموعه طرف باشیم.

The Ritual

با وجود اینکه انتظار چندانی از فیلم جدید The Ritualبا بازی «آل پاچینو» و «دن استیونز» نمی‌رفت، به‌ویژه با توجه به تبلیغات بسیار اندکش، کمتر کسی تصور می‌کرد که این فیلم تا جایی سقوط کند که تنها امتیاز ۷ درصد را در Rotten Tomatoes کسب کند.

اما شگفتی اصلی در این نیست که The Ritual فیلم بدی از کار درآمده، بلکه در این است که یک فیلم ترسناک با حضور آل پاچینو، بازیگری که بیش از هر چیز به نقش‌آفرینی‌های اغراق‌آمیز و پرشور شهرت دارد، چگونه می‌تواند این‌قدر کسل‌کننده باشد. حتی اگر از روایت ذاتاً خسته‌کننده و فیلمنامه‌ی بی‌رمق فیلم چشم‌پوشی کنیم، نکته واقعاً شوکه‌کننده اینجاست که پاچینو نقشش را کاملاً بی‌هیجان ایفا می‌کند. پاچینو به‌طرزی عجیب تصمیم گرفته که نقش خود را با نهایت جدیت و بی‌پیرایه بازی کند—تصمیمی که شاید در صورت وجود فیلمنامه‌ای قوی، انتخابی جالب و حتی قابل‌تحسین می‌بود.

اما در غیاب هرگونه عنصر دراماتیک یا خلاقانه در متن، این انتخاب فقط باعث می‌شود که The Ritual حتی بیشتر از آنچه هست طاقت‌فرسا و خسته‌کننده به نظر برسد؛ چرا که حتی از آن نوع نقش‌آفرینی‌های دیوانه‌وار و غیرمنتظره پاچینو هم خبری نیست تا دست‌کم بتوان با جنون آن سرگرم شد.

Presence

فیلم Presence به کارگردانی «استیون سودربرگ»، دقیقاً آن چیزی نبود که بسیاری انتظارش را داشتند. با اینکه این فیلم در تبلیغات به‌عنوان یک اثر کلاسیک «خانه تسخیرشده» معرفی شده بود، بخش عمده‌ای از این تجربه کم‌هزینه سودربرگ، در واقع بیشتر به درامی خانوادگی با بار عاطفی سنگین شباهت دارد.

گرچه جنبه‌های ترسناک فیلم در نهایت به ثمر می‌نشینند، اما تریلرها طوری تدوین شده بودند که حال‌وهوایی شبیه فیلم‌های found footage القا کنند؛ با وجود آن‌که فیلم عملاً از زاویه‌ دید یک روح روایت می‌شود و هیچ ترفند تکنولوژیکی خاصی در آن به‌کار نرفته است.

با این‌حال، شگفتی‌های بزرگ‌تر و مهم‌تر در ادامه داستان رخ می‌دهند؛ به‌ویژه زمانی که می‌فهمیم هویت واقعی «شرور» داستان کیست و از آن مهم‌تر، روحی که در تمام مدت مشغول مشاهده خانواده بوده چه کسی است.

در این‌جا از افشای بیشتر خودداری می‌کنیم تا اگر هنوز Presence را ندیده‌اید، تجربه‌تان خراب نشود. اما به‌احتمال زیاد، پس از تماشای سکانس پایانی، وسوسه خواهید شد که فیلم را بار دیگر از ابتدا ببینید؛ این‌بار با دانستن حقیقتی تکان‌دهنده که در واپسین لحظات آشکار می‌شود.

Sinners

فیلم Sinners به کارگردانی «رایان کوگلر»، دقیقاً به شیوه‌ای شگفت‌انگیز و در تمام جهات درست، خلاف انتظارات ظاهر شد. با اینکه فیلم به وعده اولیه‌اش به‌عنوان اثری درباره خون‌آشام‌ها در بستر یک دوره تاریخی عمل می‌کند، اما این مؤلفه تا مدت‌ها بیشتر در حاشیه باقی می‌ماند تا در مرکز روایت. کوگلر بیش از نیمی از زمان فیلم را صرف بنا کردن جهان داستان، معرفی شخصیت‌ها و تثبیت لحن کلی اثر می‌کند، و تازه در پرده سوم است که ماجراهای خون‌آشامی واقعاً وارد صحنه می‌شوند.

نکته جالب‌تر آن‌که در تبلیغات فیلم هیچ اشاره‌ای نشده بود که Sinners در واقع یک موزیکال پنهان است. موسیقی در این فیلم، اگر نگوییم بیش از عناصر ترسناک، دست‌کم به همان اندازه اهمیت دارد؛ و چندین سکانس صرفاً به اجراهای موسیقایی اختصاص یافته‌اند. چه کسی واقعاً انتظار داشت با دیدن Sinners شاهد یک رقص ایرلندی طولانی یا مونتاژی سورئال باشیم که قرن‌ها از تاریخ موسیقی بشر را در می‌نوردد؟

و این‌ها همه در حالی است که هنوز به آخرین غافلگیری فیلم نرسیده‌ایم: کوگلر اپیلوگی طولانی و محوری را در میانه تیتراژ پایانی جا داده؛ بخشی که بسیاری از تماشاگران تنها زمانی از وجودش باخبر شدند که دیگر سینما را ترک کرده بودند.

Peter Pan’s Neverland Nightmare

فیلم Peter Pan’s Neverland Nightmare سومین اثر از مجموعه‌ای موسوم به The Twisted Childhood Universe یا همان Poohniverse است؛ جهانی که با دو قسمت اول Winnie-the-Pooh: Blood and Honey آغاز شد. یعنی، ظاهراً با یک تلاش دیگر از نوع منفعت‌طلبانه و بدبینانه روبه‌رو هستیم: بهره‌برداری از داستانی کلاسیک که به تازگی وارد مالکیت عمومی شده، و تبدیل آن به یک اسلشر خونین برای کسب سود سریع و آسان.

اما این فیلم آن‌قدرها هم بد نیست. البته که Peter Pan’s Neverland Nightmare فیلم خوبی نیست، اما به‌وضوح مشخص است که سازندگان واقعاً تلاش کرده‌اند تا در این بازآفرینی خون‌بار و بزرگسالانه، کاری متفاوت و جالب با افسانه پیتر پن انجام دهند.

با توجه به بودجه‌ی ناچیز ۳۰۰ هزار پوندی، فیلم از نظر بصری به‌نسبت خوش‌ساخت به‌نظر می‌رسد، اصلاحات هوشمندانه و گاهی واقعاً بامزه‌ای از اسطوره‌شناسی پیتر پن ارائه می‌دهد، و «مارتین پورتلاک» در نقش نسخه‌ای قاتل‌صفت و دلقک‌وار از پیتر پن، اجرای تهدیدآمیزی دارد که یادآور جوکر است.

The Coffee Table

فیلم کمدی-ترسناک اسپانیایی The Coffee Table از زمان انتشار در پلتفرم‌های استریم، به‌نوعی به یک موفقیت دهان‌به‌دهان و ویروسی بدل شده است؛ آن‌چنان که طرفداران ژانر وحشت، اغلب دیگران را ترغیب می‌کنند که بدون خواندن هیچ خلاصه یا پیش‌زمینه‌ای، فقط آن را تماشا کنند.

اما اگر خلاصه داستان یا حتی تریلر فیلم را ببینید، کاملاً طبیعی‌ست که تصور کنید با داستان یک زوج مشکل‌دار طرف هستید که یک میز قهوه‌ خریده‌اند که انگار نفرین‌شده است و قرار است همه‌چیز را به جهنم بکشاند؛ چیزی شبیه به داستان The Monkey اثر «استیون کینگ».

اما این فیلم، چنین فیلمی نیست. اصلاً. بدون آن‌که چرخش اصلی داستان را لو بدهیم، باید گفت در ابتدای فیلم، اتفاقی بسیار هولناک و به‌هیچ‌وجه فراطبیعی در ارتباط با میز قهوه رخ می‌دهد؛ اتفاقی که بلافاصله فضایی سرشار از اضطراب و تعلیق عمیق را برای ادامه فیلم رقم می‌زند.

درواقع، سازندگان موفق شده‌اند سناریویی تقریباً غیرقابل‌تصور و تکان‌دهنده را در قالب فیلمی که در ظاهر، اثری نسبتاً متعارف از ژانر وحشت به‌نظر می‌رسد، قاچاقی وارد کنند. و فارغ از این‌که در نهایت با آن ارتباط برقرار کنید یا نه، نمی‌توان جسارت و جسورانه بودن چشم‌انداز فیلم را نادیده گرفت.

Strange Darling

Strange Darling نیز یکی دیگر از آن فیلم‌هایی‌ست که بهترین تجربه‌ ممکن از آن، در گرو تماشای بدون هیچ پیش‌زمینه و پیش‌داوری است؛ به‌ویژه با توجه به این‌که بسیاری از نقدها از یک پیچش داستانی دیوانه‌وار در میانه فیلم صحبت کرده‌اند. البته، همین که بدانید یک پیچش در راه است، کاملاً طبیعی‌ست که ذهن‌تان شروع به حدس زدن کند که آن پیچش ممکن است چه باشد و در نتیجه، احتمال بالایی وجود دارد که خیلی زودتر از زمانی که فیلم می‌خواهد، آن را کشف کنید.

در نگاه اول، فیلم Strange Darling درباره زنی جوان است که تنها با نام «بانو» (The Lady) شناخته می‌شود و توسط قاتلی روان‌پریش به نام «شیطان» (The Demon) مورد تعقیب و آزار قرار گرفته است. اما در میانه فیلم، ساختار غیرخطی روایت به‌طور کامل قواعد بازی را عوض می‌کند: مشخص می‌شود که «بانو» در واقع یک قاتل زنجیره‌ای با لقب The Electric Lady است و «شیطان» در حقیقت یک افسر پلیس است که انگیزه‌ای قوی برای تعقیب انتقام‌جویانه او دارد.

برای آن دسته از تماشاگرانی که بدون هیچ‌گونه آگاهی قبلی از رازهای تو در توی داستان به تماشای فیلم نشسته‌اند، این افشاگری شوکه‌کننده به‌درستی تمامی معادلات باقی‌مانده فیلم را از میان برمی‌دارد.

Dangerous Animals

بیایید صادق باشیم؛ واقعاً چند نفر از ما انتظار داشتند یک فیلم کوسه‌محور با بازی «جای کورتنی»، چیزی فراتر از یک محصول کم‌خرج و بی‌سروصدای ژانری باشد که بی‌حاشیه روی پرده می‌آید و بلافاصله به اعماق پلتفرم‌های استریم سقوط می‌کند؟ با این حال، این تریلر بقا‌محور و خشن به کارگردانی «شان برن» (سازنده The Loved Ones) واقعاً دندان‌گیر از آب درآمده؛ نه فقط به‌دلیل کارگردانی فشرده و پرتنش برن، بلکه به‌خاطر اجرای شگفت‌انگیز و تهدیدآمیز کورتنی در نقشی کاملاً متفاوت.

کورتنی در نقش تاکر، یک قاتل زنجیره‌ای استرالیایی، فرصتی تمام‌عیار پیدا می‌کند تا خود را از بند رها کند و با تمام قوا بازی کند؛ او به‌وضوح از ایفای نقش این روان‌پریش نفرت‌انگیز، که همزمان ترسناک و به طرز مسخره‌ای سرگرم‌کننده است، لذت فراوانی می‌برد.

در حالی‌که هالیوود سال‌ها تلاش کرد کورتنی را به‌عنوان قهرمان اکشن کلیشه‌ای در فرنچایزهایی چون Die Hard و Terminator جا بیندازد، حالا مشخص شده که او در ایفای نقش‌های دیوانه‌وار و منحرف، آن‌هم با لهجه بومی خودش، بسیار راحت‌تر و درخشان‌تر ظاهر می‌شود؛‌ چه در این فیلم، چه در نقش Captain Boomerang در فیلم‌های Suicide Squad.

اغراق نیست اگر بگوییم که بازی کورتنی در این فیلم یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های ژانر وحشت در سال ۲۰۲۵ تا این لحظه بوده و چه شگفتی خوشایندی است که بتوان چنین جمله‌ای را درباره او گفت.

Milk and Serial

نمی‌شود کسی را سرزنش کرد اگر Milk & Serial را از همان ابتدا دست‌کم گرفته باشد. وقتی هر ماه ده‌ها فیلم ترسناک با بودجه‌های مناسب و کیفیت بالا منتشر می‌شود، چه دلیلی دارد که وقت خود را صرف یک فیلم found footage کثیف و کم‌خرج کنیم که به‌صورت رایگان در یوتیوب بارگذاری شده؟

اما فیلم کم‌خرج، فشرده و فراتر از انتظار «کری بارکر» که نویسنده، کارگردان و بازیگر اصلی اثر نیز هست، خیلی زود به یک پدیده ویروسی بدل شد؛ بسیاری از تماشاگران از توانایی او در ساختن تعلیق و تنش، با وجود تقریباً هیچ بودجه‌ای، تمجید کردند.

اگرچه نحوه‌ی انتشار نامتعارف Milk & Serial ممکن بود این تصور را ایجاد کند که فیلم آن‌قدر خوب نیست که در جشنواره‌ها نمایش داده شود یا استودیویی حاضر به پخش آن باشد، اما با نزدیک به دو میلیون بازدید در یوتیوب و توجه رسانه‌ای گسترده‌ای که بارکر دریافت کرده، حالا به‌جرأت می‌توان گفت او به یکی از چهره‌های نوظهور قابل‌توجه در دنیای وحشت بدل شده است.

مهم‌تر از همه، موفقیت این فیلم در سوار شدن بر موج شبکه‌های اجتماعی و تبدیل شدن به بخشی از روح زمانه ژانر وحشت در سال گذشته، نویدبخش مرزهای تازه‌ای‌ست برای فیلم‌سازان مستقل و خلاقی که در پی تجربه‌های جسورانه‌اند.

source

توسط petese.ir