اقتصاد۲۴- چرا جامعه و اقتصاد ایران، با وجود همه بحرانهای اقتصادی، فرونمیپاشد؟ این پرسش ساده، اما تلخ، کلید درک پنج دهه گذشته ایران است؛ کشوری که از جهش نفتی دهه ۵۰ تا انفجار دلار و رمزارز، بحرانهای پیدرپی را تاب آورده، طبقاتش بارها جابهجا شدهاند و سفرهاش پیوسته کوچکتر.
بسیاری از ملتها، زیر بار این حجم تورم، رانت، اختلاس و سقوط طبقه متوسط، دچار گسیختگی اقتصادی و سیاسی شدهاند؛ اما ایران همچنان پابرجاست.
در این مقاله، با اتکا به دادههای رسمی و تحولات کلان، یک جدول بیرحمانه پیش روی شماست: نه بزنگاه بزرگ اقتصاد و جامعه ایران از ۱۳۵۰ تا امروز. از رفاه رانتی و هجوم به مصرف، تا جنگ، آزادسازی، شوک ارزی، یارانه نقدی، هجوم به بورس و رمزارز و فروپاشی طبقه متوسط؛ و از سوی دیگر، واکنشهای اجتماعی مردم از خروج سرمایه تا اتکای به شبکههای غیررسمی و «اقتصاد بقا.»، اما سوال اصلی اینجاست: با این همه ناهنجاری، چرا جامعه ایران هنوز بهتمامی فرو نپاشیده است؟
چگونه ساختار معیوب اقتصاد، شبکههای اجتماعی و فرهنگ بقا، مانع گسیختگی اجتماعی و سیاسی میشود؟ این مقاله، تلاشی است برای یافتن پاسخ همین معما.
رفتار ایرانیان در واکنش به تحولات اقتصادی
۱- دوره جهش نفتی و سیاستهای انبساطی دولت (۱۳۵۶–۱۳۵۰)
در دهه ۱۳۵۰ با جهش نفت و سیاستهای انبساطی دولت، اقتصاد ایران رشد کمسابقهای را تجربه کرد و نقدینگی و مصرف خانوارها افزایش یافت. ثروتمندان با بهرهگیری از رانت و شبکههای درهمتنیده، سرمایه خود را به مستغلات، پروژههای دولتی و کالاهای وارداتی هدایت کردند.
بیشتر بخوانید:بازار جهانی نفت در آستانه تغییرات ژئوپلیتیک/ گرفتاری ایران میان تحریم، رقابت منطقهای و نبود سرمایهگذاری راهبردی
طبقه متوسط با اعتماد به دولت، در مصرف کالاهای بادوام و ارتقای سبک زندگی فعال شد، اما اغلب محافظهکار باقی ماند و از فرصتهای سرمایهگذاری پرریسک کمتر استفاده کرد. اقشار ضعیف، عمدتا مهاجران روستایی و کارگران، سهم کمی از این رونق بردند و رشد هزینههای زندگی و فقر شهری در میان این گروهها افزایش یافت.
شکاف طبقاتی عمیقتر شد و بخشی از مهاجران روستایی وارد طبقه متوسط شدند، اما با فروکش کردن رشد اقتصادی، طبقه متوسط آسیبپذیر باقی ماند و در دهه بعد، با بحرانهای سیاسی و اقتصادی، دوباره به سمت پایین حرکت کرد.
۲- انقلاب اسلامی، ملیسازی و مصادره (۱۳۶۰–۱۳۵۷)
در سالهای پس از انقلاب، اقتصاد ایران با شوک ساختاری، بیثباتی سیاسی، مهاجرت سرمایه و نخبگان و تغییر بنیادین مالکیتها روبهرو شد. بسیاری از ثروتمندان دارایی خود را برای حفاظت به طلا، ارز و املاک خارج منتقل کردند یا در معرض مصادره قرار گرفتند و بخشی از شبکههای نفوذ خود را از دست دادند. طبقه متوسط با شوکهای تورمی و افت ارزش دارایی، قدرت خریدش کاهش یافت و برخی با از دست دادن شغل یا ثبات اجتماعی، به طبقات پایین سقوط کردند.
گروهی نیز جذب ساختارهای جدید شدند، اما این تغییر، امنیت اقتصادی بلندمدت برایشان ایجاد نکرد. اقشار ضعیف از توزیع کوپن و کنترل بازار بهره نسبی بردند ولی همزمان تورم، بیکاری و کمبود کالا فشار معیشتی را پابرجا گذاشت.
این دوره آغازگر جابهجایی گسترده دهکها و شکنندگی طبقات اجتماعی بود. سقوط طبقه متوسط، مهاجرت سرمایه و فروپاشی اعتماد نهادی، پیوندی ناگسستنی میان بحران سیاسی و بیثباتی اقتصادی برقرار کرد و شبکههای غیررسمی و خانوادگی، بیش از پیش نقش حفاظتی یافتند.
۳-جنگ ایران و عراق و اقتصاد کوپنی (۱۳۶۷–۱۳۵۹)
با آغاز جنگ و حاکمیت اقتصاد کوپنی، رکود تورمی و جیرهبندی کالاها، زندگی مردم را سخت و روابط رسمی را فرسوده کرد. در سالهای جنگ و اقتصاد کوپنی، ثروتمندان از طریق بازار سیاه، رانت واردات و شبکههای غیررسمی، سرمایه خود را حفظ کردند یا حتی افزایش دادند.
طبقه متوسط، اما با کاهش قدرت خرید، جیرهبندی و فشار اقتصادی مواجه شد و ناگزیر به احتکار، تهاتر خانوادگی و اتکا به مشاغل جانبی روی آورد. بسیاری از متوسطها به طبقات پایینتر سقوط کردند. فقرا بیشترین آسیب را دیدند و زندگیشان به حمایتهای غیررسمی و خیریهها وابسته شد. این شرایط، ساختار طبقاتی را شکنندهتر کرد. اقتصاد زیرزمینی و روابط غیررسمی رشد یافت و شکاف طبقاتی عمق بیشتری گرفت؛ شبکههای حمایتی سنتی، مهمترین ابزار بقا برای اقشار آسیبپذیر شدند.
۴- سازندگی، آزادسازی و تعدیل ساختاری (۱۳۷۶–۱۳۶۸)
پایان جنگ و سیاستهای آزادسازی اقتصادی، موج خصوصیسازی و شوک ارزی، همزمان با افزایش شکاف طبقاتی و رشد رانتجویی را رقم زد. دهکهای ثروتمند با بهرهبرداری از خصوصیسازی و واگذاری پروژهها، مالکیت املاک شهری و دسترسی به رانت دولتی، ثروت خود را چند برابر کردند. طبقه متوسط در ابتدای دهه امید به رشد داشت و وارد بازار بورس و مسکن شد، اما شوک ارزی ۱۳۷۴ بسیاری را به طبقات پایینتر راند؛ امنیت شغلی و مالی این طبقه بسیار آسیبپذیر شد.
بیشتر بخوانید: یک میلیارد دلار خسارت اختلال GPS به اقتصاد ایران
اقشار ضعیف از تورم و حذف تدریجی حمایتهای دولتی آسیب دیدند و مهاجرت به حاشیه شهرها و ورود به مشاغل غیررسمی افزایش یافت. همزمان، ناهنجاریهای اجتماعی مانند رشد احساس بیعدالتی، افزایش اعتراضات صنفی، گسترش فساد، و ناپایداری بازار کار، جلوه بیشتری یافت.
موج جابهجایی دهکها، رشد رانتجویی و سفتهبازی و تعمیق نابرابری پیامد این دوره بود. شبکههای غیررسمی و ارتباطات سیاسی بیش از پیش نقش تعیینکننده در موفقیت اقتصادی پیدا کردند.
۵-اصلاحات سیاسی-اقتصادی و ثبات نسبی (۱۳۸۴–۱۳۷۶)
دولت اصلاحات با ثبات نسبی اقتصاد، رشد طبقه متوسط و توسعه بازار سرمایه، امید به بهبود را در جامعه افزایش داد، اما نابرابری و آسیبپذیری طبقات ادامه یافت. ثروتمندان در فضای ثبات نسبی و رشد سرمایهگذاری خارجی، دارایی خود را در املاک، صنایع و بورس تقویت کردند و دسترسی به اطلاعات اختصاصی و رانتها را حفظ نمودند.
طبقه متوسط از فرصتهای آموزشی و خدماتی و بازارهای جدید بهره برد، اما همچنان در برابر هر شوک اقتصادی آسیبپذیر باقی ماند؛ بخشی به طبقات بالاتر رفتند و بخشی نیز، خصوصا با افزایش هزینههای زندگی، به طبقات پایینتر لغزیدند. اقشار ضعیف از افزایش حداقل دستمزد و حمایتهای اجتماعی منتفع شدند، اما تورم مزمن فشار معیشتی را نگذاشت کاهش یابد.
در این دوره، طبقه متوسط رشد داشت، اما نابرابری ساختاری و آسیبپذیری نسبت به شوکهای اقتصادی پابرجا بود. شکاف طبقاتی کموبیش تثبیت شد و هر تغییر ارزی میتوانست ترکیب دهکها را به سرعت دگرگون کند.
۶-سیاستهای پوپولیستی، یارانه نقدی و رشد نقدینگی (۱۳۹۲–۱۳۸۴)
اجرای سیاستهای پوپولیستی، رشد شدید نقدینگی و جهش قیمت داراییها، سقوط طبقه متوسط و تقویت اقتصاد زیرزمینی را تشدید کرد. ثروتمندان با انتقال سرمایه به املاک، خودرو، ارز و طلا، رشد داراییهایشان را تضمین کردند و از فرصتهای واردات و یارانه پنهان بهرهمند شدند.
طبقه متوسط ابتدا از یارانه نقدی منتفع شد و به بازار خودرو و بورس وارد شد، اما شوک ارزی و جهش قیمتها در انتهای دهه، بخش زیادی را به طبقات پایینتر فرستاد. اقشار ضعیف با کاهش ارزش واقعی یارانهها و رشد هزینههای زندگی، به بازار سیاه و اقتصاد غیررسمی وابستهتر شدند. این دوره با جابهجایی قابل توجه دهکها، سقوط طبقه متوسط و تعمیق شکاف طبقاتی همراه شد. رشد رفتار سفتهبازانه و اقتصاد زیرزمینی به الگوی غالب بقا در جامعه تبدیل گردید.
۷-بــرجام، کاهــش تحریم و رونـق بورس (۱۳۹۷–۱۳۹۲)
امید به گشایش اقتصادی پس از برجام و رونق بورس، مشارکت جمعی در بازار سرمایه و خوشبینی عمومی را افزایش داد، اما ثبات پایدار ایجاد نکرد. ثروتمندان در بورس و املاک سرمایهگذاری کردند و با استفاده از اطلاعات زودهنگام، سودهای بالا به دست آوردند.
طبقه متوسط با موج خوشبینی، پساندازهای خود را وارد بورس کرد، اما بهدلیل فقدان تجربه و نوسانات شدید، بسیاری از این طبقه در ریزش بازار متضرر و بخشی به طبقات پایینتر رانده شدند. اقشار ضعیف از این رونق بهره اندکی بردند و عمدتا همچنان به مشاغل غیررسمی وابسته ماندند. این دوره با مشارکت بالای طبقه متوسط در بازارهای مالی و جابهجایی کوتاهمدت برخی دهکها به سمت بالا همراه بود، اما آسیبپذیری و شکنندگی ساختار طبقاتی کاملا مشهود باقی ماند.
۸- بازگشت تحریمها، شوک ارزی و هجوم به رمزارز (۱۴۰۰ – ۱۳۹۷)
بازگشت تحریمها، جهش نرخ ارز و ورود به بازار رمزارزها، مهاجرت سرمایه و فروپاشی طبقه متوسط را سرعت بخشید. ثروتمندان با انتقال سرمایه به رمزارز، دلار و ملک خارجی، دارایی خود را حفظ و حتی افزایش دادند.
طبقه متوسط برای مقابله با سقوط ارزش پول، به رمزارز و داراییهای غیرمولد پناه برد، اما بسیاری از آنها با افت سرمایه و فشار تورمی به پایینترین دهکها سقوط کردند. اقشار ضعیف با رشد تورم، حذف یارانهها و فقدان حمایت اجتماعی، بیشتر از پیش به اقتصاد زیرزمینی و مشاغل ناپایدار کشیده شدند. این دوره با فروپاشی طبقه متوسط، تشدید نابرابری و رشد شدید مهاجرت و خروج سرمایه همراه بود. اقتصاد غیررسمی و شبکههای غیررسمی به ابزار اصلی بقا تبدیل شد.
۹- استمرار بحران، اقتصاد بقا و فروپاشی طبقه متوسط (۱۴۰۰ تا امروز)
در سالهای اخیر، اقتصاد ایران با تورم پایدار، بحران ارزی و سقوط آزاد طبقه متوسط، وارد مرحلهای از اقتصاد بقا و ناپایداری اجتماعی شده است. ثروتمندان با خروج سرمایه و تنوعبخشی دارایی، خود را در برابر تورم و رکود محافظت کردند و برتری خود را تثبیت نمودند. طبقه متوسط، با سقوط ارزش پول، افزایش هزینههای معیشتی و بستهشدن بازارهای رسمی، بخش عمدهای از موقعیت اقتصادی خود را از دست داد و در جستوجوی مهاجرت یا راههای بقا به طبقات پایینتر سقوط کرد.
بیشتر بخوانید: پیش بینی بانک جهانی از چشم انداز اقتصاد ایران
اقشار ضعیف نیز با حذف یارانه، افزایش بیکاری و کاهش خدمات، به اقتصاد غیررسمی و کمکهای خیریه وابسته شدهاند. این دوره نقطه اوج جابهجایی و فروپاشی ساختار طبقاتی، سقوط سرمایه اجتماعی و تثبیت اقتصاد بقا در ایران است؛ وضعیتی که در صورت تداوم، پایداری جامعه را تهدید خواهد کرد.
تحلیل جامعهشناسی اقتصادی
طی پنج دهه، جامعه ایرانی علیرغم تجربه پیدرپی بحرانهای ارزی، تورم، جنگ و تحریم، هرگز دچار فروپاشی ساختاری کامل نشده است. این «تابآوری» ریشه در چند لایه دارد:
۱-درهمتنیدگی شبکههای اجتماعی (Granovetter): خانواده، محله، بازار سنتی و ارتباطات خویشاوندی، در تمام ادوار بحران نقشی کلیدی در حفظ بقای معیشتی و حمایت از اقشار آسیبپذیر ایفا کردهاند. حتی وقتی اعتماد نهادی تضعیف شد، شبکههای غیررسمی به مثابه بیمه اجتماعی عمل کردند.
۲-سازوکارهای رفتاری دفاعی (Thaler, Kahneman): رفتار اقتصادی مردم ایران نه بر منطق عقلانی نئوکلاسیک، بلکه بر واکنش به ترس از زیان، رفتار گلهای، سوگیریهای روانی و تصمیمگیری سریع (System ۱) بنا شده است. این امر هرچند باعث کاهش کارایی اقتصاد کلان و تشدید نابرابری شد، اما برای بقا در محیط بیثبات «کارکرد حفاظتی» داشت.
۳-سازوکارهای تطبیقی نهادی (Smelser): جامعه ایران به جای فروپاشی، ساختارهای حمایتی جدید ابداع کرد؛ از بازار غیررسمی و مشاغل دوم تا افزایش نقش خیریهها و گروههای مذهبی و حتی مهاجرت. بحران، خلاقیت نهادی و رفتارهای انطباقی را تقویت کرده، ولو به بهای تعمیق بیاعتمادی به دولت و قانون.
۴-توزیع ناهمگون ریسک و فرصت در دهکها: دهک ثروتمند با استفاده از ارتباطات و دسترسی به بازارهای جهانی همواره محافظت شده و گاه قویتر شده است. دهک متوسط در اغلب بحرانها سقوط کرده و نقش ستون فقرات اقتصادی را از دست داده است؛ دهک پایین عمدتاً گرفتار فقر ساختاری و آسیبپذیری مزمن مانده و تنها از طریق شبکههای غیررسمی بقا یافته است.
۵-پارادوکس امید و بیاعتمادی: تجربه بحرانها امید به اصلاح بنیادی را کاهش داده، اما فرهنگ بقا، رفتار تطبیقی و توان زیست در ناپایداری را تقویت کرده است.
سخن آخر
جامعه ایران اگرچه ساختار اقتصادی بیمار و پرآسیبی دارد، اما بهسبب درهمتنیدگی شبکههای اجتماعی، سوگیریهای رفتاری و تطابق نهادی، هنوز از فروپاشی کامل مصون مانده است.
این تابآوری بیش از آنکه حاصل سیاستگذاری آگاهانه باشد، ریشه در واکنشهای دفاعی، تجربیات جمعی و سنتهای تاریخی دارد-اما اگر اصلاح ساختاری صورت نگیرد، هر بحران جدید میتواند این تابآوری را فرسایش دهد و هزینههای اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی جبرانناپذیر برجای بگذارد.
منبع: روزنامه اعتماد
source