هر یک از بهترین فیلمهای تاریخ سینما، به دلایل خاصی توانستند موفق شوند؛ فیلمنامه قوی، کارگردانی دقیق، اجرای بی نقص بازیگران و یا موسیقی متن عالی. یکی از این ملاکها، داشتن بهترین سکانس های سینمایی جذاب و دیدنی است.
البته یک فیلم خوب مفهومی جدا است و یک سکانس خوب جدا؛ چراکه فیلمهایی هستند که کلیت آنها اثری ضعیف و غیرقابل تحمل هستند، اما سکانسهای خیلی خوب در آن جا شدند. چه این سکانس برتر، یک صحنه اکشن بزرگ باشد و چه یک لحظه احساسی عمیق و یا یک کشمکش پر تنش استادانه، در نهایت یک سکانس خوب به تنهایی میتواند ارزش فیلم را بالا ببرد و میراثی مستقل برای خود بسازد. در ادامه به معرفی بهترین سکانس های تاریخ سینما میپردازیم که از نظر فیلمنامه، کارگردانی، بازیگری و اجرا ، تقریبا بی نقص هستند. با ویجیاتو همراه باشید.
12. ملاقات با حرامزادهها | Inglourious Basterds

کوئنتین تارانتینو، در تمام طول دوران کاری خود، زمانش را صرف ساختن فیلمهایی با سبکهای خاص و بی پروا کرده است؛ فیلم Inglourious Basterds نیز از این قاعده مستثنی نیست. از اشتباه عمدی در عنوان فیلم گرفته تا تغییرهای تاریخی آگاهانهای که در داستان دیده میشود، همگی نشان از یک فیلم متفاوت دارند.
این فیلم در دورهای از جنگ جهانی دوم روایت میشود؛ جایی که گروهی از سربازان با لقب حرامزادهها، مصمم میشوند که تا جای ممکن سربازان آلمانی را نابود کنند و در نهایت هیتلر را نیز بکشند. آنها در این ماموریت، به تنهایی رژیم نازی را سرنگون نمیکنند، بلکه زنی یهودی و فرانسویتبار به نام شوشانا نیز به آنان کمک میکند. شوشانا مالک یک سینماست که در پایان، میزبان یکی از اکرانهای فیلمهای تبلیغاتی یوزف گوبلز میشود.
در سکانس آغازین فیلم، شوشانا و خانوادهاش از دست نیروهای آلمانی پنهان شدند. در ادامه سرهنگ هانس لاندا که مشهور به شکارچی یهود است، وارد خانه خانوادهای فرانسوی میشوند که به شوشانا و خانوادهاش پناه دادند؛ او شروع به بازجویی میکند.
این صحنه از نظر قاببندی، فیلمبرداری و سناریو، تقریبا بینقص است. در یک نما و زاویهی کلیدی از این سکانس، لحظهای فرا میرسد که تماشاگر درمییابد خانوادهی تحت تعقیب، زیر تختههای چوبی کف خانه پنهان شدهاند و از همان لحظه، تنش به اوج میرسد و نفس بیننده در سینه حبس میشود.
11. جیغ وحشتناک | Scream

فیلم Scream، به کارگردانی وس کریون محصول سال 1996، یکی از بهترین آثار ژانر ترسناک محسوب میشود که همزمان ادای احترامی به آثار شاخص ژانر وحشت نیز است. داستان این فیلم در شهری کوچک روایت میشود که در آن قتلهای زنجیرهای و تراژیکی رخ میدهد؛ تمرکز اصلی روایت روی شخصیت سیدنی پرسکات است؛ نوجوانی معمولی که یک زندگی عادی را سپری میکند. اما زمانی که او و دوستانش توسط موجودی ناشناس ملقب به شبح مورد تعقیب قرار میگیرند، سیدنی شروع به دریافت تماسهای تلفنی مرموز میکند.
بخوانید: بهترین سکانس های افتتاحیه تاریخ سینما | 13 سکانس برتر آغازین!
پیش از آشنایی با شخصیت سیدنی، در افتتاحیه فیلم سکانسی هیجان انگیز و پر تنش وجود دارد که حول محور شخصیت کیسی میچرخد. نوجوانی که در یک شب ظاهرا معمولی درگیر خوشگذرانی است؛ البته تا زمانی که ناگهان تماسهای تلفنی عجیبی دریافت میکند.
در ابتدا، کیسی این تماسهای عجیب را جدی نمیگیرد و فکر میکند فردی مزاحم در حال شوخی با او است. اما وحشت زمانی شدت میگیرد که او جسد تکه تکه شده دوستش را در حیاط خانه پیدا میکند. در پایان شب، هنگامی که والدینش به خانه بازمیگردند، دوربین بر بدن مثلهشده او که از درختی در حیاط آویزان است زوم میکند. سپس، تیتراژ ابتدایی فیلم آغاز میشود. این سکانس، تجلی بینقص دیدگاه کریون و ژانر وحشت را به تصویر میکشد.
10. رستگاری اندی | Shawshank Redemption

فیلم مشهور The Shawshank Redemption شاهکار تکرار نشدنی فرانک دارابونت که بر اساس رمانی از استیون کینگ ساخته شد، در زمان اکران، موفقیت بزرگی در گیشه نداشت، اما به مرور زمان تبدیل به یکی از بهترین آثار سینما شد و توانست در لیست 100 فیلم برتر Imdb رتبه بسیار بالایی بگیرد.
این فیلم داستان زندگی شخصیتی به نام اندی دوفرین را روایت میکند؛ فردی که به اشتباه به حبس ابد در زندان ایالتی شاوشنک محکوم شد. فیلم، تصویری بسیار تاریک و تلخ از زندگی و معنا در زندان ارائه میدهد. اندی هر روز در زندان مورد آزار و ضرب و شتم قرار میگیرد تا اینکه نقشهای میکشد تا هم در مدیریت مالی زندان به مسئولان کمک کند و هم مشکلات مالی سایر زندانیان را حل کند.
اما بهترین سکانس این فیلم، زمانی است که اندی پس از گذارندن دوره بیست ساله از حبس خود، از زندان فرار میکند. او از طریق تونلی که خودش با صبر و تلاش ساخته و پر از گلولای و فاضلاب انسانی است، بیرون میآید و در زیر باران با بدنی کثیف اما روحی پاک و آزاد میایستد.
این سکانس، نمادی از یک انسان پیروز، پس از یک سختی و مبارزه طولانی است. چنین لحظه نابی، احساس را در دل تماشاگر برانگیخته میکند و کاری میکند تا مخاطب مراتب رستگاری را ببیند.
9. فداکاری گندالف | The Lord of The Rings: Fellowship of the Ring

اقتباس از مجموعه ارباب حلقهها، رمان پربار جی. آر. آر. تالکین، کاری بسیار دشوار و سخت بود که پیتر جکسون توانست از پس آن به بهترین شکل بر بیاید. سه گانه محبوب The Lord of Rings توانست هم نظر منتقدان و هم نظر مخاطبان را به خود جلب کند و فروش بسیار خوبی در گیشه کسب کند. قسمت آخر این سه گانه با عنوان The Return of the King توانست 11 جایزه اسکار را از آن خود کند.
در نخستین فیلم از این سه گانه، شخصیت اصلی داستان، فرودو، راهی یک سفر طولانی برای نابود کردن حلقه یگانه میشود. حلقهای که از طریق آن میتوان بر دنیا حاکم شد. در طول این سفر، او همراه گروهی نه نفره از نژادهای مختلف (هابیتها، انسانها، الفها، دورفها و جادوگران) باید از معبرهای خطرناک موریا عبور کنند، جایی که در اعماقش هیولاهای باستانی خطرناکی کمین کردهاند.
زمانی که گروه با دیو عظیم و آتشین یعنی بالروگ روبه رو میشوند، تقریبا امید خود را نسبت به پیروزی از دست میدهند. تا اینکه گندالف، جادوگر قدرتمند و مشاور نزدیک فرودو، برای نجات دوستانش، با آن موجود مقابله میکند و جان خود را فدا میکند تا دیگران بتوانند از خطر بگریزند.
این سکانس، با جلوههای ویژهای که هنوز هم چشمگیر به نظر میرسند، صحنه اکشن حسابشده و بازیهای درخشان بازیگران بهویژه مککلن، تبدیل به یکی از بهترین سکانسهای شاخص این سه گانه شده است. جای تعجب نیست که دیالوگ معروف «هیچکس از اینجا عبور نخواهد کرد!» به یکی از جملات ماندگار و فرهنگی دنیای سینما تبدیل شده است.
8. اوردوز میا والاس | Pulp Fiction

یکی از بهترین آثار نیمه دوم قرن بیستم، شاهکار سینمایی کوئنتین تارانتینو، فیلم Pulp Fiction محصول سال 1994 است. فیلمی با یک روایت غیر خطی که توانست نظر بسیاری از مخاطبان را به سوی خود جلب کند. این فیلم با مجموعهای از ستارگان درجه یک از جمله جان تراولتا، اوما تورمن، ساموئل ال. جکسون، وینگ ریمز، بروس ویلیس، کریستوفر والکن و تیم راث، چندین داستان مجزا را دنبال میکند که در نهایت به هم میپیوندند.
نکته قابل توجه این فیلم، ساختار منحصر به فرد آن در روایت داستان است. شروع و پایان این فیلم دقیقا در یک نقطه است، جایی که از یک رستوران محلی سرقت میشود. اگرچه این فیلم مملو از صحنههای فراموشنشدنی است، اما بهجرات میتوان گفت بهیادماندنیترین آنها، صحنهی اوردوز میا والاس و اتفاقات پس از آن است.
در این سکانس، والاس پس از گذارندن شبی با وینسنت وگا، به طور اشتباه، به جای مصرف کوکائین، هروئین مصرف میکند و به همین خاطر بیهوش میشود. وینسنت با عجله او را به خانهی دلال مواد میرساند و در اقدامی ناگهانی برای زنده کردن میا، یک سرنگ پر از آدرنالین به قلب او تزریق میکند.
این تنش و هرج و مرج ناشی از بدن بی جان میا و واکنش او به سوزن، به نوعی خاص کارگردانی شده که بیننده تقریبا خودش را در میان آن تنش حس میکند.
7. جعبه خونآلود | Se7en

فیلم Se7en محصول سال 1995، یکی از مورد احترامترین و موفقترین آثار دوید فینچر محصول سال 1995 است. این فیلم یک تریلر کلاسیک تاریک و پیچیده است که توانست مسیر کاری دیوید فینچر را دچار تحول کند.
داستان فیلم حول محور دو کارآگاه جنایی یعنی میلز و سامسرت با بازی برد بیت و مورگان فریمن میچرخد. این دو کارآگاه در پرونده اخیر خود در حال تعقیب یک قاتل سریالی خشن و خلاق هستند که با چیدن قربانیان خود در ترکیباتی عمدی که نماد هفت گناه کبیره، پلیس را به تمسخر میگیرد.
هر یک از جنابتهای قاتل، به شکلی دقیق و با برنامه ریزی انجام شده و به همین دلیل، کارآگاهان هیچ سرنخی از قاتل پیدا نمیکنند. تا اینکه خود قاتل با نام جان دو، با ظاهری خونآلود وارد ایستگاه پلیس میشود و خود را تسلیم میکند. سپس جان دو هر دو کارآگاه را به نقطهای دورافتاده در صحرا میبرد تا آخرین جنایتش را به آنها نشان دهد. او فاش میکند که مرتکب گناه حسادت شده است و به همین دلیل همسر باردار میلز، تریسی را به قتل رسانده و در نهایت سر تریسی را داخل یک جعبه به میلز هدیه میدهد.
در ادامه، میلز که به شدت درگیر خشم شده، جان دو را به قتل میرساند که نمادی از گناه خشم است. این دقیقا همان چیزی بود جان دو میخواست. این صحنه، با پالت رنگی سهپایه، موسیقی پرتعلیق و اجرای بینقص بازیگران (بهویژه پیت)، یک کلاس درسی در ژانر تریلر است.
به خصوص از این جهت که مخاطب هیچوقت محتویات داخل جعبه را نمیبیند؛ کارگردان در این لحظه به تصویر ذهنی مخاطب تکیه میکند و از یک نمایش بصری خونآلود دوری میکند.
6. ملاقات با سوزه | The Usual Suspects

یکی از بهترین و غافلگیرکنندهترین سکانسهای تاریخ سینما، سکانس پایانی فیلم The Usual Suspects است. فیلمی نئو نوآر محصول سال 1995 با بازی کوین اسپیسی در نقش وربال کینت.
به طور کلی، ایده فیلمنامه تقریبا بر یادآوری کینت از وقایع پیش از فیلم متمرکز است. گروهی از گنگسترها در تلاش برای اجرای یک سرقت پیچیده به منظور انتقام گرفتن از اداره پلیس نیویورک هستند، اما توسط سوزه خنثی میشوند. سوزه شخصیتی است که بیشتر شبیه به یک افسانه شهری به نظر میرسد تا یک فرد واقعی.
در حالی که کارآگاهان با عجله تلاش میکنند تا بفهمند کدام یک از شخصیتهای داستان میتواند سوزه باشد، وثیقه کینت تامین شده و او ایستگاه پلیس را ترک میکند. به محض خروج، فیزیک بدنی او کاملا دگرگون میشود. با وجود اینکه به کارآگاهان گفته بود که مبتلا به فلج مغزی است، لنگیدن او از بین میرود و دست از کار افتادهاش ناگهان شروع به کار میکند.
در ایستگاه پلیس، کارآگاهان متوجه میشوند که کینت در تمام مدت همان کایزر سوزه بوده؛ اما متاسفانه خیلی دیر متوجه شدند و اکنون او آزاد شده است. مهم نیست چند بار فیلم را دیده باشید، این پایان همچنان تاثیرگذار است. به خصوص زمانی که میتوانید به تمام سرنخهایی که فیلم در طول مسیر برای هدایت بینندگان به سمت حل معما قرار داده است، نگاهی دوباره بیندازید.
5. چرا انقدر جدی؟ | The Dark Knight

در سال 2005 کریستوفر نولان فرانچایز بتمن را به شکل دیگری ساخت و از دل آن یک سه گانه تاریک، منحصر به فرد و عمیق بیرون کشید. با اینکه به طور کلی این سهگانه با واکنشهای مثبتی روبه رو شد، اما هیچکدام به پای موفقیت چشمگیر The Dark Knight محصول سال 2008 نمیرسید. این فیلم بهطور گسترده به عنوان یکی از بهترین فیلمهای آن دهه شناخته شد و همچنین تبدیل به ملاک و استانداردی طلایی برای فیلمهای ابرقهرمانی آینده شد.
نولان برای بازیگر نقش جوکر، سراغ بازیگری رفت که در آن زمان بیشتر به خاطر درامهای هنری و کمدیهای رمانتیک نوجوانانه شناخته میشد؛ هیث لجر. این قمار نولان به بهترین شکل اثر بخش و موفق بود. متاسفانه، هیث لجر در ژانویه 2008، پیش از اکران تابستانی فیلم درگذشت، اما اجرای او در فیلم همچنان یکی از بهترین اجراهای تاریخ سینما باقی مانده است.
در طول فیلم The Dark Knight سکانسهای فوقالعادهای وجود دارد که انتخاب بهترین سکانس را سخت میکند. اما به هر حال، یکی از بهترین آنها زمانی رخ میدهد که او به یک مهمانی مجلل حمله میکند تا هاروی دنت را شکنجه دهد. او با ورودش به شکلی خشن و آشوبگر، در فضای همانی تنش را بالا میبرد و وحشت به دل مهمانان میاندازد. این سکانس، به خوبی نمایانگر هرج و مرج ناشی از خلق و خوی جوکر است. او در میان جمعیت مهمانی میچرخد، از سینیهای مهماندار غذا بر میدارد و لیوان نوشیدنی را میشکند. این سکانس به خوبی قدرت جوکر را در ایجاد وحشت به نمایش میگذارد.
4. درگیری مسلحانه | Heat

فیلم جنایی Heat، محصول سال 1995 یکی از آثار شاخص مایکل مان است که شامل مجموعهای از بازیگران درجه یک مانند آل پاچینو، وال کیلمر و رابرت دنیرو میشود. پاچینو در نقش یک کارآگاه LAPD بازی میکند که در تعقیب یک مجرم بدنام با بازی دنیرو است. این مجرم، مجموعهای از سرقتهای بزرگ را انجام میدهد.
دنیرو برای خود و گروهش برنامه ریزی میکند تا پس از سرقت چند میلیوندلاری از یک بانک، خودش را بازنشسته کند. این در حالی است که تقابل شخصی عمیقی بین او و پاچینو در جریان است؛ هر دو میدانند که علیرغم احترام متقابلشان، در کشتن یکدیگر تردید نخواهند کرد. در نهایت، پلیس لسآنجلس گروه دنیرو را گیر میاندازد و این امر منجر به یک درگیری مسلحانه عظیم بین دو طرف میشود.
سکانس سرقت و تیراندازی در این فیلم، به شکلی واقعگرایانه و ساختارمند کارگردانی شده. این سکانس که بیش از ده دقیقه مدت زمان آن است، پاچینو، کیلمر و دنیرو را در مسلحترین حالت ممکن در خیابانهای لسآنجلس نشان میدهد. مایکل مان با استفاده از نماهای دنبالکننده پیوسته برای تعقیب هر دو گروه، تنش را به اوج میرساند.
او حتی تلاش کرد تا سلاحها تا حد امکان واقعی باشند. همچنین پیش از فیلمبرداری، بازیگران را مجبور به گذارندن دورههای آموزشی کار با اسلحه کرده بود تا اجرای سکانسهای اکشن به واقعیترین حالت ممکن دربیاید. این صحنه همچنان به دلیل رویکرد بالینی و دقیق کارگردان به عنوان یکی از برجستهترین نقاط کارنامه مایکل مان در نظر گرفته میشود.
3. خطر در زیر آب | Jaws

یک شروع عالی و دقیق، میتواند به لحن و مسیر کلی فیلم جهت دهد و آن را به بهترین شکل پیش ببرد. فیلم Jaws ساخته استیون اسپیلبرگ، از جمله فیلمهایی است که سکانس افتتاحیه بسیار دقیق و ساختارمندی دارد. این فیلم ترسناک کلاسیک باعث شد تا میلیونها نفر نسبت به شنا کردن در اقیانوس تجدید نظر کنند.
این فیلم روایتگر یک زیستشناس دریایی و یک رئیس پلیس است که تلاش میکنند تا یک کوسه سفید آدمخوار را که وحشت به جان مردم انداخته شکار کنند. اگرچه آنها در نهایت موفق میشوند، اما کوسه در این فرآیند جان چندین نفر را میگیرد.
در هنگام فیلمبرداری این فیلم، از یک کوسه مکانیکی سر صحنه استفاده میشد؛ اما به دلیل خراب بودن این کوسه مکانیکی، استیون اسپیلبرگ در برخی از صحنه نهاین خلاقیت خود را نشان داد. او به سبک هیچکاک، تلاش کرد تا بدون نشان دادن آنتاگونیست اصلی، هیجان و وحشت را برای مخاطبان به ارمغان بیاورد.
در صحنه آغازین فیلم، چنین رویکردی به بهترین شکل به نمایش گذاشته شد. پس از یک مهمانی در ساحل، یک دختر جوان و دوستپسرش برای شنا وارد آب میشوند و در این حین هر دو مورد حمله قرار میگیرند و دختر توسط کوسه بلعیده میشود.
اسپیلبرگ با فیلمبرداری بخشهای حیاتی صحنه از دیدگاه کوسه و استفاده از موسیقی دلهرهآور جان ویلیامز، دیدگاه سینمایی «کم، زیاد است» را برای خلق این صحنه فراموشنشدنی به کار میگیرد.
2. ستاره مرگ | Star Wars: A New Hope

فیلم اصلی جنگ ستارگان، بدون شک یکی از بهترین، تاثیرگذارترین و محبوبترین فیلمهای تاریخ سینما است. این فیلم داستان لوک اسکایواکر، یک جدای جوان است که باید در کنار اتحاد شورشیان نیکسرشت با امپراتوری کهکشانی مقابله کند تا از کهکشان در برابر دارث ویدر شرور و ارتش او دفاع کند. موفقیت چشمگیر این فیلم باعث شد تا یک دنیای سینمایی قدرتمند شکل بگیرد و انواع دنبالهها و اسپینآفهای این فیلم ساخته شوند.
اولین فیلم از این فرانچایز بزرگ، با عنوان A New Hope بازیگرانی چون مارک همیل، هریسون فورد و کری فیشر را به ستارگانی جهانی تبدیل کرد. صحنه نبرد نهایی فیلم، یکی از مشهورترین سکانسهای این فیلم است؛ فیلمی که بدون اغراق شامل نمادینترین سکانسهای تاریخ سینما است. جورج لوکاس و تیمش، با استفاده از یک جلوههای ویژه عمدتا عملی، سکانس خیره کننده خلق کردند که حدود 15 دقیقه است. در طول این سکانس، لوک و گروهی از خلبانان اتحاد، ستاره مرگ را مورد حمله قرار میدهند و در نهایت با بمباران یک دهانه اگزوز، این کشتی عظیم قلعهمانند را متلاشی میکنند. این سکانس پرتنش، هیجانانگیز و پیروزمندانه، نقطه اوج فراموش نشدنی Star Wars را به نمایش میگذارد.
1. قتل در حمام | Psycho

آلفرد هیچکاک، کارگردان مشهور ژانر تریلر، برخی از بهترین و به یاد ماندنیترین سکانسهای تاریخ سینما را ساخته که در صدر آنها، سکانس قتل در فیلم Psycho قرار دارد.
در این سکانس که عملا کلاس درس تعلیق است، جنت لی در نقش ماریون کرین زن جوانی بازی میکند که بعد از یک اختلاس، در متلی دور افتاده اقامت میگیرد. این زن که در ابتدا شخصیت اصلی داستان به نظر میرسد، در یک سکانس شوکه کننده که در حال دوش گرفتن است، توسط مهاجمی نامشخص با ضربات چاقو به قتل میرسد.
این سکانس تا زمان رخ دادن قتل، فاقد موسیقی متن است و تمرکز اصلی روی لی است و همین فوکوس عمیق، عنصر وحشت را در مخاطب میکارد. زمانی که سایهای از پشت پرده دوش مشاهده میشود، ناگهان تعلیق به اوج میرسد. در نهایت پس از قتل، قاب روی جسد لی قفل میشود و با یک مچ کات خلاقانه، چشم لی با دور لوله فاضلاب عوض میشود.
این سکانس سهدقیقهای که تنها 45 ثانیه آن حاوی کنش است، همچنان یکی از استانداردهای طلایی ژانر وحشت محسوب میشود. تا جایی که در سال 2017 مستندی کامل درباره آن با عنوان 78/52 ساخته شد. در واقع این عنوان به تعداد نماها و کاتهایی اشاره دارد که برای خلق این صحنه استفاده شد.
سخن آخر
در این مقاله، با مرور بهترین فیلمهای تاریخ سینما، تلاش کردیم تا بهترین سکانسهای این فیلمها را پیدا کنیم و برای شما رتبهبندی کنیم. هرکدام از این سکانسها، به دلیل خاصی تبدیل به یکی از به یادماندترین لحظات سینما شدند. به نظر شما جای کدام سکانس برتر در این لیست خالی است؟ در قسمت نظرات با ما درمیان بگذارید.
source
کلاس یوس