روزگاری بود که منتقدان سینما و تلویزیون برای زیر پا گذاشتن مفهوم ویدیو گیم به هر نوع توهین و منطق عجیب و غریبی چنگ می‌زدند. روزگاری که امثال راجر ایبرت استفاده از واژه هنر و بازی ویدیویی در یک جمله را کودکانه قلمداد می‌کردند. آن روزگار گذشت و گذشت و گذشت، تا رسیدیم به روزهایی که افراد با اشتیاق و ولع مفلوکانه‌ای به سمت دیگر پشت بام می‌دوند. و این موضوع درست زمانی که نقدهای بازی Senua’s Saga: Hellblade 2 از متاکریتیک سرازیر می‌شد، برایم به خوبی روشن شد.

در حالی که روزی به اصطلاح صاحب‌نظران، ویدیو گیم را فاقد هرگونه ارزش هنری می‌دانستند، امروزه با پدیده‌ای کاملا متناقض مواجه هستیم. نقدهای هل‌بلید ۲ در همان لحظات اول یک نکته مهم را بازگو می‌کند؛ اینکه این اثر منتقدان را به دو دسته متفاوت تقسیم کرده است. سیلاب نمرات ۹۰ و ۱۰۰ و تحسین‌های بی‌شمار از یک طرف، و تعداد قابل توجهی نقد کوبنده و سخت‌گیرانه از طرف دیگر که می‌گویند قسمت دوم هل‌بلید اصولا «یک بازی نیست و در حد یک فیلم تعاملی تعریف می‌شود».

اکنون به‌نظر می‌رسد با صحنه‌هایی از فیلم تنت (Tenet) از کریستوفر نولان مواجه هستیم. گویی یک اتفاق مشابه از گذشته در حال رخ دادن است، با این تفاوت که حالا همه چیز برعکس پیش می‌رود.  تعصب کورکورانه سینمادوستان در برابر ویدیو گیم حالا تبدیل به تعصب تندمزاجانه گیمرها نسبت به بازی‌های سینمایی شده است. 

به زعم بسیاری از منتقدان، Hellblade 2 اکنون مرتکب یک گناه بزرگ شده است: ارائه یک تجربه هنری و سینماتیک که عناصر تعاملی کمتری نسبت به بسیاری از بازی‌های دیگر دارد. اما آیا چنین سرزنشی اساسا به‌جا و قابل قبول است؟

بازی Hellblade 2

یکی از جنبه‌های شگفت‌انگیز و متمایزکننده ویدیو گیم از ابتدای مسیر، انعطاف‌پذیری باورنکردنی و دادن آزادی عمل به هنرمندان و توسعه‌دهندگان بوده؛ یعنی تعریف مفهوم «بازی ویدیویی» می‌تواند در ذهن هرکس به شکل متفاوتی مطرح شود و این تفاوت به معنای غلط بودن تعاریف مختلف نیست. ویدیو گیم می‌تواند گیم پلی خالص باشد؛ می‌تواند سوپر ماریو و تتریس باشد؛ می‌تواند سرگرمی صرف باشد؛ می‌تواند داستان‌سرایی را به دست فراموشی بسپارد.

و در همین حین، ویدیو گیم می‌تواند به وسیله‌ای برای پردازش ایده‌ها، برای خلق داستان‌های باورنکردنی، برای شکل‌دهی به برترین شخصیت‌های خیالی، برای نواختن شگفت‌انگیزترین موسیقی‌ها، و برای ارائه ایده‌های نو و ناب باشد. عناوینی چون The Walking Dead (از تل‌تیل) و Life Is Strange باید تاکنون این درس را به ما آموخته باشند که بازی ویدیویی در بند یک سری عناصر خاص نیست. به همین خاطر، جامعه منتقدان و مخاطبان بازی‌های ویدیویی باید با شمشیر بران منطق به مصاف یک‌جانبه‌نگری و تعصبات بیهوده بروند و در عوض آثاری که به دنبال خلق ارزش هستند را با آغوش بازتری بپذیرند. 

هل‌بلید ۲ دقیقا جزو همین آثار است. اعضای نینجا تئوری شاید از لحاظ فرم و ساختار انقلاب شگرفی در بازی خود ایجاد نکرده باشند، اما بدون شک در نحوه ارائه دومین قسمت از ماجراجویی تاریک سنوآ شهامت بسیاری به خرج داده‌اند. Hellblade 2 از لحاظ بصری و صداگذاری با آسودگی خاطر در کنار بزرگان تاریخ صنعت قرار می‌گیرد و نشان می‌دهد بهره‌گیری از تکنولوژی آنریل انجین ۵ و ظرافت‌های هنر سینما به چه شکل است. گیم‌پلی نیز با اینکه همان ساختار بازی اول را دنبال می‌کند، از چندین جهت دچار تکامل شده و شاهد مبارزات بسیار درگیرکننده و لذت‌بخشی در آن هستیم. در زمینه موسیقی هم باور دارم هل‌بلید ۲ به دستاورد فوق‌العاده‌ای رسیده و تجربه کلی بازی را چند مرحله ارتقاء می‌دهد. 

از تماشای منظره‌های طبیعی و افسونگر ایسلند قرن دهمی زیر اشعه‌های گرم خورشید گرفته تا غارهای تاریک محل زندگی Hidden Folks، تک‌تک مناطق و فضاهای بازی راهی برای نفوذ به قلب مخاطب پیدا می‌کنند. بدون شک گذراندن وقت در غارهای تاریک ایسلند و جستجو به دنبال بارقه‌ای از نور نه تنها مخاطب را در لحظه میخکوب می‌کند، بلکه می‌تواند تا مدت‌های طولانی در ذهن و جان او نقش ببنند. 

سنوآ مظهر انسانی است که علی‌رغم کم‌لطفی‌های دنیا نسبت به او، حاضر نیست از انجام کار درست دست بکشد. حتی اگر بند بند وجود خودش هم علیه این تصمیمات قهرمانانه به‌پا خیزد و او را لحظه به لحظه شکنجه کند. صداهایی که تمام مدت همراه و هم‌مسیر سنوآ هستند راهی به درون گنجینه شخصیت او برایمان می‌گشایند. از سوی دیگر دنیای بی‌رحم و تاریک بازی به شکلی تحسین‌برانگیز و استادانه طراحی شده تا با لحن کلی روایت همگام باشد. داستان بازی با اینکه مجموعا مسیر صاف و ساده‌ای را در پیش گرفته، اما فکر می‌کنم در هر نقطه حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. از ماجرای پردرد Illtauga گرفته تا نداها و مبارزه درونی خود سنوآ، همگی حاوی پیام‌های فلسفی و اخلاقی قابل تاملی هستند که نادیده گرفتن آن‌ها آسان نیست.

پس به‌طور خلاصه می‌توان مدعی شد Hellblade 2 با ترکیب فیلمبرداری ماهرانه، موسیقی تسخیرکننده، اتمسفر جنون‌آمیز و تاریک، صحنه‌های اکشن پرقدرت، جلوه‌های بصری باورنکردنی، صداگذاری درجه یک و مفاهیم عمیق در قالب یک روایت با محوریت اسطوره‌شناسی نورس و فرهنگ سلتیک، کار فوق‌العاده دشواری را به انجام رسانده و شایسته تقدیر است. حال مشخصا می‌توان به یک سری از نقص‌های آن مثل نحوه و سرعت روایت یا محدودیت‌های گیم‌پلی هم اشاره کرد که در جای خود باید مورد بررسی و حتی نقد قرار بگیرند.

بازی Hellblade 2

در ادامه صحبت از نقدهای هل‌بلید ۲، بد نیست بدانید عده زیادی از مخاطبان و منتقدان کوتاه بودن نسبی بازی را به باد نکوهش گرفته‌اند. به‌نظر می‌رسد همگی فراموش کرده‌ایم که زمانی بهترین بازی‌های Assassin’s Creed و Call of Duty که پادشاهان ویدیو گیم بودند، تجربه‌شان معمولا کمتر از ۱۰ ساعت از ما وقت می‌گرفت. در دنیایی که تاجران دنیای سرگرمی و هنر را با افسار محکم خود در بند کرده‌اند و همه ارزش‌ها به اعداد و ارقام تقلیل یافته، مخاطبان نیز به داشتن تجارب ۵۰ الی ۱۰۰ ساعته – حتی اگر پوچ، تکرار شونده و ضعیف باشد – عادت کرده‌اند. 

اگر شما هم بدون تجربه Hellblade 2 مدت زمان گیم‌پلی ۷ الی ۸ ساعته آن را مورد سرزنش قرار داده‌اید، پیشنهاد می‌کنم یک قدم به عقب برداشته و بیشتر تامل کنید. شاید در دنیای امروز سرمایه‌گذاران با تکیه بر همین آمار و ارقام و اعداد بی‌معنی تعداد صفرهای حساب بانکی‌شان را بیشتر کنند، اما من و شما به عنوان مخاطب چیزی از آن به‌دست نمی‌آوریم. من و شما به عنوان طرفداران ویدیو گیم باید واکنش و رفتاری داشته باشیم که هیچ‌گاه استودیویی چون تکلند صحبت از «۵۰۰ ساعت برای تکمیل ۱۰۰ درصدی Dying Light 2» به میان نیاورد و تمام هم و غم خود را معطوف کیفیت اثرش کند.

برده اعداد بودن – چه ساعات گیم‌پلی و نمرات متاکریتیک و چه تعداد نسخه‌های فروخته‌شده – و در بند تفکرات متعصبانه ماندن نه تنها ما را از تجربه برخی از آثار منحصر به‌فرد و شایسته محروم می‌کند، بلکه یک نتیجه بسیار فاجعه‌بارتر نیز به دنبال خواهد داشت: دلسرد کردن توسعه‌دهندگانی که به‌خاطر محدودیت‌ها یا حتی اهداف و انتخاب‌های هنری خاص خود، دست به خلق عناوینی کوچک‌تر یا کاملا متمایز نسبت به ترندهای روز می‌زنند.

در پایان باید گفت صنعت ویدیو گیم به فرم‌های مختلف خود جهت ادامه حیات و صدالبته گسترش و پیشرفت احتیاج دارد. و خب در روزگاری که عده‌ای The Last of Us Part 2 – به عنوان یکی از بهترین بازی‌های تاریخ – را هم به «بیش از حد سینمایی بودن» متهم کرده‌اند، فکر می‌کنم تکلیف ما نسبت به این نوع انتقادها به اندازه روز روشن است. همان‌طور که طرد سنوآ توسط خانواده و مردمانش ظالمانه و نابخردانه بود، نادیده گرفتن بازی Hellblade 2 هم می‌تواند یک اشتباه بزرگ باشد. 

مطالب پیشنهادی:

source
کلاس یوس

توسط petese.ir