بهترین انشا درباره امام زمان : نوشتن انشا در پایه های ابتدایی و حتی دوره اول راهنمایی ضروری است. پس باید موضوع خاص و زیبا و سرگرم کننده باشد. در ادامه همراه حرف تازه باشید.
بهترین انشا درباره امام زمان با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری برای پایه دوم و سوم دبستان
انشا اول :
مقدمه :
سال هاست بین ما ایستاده ای ، ما را می بینی و خجالت می کشی. می بینی که گناه در میان ما پرسه می زند و جنایت روی دوشمان نشسته است. می بینی که دلهامان با سیاهی فاصله ندارند. می بینی که شیطان، روی قلب ما سایه انداخته است. چقدر بی قراریم برای گناه کردن، چقدر ناتوانیم برای دیدن لبخند خدا.
بدنه :
چقدر تنهاییم وقتی که میان ما هستی و تو را نمی بینیم. سال هاست میان ما ایستاده ای. همه چیز را می بینی. می بینی که به لحظه ها رحم نمی کنیم. لحظه ها را بدون این که دریابیم پشت سر می گذاریم. ما قاتل لحظه هاییم.می بینی که با همه ی خوبی ها در افتاده ایم. می بینی و سر به زیر می اندازی؛ خجالت می کشی. سال هاست که میان ما ایستاده ای و همه چیز را می بینی و تحمل می کنی .تو آگاهی، تو از دل های بی طاقت ما آگاهی داری. تو از دل های سر به زیر ما که راه آسمان را گم کرده اند آگاهی داری. از فریادهای بی صدای ما آگاهی داری.از روزهای تکراری ما، از عمق شب های تار ما، از زورق به گل نشسته ی امیدمان آگاهی داری .
آگاهی های تو در همه ی کوچه ها جاری شده است. عرق شرممان را ببین! روزها می گذرد و مثل باد می رود. زمان، اعصاب دل ها را خرد کرده است و زمین، همین طور سرگیجه دارد و حیران است.از روزهایمان بوی ماندگی می آید. ما برای یکدیگر یکنواخت شده ایم. چقدر بی معناییم! چقدر در دفتر مشق زندگی مان غلط املایی داریم. یکی بیاید پنجره ی زنگ زده ی اتاقمان را باز کند.ظهور امام زمان (عج) یکی از آرزوهای من است. می دانید چرا؟ در این انشا میخواهم به شما بگویم چرا آرزو دارم هر چه زودتر مهدی فاطمه به میان ما بازگردد .
چون هروقت او بیاید ظلم و استکبار را بر می اندازد و امنیت را در جهان به قدری برقرار می کند ک ه اگر یک زن کیسه ای از طلا را روی سر خود گذاشته و از مشرق زمین به مغرب برودهیچ اتفاقی برای او نمی افتد.ما نیز خبر کشته شدن مردم رادر انقلاب ها از اخبار نمی شنویم.عدالت نیز در دنیا برقرار می شودو تعداد مردمی که به اسلام ایمان می آورند بیشتر می شود.
نتیجه گیری :
تو را که صبرت زمان را انگشت به دهان کرده است.سلام بر صبرت، سلام بر آگاهی ات.سلام بر آمدنت…
انشا دوم :
مقدمه :
از وقتی که یادم می آید حرف از آمدنش بود آمدن کسیکه می آید تا دنیایمان را گلستان کند. بعد ها که به مدرسه رفتیم هر صبح دعای فرج خواندیم تا بیاید، بیاید که دنیایمان از هر بدی پاک شود. همه ی فکر ذکرمان این بود که دعا کنیم که هر چه زودتر ظهور کند، تا بر پا شود عدل، ریشه کن شود ستم، پاک شود اشک چشم ستمدیده و یتیم.
بدنه :
هر نیمه شعبان کوی و برزن را چراغانی کردیم، شربت و شیرینی دادیم، تنها حرفی که زدیم، دعایی که کردیم، فقط از آمدن سرورمان بود. جشن های عروسیمان را طوری برنامه ریزی کردیم که در روز نیمه شعبان باشد.اما آقا هنوز هم نیامده ای، نکند رفتار ما، کردار ما و اعمالمان دلیل این همه ی غیبتت باشد.هیچ کدام به این فکر نکردیم که این بدی که میگوییم دلیلش خود ما باشیم. به این فکر نکردیم که عدلی که راجبش حرفش را می زنیم خودمال همه ی سعیمان را کردیم که در حد توان بر پایش کنیم.نکند ظلمی که ازش دم میزنیم حرف و رفتاری باشد که با آن دلی شکسته باشد. به این فکر نکردیم رفتار من فرزند دلیل این همه ی غیبت باشد. اصلا توجه به این نکردیم که عروسی که نیمه شعبان بپا کردیم با آن همه ی تجملات نه تنها دل آقایمان را شاد نمی کند که دعایش بدرقه راه زندگیهایمان شود، بلکه ناراحت هم می شود.آقا جان هم اکنون که این متن را می نویسم به این فکر می کنم نکند دلیل این غیبتت با این همه ی دعا خود ما باشیم که گم شدیم در بین ساختمانهای آن چنانی و گوشی های مدل جدیدمان و چتهای شبانه در گروهها.دیگر حتی دعای فرج صبحگاهی هم نمیخوانیم. نکند رفتارهایمان از روی عادت و نوعی تقلید بچه گانه است مانند دعا فرج سر صف که یکی میخواند ما تکرار می کردیم، از ته دل برای آمدنت دعای فرج نخواندیم.هم اکنون که مدرسه تمام شده و بزرگ تر آن دعا هم یادمان رفته است.
نتیجه :
دارم به این فکر می کنم که نکند مهم تر از انتظار آمدنت سرباز خوب بودن است، چه در زمان غیبت چه وقتی که با آمدنت جهانمان را گلستان میکنی.
source