انشا درباره یک روز برفی : نوشتن انشا در پایه های ابتدایی و حتی دوره اول راهنمایی ضروری است. پس باید موضوع خاص و زیبا و سرگرم کننده باشد. در ادامه همراه حرف تازه باشید.
بهترین و کامل ترین انشا درباره یک روز برفی برای پایه پنجم و ششم با مقدمه و نتیجه گیری
انشا اول :
مقدمه:
زمستان فصل ناب خداست که در بعضی از روزهای آن تمام دنیا سفید پوش می شود و دانه های بلورین برف همه جا را پر می کنند. هر دانه ای که به زمین می افتد نعمت خداست و موجب سیرابی زمین شده و در بهار نتیجه بارشش را به چشم می بینبیم.
بدنه:
وقتی هوای روی سطح زمین در فصل زمستان سرد می شود، دانه های بخار یخ کرده و به صورت برف به سح زمین می نشینند و شعف مردم را بر می آورد. دانه هایی پر از مهر و فراوانی که علاوه بر گرفتن آلودگی و ناپاکی هوا تمام جهان را شاد و پر از خوشی می کند.
گروهی برای ساخت آدم برفی می آیند و دیگری هم به تماشا. زمین عروس سفید پوشی شده که همه را خوشحال و خندان می کند. دانه های نقره ای و سفید که همه با دیدنش خوشحال می شوند و چشمشان برق می زند و برای دیدن بارش برف ساعتها منتظر می مانند و سرما را به جان خود می خرند.وقتی دست کش های گرم را به دست می کردم حال و حس خوبی داشتم و به کمک دوستانم آدم برفی زیبایی ساختم و با او مشغول حرف زدن شدم. چه قدر سفید و پاکی، چشم هایت هم که براق و خوش رنگ است. راستی می دانم تازمانی که خورشید نیامده تو پا برجایی، من روزهای زیادی منتظر آمدنت بودم و برای دیدارت لحظه شماری کردم.من هر سال به انتظار آمدنت می مانم و تا دانه های برف خودی نشان می دهند من می مانم و تو را از نو می سازم. در روز برفی همه همسایگان را دیدم که با هم برای ساختن تو بیرون آمده اند و منتظر یک فرصت برای شادی و بازی هستند.
نتیجه گیری:
هر روز خدا را جشن بگیرید و برای دیدار این روزهای سفید و جذاب خدای مهربان را شکر و سپاس گویید و بدانید که هر لحظه عمر شما موهبتی بزرگ و پر از ارزش است.
انشا دوم :
مقدمه :
بر سر سفره ی پهن شده ی این جشن، میهمانان سفیدپوشی نشسته اند؛ از یک طرف، ریش سفیدهایی که موهایشان ریخته و شاخه هایشان خالی است، از طرفی هم بادهای سرد و رقصانی که بینی آدم برفی را سرخ کرده اند.
بدنه :
جشن عروسی زمستانی با میهمان های سپیدپوش، تداعی کننده یک روز برفی خاطره انگیز است. این جشن، اهل زمین را هم با خود همراه می کند.؛ دخترک خندانی که با دستان کوچکش مشغول درست کردن آدم برفی شده و شال گردنش را به گردن برفی او می آویزد، پسرک های پرانرژی و شادابی که گلوله های برف را به یکدیگر نشانه می گیرند و با هر ضربه، خنده هایشان بیشتر می شود، مادربزرگ و پدربزرگی که کنار سماورِ درحال جوشیدن نشسته و با هر بار چای نوشیدن، از پشت پنجره نگاهی هم به دانه های بلورین برف می اندازند که از یکدیگر پیشی گرفته تا باغچه ی حیاط را آماده جشن زمستان کنند، همگی میهمان جشن روز برفی اند.خورشید هم از پشت ابرها نظاره گر تمام اتفاقات یک روز برفی است. اتفاقاتی که عده ای را شاد می کند و عده ای را محزون. درمیان شادی های روزبرفی، بعضی ها نگران خانه هایشان می شوند؛ خانه هایی که از چادر ساخته شده و درش همیشه به روی میهمان ناخوانده زمستانی باز است!دنباله ی لباس عروس آسمان، خانه ی چادری شان را پوشانده و آنها را به میهمانی اش دعوت کرده است. دعوت نامه ای اجباری! بی خبر از آنکه کودکی بدون شال و کلاه، دست و صورتش از سرمای جشن سپید، یخ زده است و شیر آب قندیل بسته ای که اجازه استفاده از آب را نمی دهد.
نتیجه :
برف، زیباست و میهمانی اش زیباتر. اما کاش نباشند کسانی که دلِ گرمشان با سردی برف، یخبندان شود. کاش برسد روز برفی ای که همگان از آن لذت برند و دلشاد شوند.
source