از سپیده‌دم تاریخ بشر، آیین قربانی به عنوان راهی برای ارتباط با نیروهای ماورایی، خواه ایزدان، خدایان یا الهه‌های گوناگون، در سراسر جهان رواج داشته است. این سنت که در دل آیین‌های شکار، دامداری و کشاورزی ریشه دوانده، اشکال و فلسفه‌های متفاوتی را در جوامع گوناگون به خود گرفته است. باور به اینکه قربانی کردن حیوانات برای تضمین برکت و فراوانی محصولات ضروری است، اساس بسیاری از این مناسک را تشکیل می‌داده است. مردمان باستان، بر مبنای درک خود از هستی، شیوه‌های آیینی خاصی را برای این عمل ابداع کرده بودند که در این مقاله به بررسی برخی از این اشکال و باورهای مرتبط با آن خواهیم پرداخت.

قربانی به مثابه پیروزی بر نیروهای اهریمنی

در برخی فرهنگ‌ها، آیین قربانی بر پایه باور به نبرد با نیروهای اهریمنی و غول‌ها استوار بود. برای این منظور، کالبدی از حصیر به شکل غول ساخته می‌شد و حیوانات زنده، و گاه حتی انسان‌ها، در درون آن قرار داده شده و به آتش کشیده می‌شدند. این عمل نمادی از قربانی کردن نیروهای شر برای به دست آوردن نیرو و لطف خدایان به منظور حفظ و بقای قوم یا قبیله تلقی می‌گردید. این باور ریشه در پنداری داشت که آفرینش از طریق قربانی کردن غول صورت می‌گیرد و بدین ترتیب، قربانی کردن نوعی احیای نیروهای کیهانی و بازآفرینی نخستین نمونه قربانی به شمار می‌رفت؛ تولدی از مرگ و مرگی که خود زاییده تولد بود.

مناسک آشناسازی و جستجوی راز اسطوره نخستین

همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد، ناشناخته بودن و هراس از ایزدان و عناصر طبیعی، سبب می‌شد تا قربانی کردن به شیوه‌های گوناگون و همراه با مناسک و مراسم آشناسازی انجام گیرد. هدف از این مناسک، دستیابی به راز و رمز بنیانی اسطوره نخستین بود. در مناطق جنوب ایران، این امر به شکلی دیگر تجلی می‌یافت. فرد درخواست‌کننده، بر مبنای آرزوی خود و در عین هراس از جهان پیرامون، تصاویری از الهه یا خدای مورد نظر و نقوشی از حیوان یا انسان (گاهی نیمه انسان و نیمه حیوان، متناسب با شغل خود) را بر روی مهر حک می‌کرد. او این عمل را نوعی قربانی برای خدای حامی خود می‌دانست و باور داشت که از ارواح و شیاطین جهان پیرامون در امان خواهد ماند.

قربانی حیوانات و آیین‌های دلجویی از شکار

نوع دیگری از قربانی، کشتن حیوانات بر مبنای شغل، اهداف خاص یا برای دلجویی و کسب قدرت از شکار بود. «کمبل» در مورد شکار خرس در برخی قبایل، به آیین احترام و تسکین دادن حیوان اشاره می‌کند. پس از شکار خرس، طی مراسمی، قسمتی از گوشت آن به خودش خورانده می‌شد و پوست آن به گونه‌ای بر روی آخور قرار می‌گرفت که گویی هنوز حضور دارد. در این مراسم، آتشی به عنوان مظهر الهه برافروخته می‌شد و گفتگویی نمادین میان خدای کوهستان (خرس) و الهه آتش صورت می‌گرفت. هدف از این عمل، جلوگیری از خشم خدای کوهستان و نوعی دلجویی از شکار بود. کمبل جوهر فکر اولیه قربانی را «قربانی شدن به پاداش برد در زندگی» می‌داند. در باور برخی اقوام بومی، شکار خود را در اختیار شکارچی قرار می‌دهد و به همین دلیل، شکارچیان پس از شکار تلاش می‌کردند به نحوی از شکار دلجویی کنند.

شیوه قربانی مغان بر اساس نوشته‌های استرابون

دکتر جواد مشکور با استناد به اطلاعات استرابون، جغرافیدان یونانی باستان، شیوه قربانی مغان را چنین توصیف می‌کند: مغان در هنگام قربانی، گوشت حیوان را قطعه قطعه کرده و هر فرد سهم خود را به خانه می‌برد. سهمی برای خدا در نظر گرفته نمی‌شود، زیرا آنان معتقدند که تنها روح حیوان قربانی شده متعلق به خداست. با این حال، برخی بر این باورند که تکه کوچکی از گوشت حیوان باید روی آتش گذاشته شود. در مراسم قربانی، مغان از چوب سفید و خشک برای آتش استفاده کرده و روی آن روغن می‌ریزند. دمیدن آتش، حمل مرده یا انداختن فضله بر روی آتش، مجازات مرگ را به دنبال داشت. مغان در هنگام قربانی از کارد استفاده نمی‌کردند، بلکه حیوان را با هیزم یا دسته هاون می‌کشتند.

تعاریف قربانی و نقش آن در ادیان و فرهنگ‌ها

فرشته عبدالهی در مقاله‌ای با بررسی نقش گاو در اساطیر و باورهای ایرانی، تعاریف گوناگونی از قربانی را ارائه می‌دهد. بر اساس یکی از این تعاریف، قربانی در اصطلاح کلی عالم ادیان، گرفتن زندگانی موجود زنده (انسان، حیوان یا نبات) از طریق کشتن، سوزاندن، دفن کردن یا خوردن، به منظور تقرب به خدایان و جلب نظر آنان است. واژه فرنگی «sacriface» در زبان‌های اروپایی، جنبه تقدس و خدایی یافتن شیء قربانی شده برای خدایان را پس از قربانی شدن می‌رساند.

قربانی مختص به یک دین، قوم یا ملت خاص نبوده و در طول تاریخ بشریت به اشکال مختلف وجود داشته است. در تمدن‌های هند، چین، ایران، سومر، کلده، یونان، مصر و هیتی، خدایان همواره قربانی طلب می‌کردند و این عمل با رفتارها و اعمال گوناگون و اغلب خونین همراه بوده است. قربانی‌کننده همواره دارای هویتی مقدس و مورد حمایت قرار می‌گرفت.

اشکال گوناگون قربانی در طول تاریخ

در مورد اینکه چه موجودی باید قربانی شود و چگونه این عمل انجام پذیرد، انسان نخستین قربانی را از جنس خود برای تقدیم به خدا یا خدایان برگزید. بعدها، اشکال گوناگونی از قربانی پدید آمد، مانند قربانی‌های حیوانی، پیشکش محصولات زمینی، گرفتن خون از بینی، رگ زدن، حجامت کردن، بریدن انگشت (مانند مردم استرالیا)، کندن دندان، ریختن خون شرمگاه در معابد (مانند یونانیان)، ختنه کردن دختران و پسران (مانند مصریان و عبریان)، بیضه کشیدن و خود را ختنه کردن (مانند بابلیان و سومریان)، تراشیدن و نثار کردن موی سر، شکافتن بازوان و بستن پیمان با خون آن (مانند تازیان)، غرق کردن خود در رودهای مقدس و خودسوزی (مانند هندویان و چینی‌ها)، خودکشی و هاراکیری (مانند ژاپنی‌ها) و غیره. قربانی خونین ابتدا از خدایان و ایزدان کوچکتر در پیشگاه خدایان بزرگتر و قدرتمندتر آغاز می‌شد و سپس نوبت به قربانی کردن انسان رسید. با نرم شدن خوی اولیه بشر، حیوان به تدریج جایگزین انسان در قربانگاه شد و تکامل بشر در گامی دیگر به اعمال نمادین روی آورد، مانند جایگزینی نان و شراب به جای گوشت و خون. حضرت عیسی (ع) با انجام اعمال نمادین معنادار، آیین قربانی خونین را دگرگون کرد و در شام آخر با حواریون خود، نانی را که برای فصح تبرک کرده و پاره کرده بود، گوشت خود و جام شرابی را که تبرک کرده بود، خون خود خواند و اعلام کرد که با مرگ او، عهد تازه‌ای آغاز خواهد شد و رابطه جدیدی میان خدا و انسان برقرار می‌گردد.

قربانی در آیین کشاورزی

در آیین کشاورزی نیز مراسم قربانی بر اساس نوع محصول (مانند برنج یا گندم) و اعتقادات هر کشور یا قبیله انجام می‌شد. در حقیقت، این عمل نوعی درخواست تسکین پس از درو بود تا روح بزرگ، روح برنج یا الهه شالیزار و گیاهان از آنان خشمگین نشوند. قربانی کردن حیوانات مانند خوک و گاومیش در زمین‌های کشاورزی جنوب شرقی آسیا بسیار رایج بود. در میان لاتوهای لائوس، قربانی کردن گاومیش برای زمین کشاورزی و برنج برای تشکر از خدایان به خاطر برداشت فراوان برنج انجام می‌شد. آنان باور داشتند که خون یا قدرت و روح حیوان قربانی شده باعث رشد و فراوانی محصول خواهد شد. البته، قربانی یا فدیه دادن به خدایان به شیوه‌های گوناگون دیگر نیز برای برداشت محصول گندم یا برنج صورت می‌گرفت. برای مثال، در برخی قبایل آفریقایی مانند گینه، بریدن دم اسب نوعی قربانی برای افزایش محصول تلقی می‌شد، زیرا آنان باور داشتند که حیوان نمایانگر روح گندم است و نیروی باورکننده حیوان در دمش قرار دارد. در ایران باستان، بریدن دم اسب به عنوان رسمی در سوگواری برای از دست دادن عزیزان ذکر شده است. در شاهنامه فردوسی نیز به بریدن دم اسبان همراه با پوشیدن جامه عزا و نگون کردن زین اسب اشاره شده است.

در فصل کشاورزی و هنگام درو در برخی کشورهای اروپایی مانند فرانسه و آلمان، در آخرین مرحله کشاورزی، بر اساس اعتقادات خود، از جوان‌ترین اسب دهکده پذیرایی می‌شد. آنان گمان می‌کردند که از طریق آن اسب، جوانه‌زدن دانه‌ها تضمین می‌شود و تا مرحله بعدی بذرافشانی در سال آینده، اسب انتخاب شده را حامل روح گندم دانسته و از آن مراقبت می‌کردند. در ژاپن، علاوه بر فدیه جانداران (گاو، اسب، گوسفند، خوک، سگ و ماکیان)، نذورات مایع یا آبی و نوشیدنی‌های عرقی که از برنج و ارزن گرفته می‌شد و بر نذورات دیگر برتری داشت (مانند ساکه)، نیز مرسوم بود.

رسوم قربانی در ایران: از بوته گندم دوقلو تا خروس سحرخیز

در روستای بار (نیشابور)، اگر کشاورز در هنگام درو به بوته گندمی برخورد می‌کرد که دارای دو خوشه به هم چسبیده بود، آن بوته را درو نکرده و رها می‌کرد تا پس از درو تمام محصولات مزرعه، صاحب زمین گوسفندی آورده و سه بار گرد بوته می‌گرداند و سپس آن را در نزدیکی همان بوته قربانی کرده و گوشتش را میان روستا تقسیم می‌کرد. آنان معتقد بودند که این عمل، برکت زمین را برای سال آینده افزایش می‌دهد.

مردم خراسان در هنگام کشاورزی، در نزدیکی ساقه گندمی که به آن «کاکل سیا» می‌گفتند، خروسی را قربانی می‌کردند. از دیرباز، مردم ایران باستان نسبت به خروس و مرغ سحرخیز اعتقاد ویژه‌ای داشتند. با توجه به اینکه هر آیینی یک واقعیت معنوی را بیان می‌کند، انجام این مراسم و انتخاب خروس به عنوان قربانی ریشه در مقابله با اهریمن، دیوان و جادوان داشت تا روشنایی بر تاریکی (نماد خشکسالی، ویرانی و نابودی محصول) غلبه کند و مردم با شادمانی و آسودگی خاطر زندگی کنند. خروس در زمان کهن به عنوان پیک سروش شناخته می‌شد، زیرا آن را فرشته‌ای می‌دانستند که پاسبانی شب به او سپرده شده بود. در فرهنگ مزدیسنا، خروس از مرغان مقدس بوده و به فرشته بهمن اختصاص داشت و از دیرباز در باورهای مردم ایران زمین جایگاه ویژه‌ای داشته و با نام‌های گوناگون مورد خطاب قرار می‌گرفت. در وندیداد نیز مطالبی درباره خروس آمده است و بر اساس باور مردم آن دوران، خروس برای ضدیت با دیوان و جادوان آفریده شده و به همراه سگ از یاران سروش برای برانداختن دشمنان محسوب می‌شد.

جایگاه خروس در وندیداد

در وندیداد، پرسشی مطرح می‌شود که «پاور سروش که خروس است بانگ خروس چه می‌گوید؟» پاسخ این است: دعوت به افروخته نگاه داشتن آتش مقدس در سراسر شب با آداب دعای خیر و دهش‌های ایزد آتش برای مؤمنان آتش‌افروز، ثواب صدقه دادن گوشت به مؤیدان وندیداد. زرتشت از اهورامزدا می‌پرسد که پاک‌ترین فرمانبردار یزدان کیست؟ اهورامزدا پاسخ می‌دهد: آن مرغی است که بر درش (خروس) نام دارد و در سحرگاهان با دلیری بانگ برمی‌آورد و مردم را به برخاستن و پیوستن به بهترین راستی و نیست کردن دیوان دعوت می‌کند. اهورامزدا سه نیک‌ترین‌ها (اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک) و سه بدترین‌ها (اندیشه بد، گفتار بد، کردار بد) را برمی‌شمارد و در نهایت می‌گوید کسی که برای خشنودی او به بزرگی تن آن مرغ پر درش (خروس) از گوشت صدقه دهد، در بازخواست جهان پسین مورد پرسش قرار نخواهد گرفت و به سوی بهترین جهان، بهشت، فراز خواهد شد.

قربانی و نذورات گوناگون برای جلب رضایت ایزدان

به هر روی، برای جلب رضایت ایزدان، فرشتگان یا نمایندگان آن‌ها، قربانی‌ها یا فدیه‌ها به شیوه‌های گوناگون انجام می‌شد. در کوهدشت لرستان، بخشی از محصول خود را به ایزدی تقدیم می‌کردند. بر اساس باور مردم آنجا، نخستین دارنده گوسفند، مشک و لبن «زربار» نام داشته است و به همین دلیل در ایام پنجه (۸ تا ۱۳ فروردین)، بخشی از بهره‌های مشک‌زنی را نذر «زربار» می‌کردند. احتمالاً زربار ایزدی از ایزدان کشاورزی، دامداری و برکت‌بخش بوده که اکنون فراموش شده است.

تجلی قربانی در پختن آش و ارتباط با روح برنج

در دهه‌های اخیر، قربانی‌ها در قالب پختن آش در بسیاری از مکان‌ها تجلی پیدا کرده است. قربانی کردن در مراحل کشاورزی (کاشت، داشت، برداشت برنج) همراه با محبت و عشق به این محصول، همچون کودکی، به شیوه‌ای خاص صورت می‌گیرد یا به عبارت دیگر، در ارتباط با روح، ایزد یا الهه برنج و غیره انجام می‌شود.

source
کلاس یوس

توسط petese.ir