در دنیایِ هالیوود که هر روز چهرههایِ جدیدی ظهور میکنند و ناپدید میشوند، جنا اورتگا مسیرِ خود را با شجاعتی کمنظیر طی کرده است. از همان روزهایِ کودکی که با دیدنِ بازیِ داکوتا فانینگ به رویاهایِ سینماییاش بال داد تا تبدیل شدن به یکی از تاثیرگذارترین چهرههایِ نسلِ جدیدِ سینما، اورتگا ثابت کرده است که استعداد، پشتکار و اصالت میتواند حتی در صنعتی به رقابتیِ هالیوود هم راهگشا باشد. او نهتنها با بازیِ خیرهکنندهاش در نقشِ «ونزدی آدامز» قلبِ مخاطبان و منتقدان را تسخیر کرد، بلکه با انتخابهایِ جسورانهاش در ژانرِ وحشت و همکاری با کارگردانانِ بزرگی مثل تیم برتون، خود را به عنوانِ ملکهیِ جدیدِ این ژانر تثبیت کرد.
اما داستانِ موفقیتِ اورتگا فقط به بازی در فیلم ترسناک محدود نمیشود؛ از مبارزه با کلیشههایِ صنعتِ سرگرمی تا دفاع از حقوقِ مهاجران و کودکانِ بیمار، او نشان داده است که ستارهای با وجدان و متعهد است. در این پرتره، نگاهی میاندازیم به فرازونشیبهایِ مسیرِ حرفهایِ این بازیگرِ جوان و کشف میکنیم که چرا جنا اورتگا نهتنها یک ستارهیِ سینما، بلکه صدایِ نسلِ جدیدی است که هالیوود به آن نیاز دارد.
دختری از درهی کوآچلا به دیزنی میپیوندد

جنا، چهارمین فرزند از میان شش فرزند خانواده، از همان کودکی با روحیهی پرجنبوجوش و شخصیت برونگرایش متمایز بود. از همان نوزادی، فیلمهای تیم برتون را تماشا میکرد و آرزو داشت یکی از موجودات فضایی «مریخ حمله میکند!» باشد. او عاشق اسلشرها و فیلمهای ترسناکی مثل «جیغ» بود و در حیاط خلوت خانهشان مارمولکها را کالبدشکافی میکرد، با این فکر که مثل مادرش پرستار اورژانس شود.
اما همهچیز در ششسالگی تغییر کرد: پس از تماشای بازی داکوتا فانینگِ ۹ساله بر پرده سینما، جنا به پدر و مادرش اعلام کرد که میخواهد بازیگر شود. پدرش که یک کلانتر بود و مادرش که بهخاطر شغلش همیشه جدی و نگران به نظر میرسید، در ابتدا با این تصمیم مخالفت کردند. با این حال، مادرش کتابی از بهترین مونولوگهای زنانه در تاریخ تئاتر و سینما به او هدیه داد و همچنین اجرای استعداد درخشان جنا را ضبط کرد و در شبکههای اجتماعی منتشر کرد؛ اتفاقی که بهصورت تصادفی، راه او را به اولین صحنههای فیلمبرداری باز کرد.
از تبلیغات مکدونالد و نقشهای کوتاه در سریالهای «راب» و «CSI: نیویورک»، جنا به دنیای سینمای داستانی قدم گذاشت. او در «مرد آهنی ۳» در نقش دختر معاون رئیسجمهور بازی کرد، در «آسترال: فصل ۲» ظاهر شد (که قرار بود برای شخصیت او یک اسپینآف جداگانه ساخته شود، اما هرگز محقق نشد) و در کمدی-درام «غروبهای کاستاریکا» ایفای نقش کرد. دیزنی خیلی زود متوجه این دختر بامزه با ریشههای پورتوریکویی و مکزیکی شد.
در ۱۲سالگی، جنا در آزمون بازیگری سریال «چودادوارک» — یک مجموعهی طنز دربارهی یک گروه موسیقی دخترانهی مدرسهای پذیرفته شد و بهعنوان یکی از شخصیتهای فرعی انتخاب شد. سپس، سریال اختصاصی خودش با عنوان «زندگی هارلی» را به دست آورد. اورتگا تقریباً نیازی به بازیگری نداشت: شخصیت او، هارلی دیاز، دقیقاً مثل خودش در یک خانوادهی پرجمعیت لاتین تبار بزرگ میشد و با چالشهای دوران نوجوانی دستوپنجه نرم میکرد، با این تفاوت که به جای بازیگری، رویای مهندس مخترع شدن را در سر میپروراند و دستگاههای عجیبی میساخت تا خانوادهی بههمریختهاش را از موقعیتهای خندهدار نجات دهد.
اولین تجربهی شهرت

دیزنی جنا را به کار سخت و طاقتفرسا عادت داد. او در حالی که روی صحنه بزرگ میشد، قواعد تولید را یاد گرفت، آموخت که چگونه در جمع بزرگسالان رفتار کند و با آنها بهصورت برابر تعامل داشته باشد. اما شهرت در سنین پایین، توجه ناخواستهی طرفداران را به همراه داشت. یک بار، یک غریبه دست او را گرفت و به جشن تولد پسرش برد!
جنا تعریف میکند که وقتی در ۱۲سالگی حساب توییتر خود را ایجاد کرد، پیامهای زنندهی زیادی از طرفداران بزرگسال این سریال کودکانه دریافت کرد. از آن زمان، او در فضای مجازی محتاط شد و اغلب در میان مصاحبهها، وقتی از تأثیر شبکههای اجتماعی، مخاطبان اینترنتی و نفرتپراکنیها بر سلامت روان جوانان میگوید، به گریه میافتد. او از این میگوید که چطور نمیتواند هم صادق باشد و هم در امان بماند.
با این حال، صداقت و عدالتخواهی مهمترین ویژگیهای جنا و شخصیتهایش هستند. او بهصورت آشکار از دغدغهها و نگرانیهایش دربارهی فیلمبرداری میگوید. به یاد میآورد که چطور قبل از شروع فیلمبرداری «جیغ» شبها نخوابید، یا چقدر از شروع پروژهی «ونزدی» ترسیده بود. در عین حال، او از محبوبیتش برای اهداف خوب استفاده میکند: کمپینهای خیریه برای کمک به کودکان مبتلا به سرطان راه میاندازد و از حقوق مهاجران دفاع میکند.
جنا حتی یک بار با ملانیا ترامپ درگیر شد! در سال ۲۰۱۸، همسر رئیسجمهور آمریکا در حالی که کتی با نوشتهی «واقعاً برایم مهم نیست، شما چطور؟» (I Really Don’t Care. Do U?) پوشیده بود، به یک کمپ نگهداری از کودکان مهاجر جدا شده از والدینشان رفت. بلافاصله پس از آن، جنا ۱۵ساله در یک مراسم دیزنی با کتی با این پیام ظاهر شد: «برای من مهم است، برای شما هم باید مهم باشد» (I Do Care, And U Should Too). این حرکت اعتراضی کوچک، به یک بیانیهی سیاسی بزرگ تبدیل شد.
ملکهی وحشت

کار بیوقفه، محبوبیت، مسئولیتها و اضطرابهای ناشی از آنها، کمکم شخصیت برونگرای جنا را تحت تأثیر قرار داد. او درونگرا شد، زمان بیشتری را به کار اختصاص داد و روابط اجتماعی و تفریحاتش را فدا کرد. به محض این که ۱۶ ساله شد، عمداً از دنیای کودکانهی خود فرار کرد و به دنیای ترسناک بزرگسالان پناه برد تا ثابت کند آمادهی نقشهای سخت و چالشبرانگیز است.
او در فصل دوم سریال «You» در نقش الی — یک دانشآموز دبیرستانی که مورد توجه یک قاتل روانی قرار میگیرد — بازی کرد. سپس در فیلم ترسناک نوجوانانهی «دایه: ملکهی نفرینشدگان» در نقش تازهوارد مدرسه ظاهر شد. ژانر وحشت به او این فرصت را داد که تواناییهای بازیگری انعطافپذیرش را به نمایش بگذارد. در حالی که پیش از این، کمدیهای سادهلوحانه و اتمسفر کودکانه محدودش میکردند، در ژانر وحشت توانست آزادانه بازی کند.
جنا همیشه با ژانر وحشت ارتباط خوبی داشت. او شوخی میکند که هیچچیز نمیتواند او را بترساند و چهرهاش فقط در صحنههای ترسناک و خشن به حداکثر بیانگری میرسد. او نقش خود در فیلم «X» ساختهی تای وست (۲۰۲۲) را نقطهی عطف کارنامهاش میداند. لورین، شخصیت او در این فیلم، یک دختر سادهلوح است که از سیاهیلشکر فیلمهای بزرگسالان به یک بازیگر صحنههای اروتیک تبدیل میشود، به کشف هویت جنسیاش میپردازد، با افتخار در برابر دستکاریهای دوستپسر فیلمبردارش میایستد و در نهایت توسط پیرزن روانیای به نام پرل به قتل میرسد.
این تحول برای اورتگا بسیار شخصی بود: رها شدن از تصویر معصومانهی بازیگران دیزنی کار آسانی نیست — کسانی مثل سلنا گومز و مایلی سایرس با موجی از انتقادات روبهرو شدند وقتی در بزرگسالی به سمت نقشهای جنسیتر حرکت کردند. اما جنا خوششانستر بود. همکاری او با دیزنی تنها چهار سال طول کشید، بنابراین بیشتر مردم او را بهعنوان ملکهی وحشت میشناسند و هر تجربهی جدیدش را با آغوش باز میپذیرند.
«سقوط»

وقتی جنا اورتگا در نقش قربانیها ظاهر میشود، فروتنی طبیعی و ظاهر کودکانهاش به او کمک میکند تا رنجهایش روی پرده بهطرز وحشتناکی واقعی به نظر برسد. او در «استودیو ۶۶۶» فریاد میزند، میخزد و میمیرد؛ در «جیغ ۵» و «جیغ ۶» از چهرهی ارواح فرار میکند، با خواهرش دعوا میکند و جان سالم به در میبرد. اما ترسناکترین و پیچیدهترین نقش او مربوط به سالها قبل است.
در سال ۲۰۱۸، در فیلم درام «سقوط» ساختهی کارگردان تازهکار، مگان پارک، جنا در نقش وادا — یک دانشآموز دبیرستانی که در جریان یک تیراندازی در مدرسه در سرویس بهداشتی پنهان میشود و زنده میماند — بازی کرد. این فیلم به جای نمایش خشونت، بر احساسات و چهرهی وادا متمرکز است. دختری که از اختلال استرس پس از سانحه رنج میبرد، از والدین و خواهر محبوبش فاصله میگیرد، به سختی احساساتش را بروز میدهد و بهسختی با تجربهی تلخش کنار میآید. او نمیتواند خودش را به خاطر زندهماندن ببخشد و با فراموشی درونی این تراژدی مبارزه میکند.
در حالی که مراسم تشییع جنازهی قربانیان در پسزمینه برگزار میشود، شخصیت او به دنبال راههای جدیدی برای زندگی میگردد. اشکهای کنترلنشده، اولین عشق، ترس از بیرون رفتن از خانه یا مواجهه با درون خود، موانعی در مسیر بهبودی او هستند. جنا در این فیلم قدرت درونیاش را نشان میدهد — او با احساس و دقت، نقش یک نوجوان آسیبدیده را بازی میکند، پراحساس، زنده و بدون هیچگونه تصنعی. بهلطف دقت فیزیکی و همدردی عمیق او، فیلم پارک توانسته تعادل بین اضطراب، تراژدی و صداقت دوران جوانی را حفظ کند.
جهان فانتزی تیم برتون

اما چیزی که جنا اورتگا را به شهرت جهانی رساند، نه فیلمهای ترسناک خشن و نه نقشآفرینیهایش در درامهای گمنام، بلکه شخصیت «ونزدی» در سریال نتفلیکس بود. او در ۱۴سالگی برای نقشی در «دامبو» تست داد، اما پذیرفته نشد. اما این اتفاق خوبی بود! رویای بازی در فیلمی از تیم برتون در زمان مناسبتری محقق شد؛ وقتی که او تجربه و جسارت بیشتری داشت. تست بازیگری را در میان فیلمبرداری «X» انجام داد: در حالی که صورتش با خون مصنوعی آلوده بود، در یک تماس با برتون حاضر شد و با ظاهر ترسناکش، بلافاصله قلب کارگردان را تسخیر کرد.
نقش به او رسید، اما مسئولیت بزرگی هم روی دوشش بود: چطور میتواند ونزدی آدامز را بهگونهای مدرن و باکیفیت بازی کند، بدون این که طرفداران فیلمهای کلاسیک با بازی کریستینا ریچی را ناامید کند؟ اورتگا میدانست که برتون با روایت تصویری کار میکند — محیطی خلق میکند و شخصیتهای کاریکاتوری و اغراقشدهای با حرکات تئاتری، عروسکی یا کارتونی در آن قرار میدهد. جنا زیاد با اجرایش آزمایش کرد و با کارگردان در ارتباط بود، اما برتون به او آزادی کامل داد.
در نهایت، ونزدی آدامز اورتگا تبدیل به یک شخصیت درونگرا، عجیب و خیرهچشم با راه رفتنی سنگین و چهرهای عبوس شد. جنا مخصوص این نقش، ویولنسل نواختن، شمشیربازی و زبان آلمانی یاد گرفت. حتی رقص معروف ونزدی را خودش طراحی کرد و از اجراهای گروه گوتیک Siouxsie and the Banshees الهام گرفت.
«ونزدی» بُعد جدیدی از استعداد سینمایی اورتگا را به نمایش گذاشت — آنقدر در نقش غرق شد که بهسختی میشد او را شناخت. او از حرکات فیزیکی غیرمعمول، حالات چهره، نحوهی صحبت کردن و حضور در صحنه استفاده کرد. به جای صداقت دراماتیک همیشگیاش، با گروتسک، طنز فیزیولوژیک و خشم مهارشده بازی کرد. جای تعجب نیست که در نهایت به بازیگر مورد نظر تیم برتون تبدیل شد: برتون میگوید: «این سریال بدون او (جنا) ساخته نمیشد. تو میتوانی فیلمنامهی خوبی بنویسی، اما چنین شخصیتهایی به وضوح، خلوص و قدرت بازیگر نیاز دارند.»
بلافاصله پس از «ونزدی»، برتون به ریشههای خود بازگشت. «بیتلجوس، بیتلجوس» ادای دینی به جوانی او بود؛ ترکیبی از عناصر سبک منحصربهفردش که سالها تحت تأثیر بوروکراسی دیزنی و کنترل تهیهکنندگان گم شده بود. این کمدی شوخ، شخصیتهای قدیمی را زنده کرد و جنا اورتگا در نقش آسترید — دختر نیهیلیست لیدیا (وینونا رایدر) — بهعنوان صدای منتقد حاضر شد. او گرچه تصویر جهانی یک نوجوان عصبانی از دنیا را نشان میدهد (که همیشه روی پرده دیدهایم)، اما در عین حال، روح مخاطبان دلسرد برتون را نیز نمایندگی میکند — کسانی که فراموش کردهاند آخرین بار چه زمانی این کارگردان با داستانهای پرشور خود دربارهی آدمهای حاشیهنشین، آنها را خوشحال کرده است.
آستریدِ نوجوان که پدرش را از دست داده، به ارواح یا داستانهای مادرش دربارهی بیتلجوس اعتقادی ندارد. اما با پرسهزدن در دنیای برتون، رفتن به جهان پس از مرگ و حس کردن هندسهی سوررئال فضا، کمکم به همهچیز ایمان میآورد و به تماشاگر کمک میکند تا دوباره با دنیای آشنا ارتباط برقرار کند. بدون حضور کاریزماتیک اورتگا و تاریکی صادقانهاش، بهسختی میتوان دنیای «بیتلجوس» جدید را تصور کرد.
آیندهی درخشان

در پیشروی جنا اورتگا، پروژههای متعدد و همکاری با کارگردانان بزرگ قرار دارد. او در فیلم علمیتخیلی-کمدی «کلارا و خورشید» به کارگردانی تایکا وایتیتی و در کنار بازیگرانی مثل ناتاشا لیون، ایمی آدامز و استیو بوشمی بازی کرده است (این فیلم در مرحلهی پس از تولید قرار دارد). همچنین در یک پروژهی مرموز به کارگردانی جی.جی. آبرامز حضور دارد و همزمان برای بازی در فیلم «دلال هنری» به کارگردانی کیتی یان آماده میشود؛ فیلمی که در کنار شارلی ایکسسیایکس و ناتالی پورتمن ظاهر خواهد شد. او استراتژی جسورانهای را انتخاب کرده: نه دنبال جایزههای بزرگ، بلکه دنبال پروژههای غیرمعمولی که دوست دارد و همیشه در حال یادگیری چیزهای جدید.
کار کردن از کودکی بدون فرسودگی شغلی غیرممکن به نظر میرسد، اما جنا اورتگا از عهدهی آن برآمده — تا حد زیادی بهخاطر حمایت خانواده و دوستانش. او حتی احتمال میدهد که هر لحظه ممکن است مسیرش را عوض کند: مثلاً به موسیقی شوگیز روی بیاورد یا دورههای پرستاری را شروع کند. با وجود تمام تحسینهای صنعت، جنا هنوز هم نمیتواند آرام بگیرد: او دربارهی هر نقش مضطرب است و بهسختی باور میکند که به یک بازیگر تبدیل شده است. او همیشه حرفهاش را یک «امتیاز بزرگ» میخواند. اما امتیاز واقعی از آنِ مخاطبان است — کسانی که شاهد رشد حرفهای او، تکامل بازیگریاش و پیچیدهتر شدن پروژههایش هستند.
نتیجهگیری: جنا اورتگا ثابت کرده است که استعدادِ خالص، وقتی با کارِ سخت و انتخابهایِ هوشمندانه همراه شود، میتواند حتی در رقابتیترین محیطهایِ هنری هم درخشید. از کودکیِ پرتلاش در درهی کوآچلا تا تبدیل شدن به یکی از تأثیرگذارترین چهرههایِ هالیوود، مسیرِ او الهامبخشِ بسیاری از جوانانِ مشتاق است. اورتگا نهتنها با بازیهایِ بهیادماندنیاش در نقشهایی مثل «ونزدی آدامز» یا فیلمهایِ ترسناک، بلکه با صداقت و تعهدِ اجتماعیاش نیز توجهها را جلب کرده است. او نشان داده که یک ستارهیِ واقعی فراتر از نورِ دوربینها میدرخشد و با هر نقش، مرزهایِ هنرِ بازیگری را جابهجا میکند. آیندهیِ سینما با وجودِ هنرمندانی مثل جنا اورتگا، بدونشک روشنتر و جذابتر خواهد بود.
source
کلاس یوس