انیمیشن Predator: Killer of Killers جدیدترین اثر دنیای «غارتگران فضایی» است که این‌بار به فرمت پویانمایی، روانه خانه مخاطبان شده. آیا این اثر به پای نسخه‌های لایو-اکشن می‌رسد؟ نقد کامل ویجیاتو را بخوانید!

یک زن وایکینگِ سِپَر‌ به‌دست، تسخیرشده توسط خشم انتقام. یک سامورایی ژاپنیِ غمگین و متمرکز. یک مکانیک آمریکایی مشتاق پرواز. هر یک از این‌ها متعلق به دوره‌ای متفاوت هستند، اما آن‌چه آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد، اراده برای جنگیدن و تمایل به بقاست. و دقیقاً همین‌هاست که باعث می‌شود شکارچیان یا «غارتگر‌ها»، که به مهارت‌های شکارشان معروفند، آن‌ها را به عنوان هدف انتخاب کنند.

دن تراختنبرگ بازگشته است، این‌بار با همراهی جاشوا واسونگ، متخصص جلوه‌های بصری از استودیوی «Third Floor». این دو با هم یک فیلم انیمیشنی خلق کرده‌اند که اسطوره‌شناسی غارتگرها (که به‌طور گسترده‌تر با نام «شکارچیان» شناخته می‌شوند) را گسترش می‌دهد. «غارتگر: قاتلِ قاتلان» بدون شک یک اثر بصری خیره‌کننده است، پر از سکانس‌های اکشنِ هوشمندانه و خوش‌ساخت و البته چند ایده نیم‌بند؛ هرچند مطمئنم که برای بسیاری از تماشاگران، همین‌ها کاملاً کافی خواهد بود.

ترکیبی از نیزه‌ها و دِرِدلاک‌ها

نقد انیمیشن Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

آخرین محصول از فرنچایزی که با فیلم افسانه‌ای «غارتگر» (۱۹۸۷) آغاز شد، آن بلاک‌باستر به کارگردانی جان مکتیرنان با بازی آرنولد شوارتزنگر و کارل ودرز، حالا به «Predator: Killer of Killers» رسیده است. این اثر از دن تراختنبرگ و جاشوا واسونگ، اولین حلقه انیمیشنی این مجموعه به شمار می‌رود و اثری قابل احترام است که با رویکردی نوجوانانه، مخاطبان مرد را هدف گرفته؛ جایی که قصه‌گویی به حاشیه رانده می‌شود و تصویرسازی پشت صحنه‌های اکشن، پیش‌زمینه می‌شود؛ گویی از نبردهای پیاپی ورزشی حرف می‌زنیم، اما این‌بار پای مرگ در میان است.

تراختنبرگ که اکنون کنترل کلی پروژه را بر عهده دارد (و در عین حال مسئولیت انیمیشن را به واسونگِ متخصص سپرده)، پیش‌تر با «طعمه» (۲۰۲۲) این فرنچایز را احیا کرده بود؛ آن هم پس از فیلم اسفبار «غارتگر» (۲۰۱۸) اثر شین بلک که تلاش کرد طنز را به داستان تزریق کند اما نتوانست از سطح متوسط «غارتگر ۲» (۱۹۹۰) استیون هاپکینز و «غارتگران» (۲۰۱۰) نیمرود آنتال فراتر رود، چه برسد به آشغال‌گونه‌های «بیگانه علیه شکارچی» (۲۰۰۴) – دیوانگی پل دبلیو. اس. اندرسون – و «بیگانه علیه غارتگر ۲» (۲۰۰۷) – فاجعه‌ای از برادران استراس که تا پیش از فیلم مزخرف بلک، بدترین اثر این مجموعه محسوب می‌شد.

«غارتگر: قاتلِ قاتلان» که در سراسر جهان از طریق هولو/ دیزنی‌پلاس/ استار توزیع شده، در اصل از چهار فیلم کوتاه تشکیل شده است:

نقد انیمیشن Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

۱. «سپر»: درباره یک جنگجوی وایکینگ به نام اورسا (لینزی لاوانچی) در شبه‌جزیره اسکاندیناوی سال ۸۴۱ میلادی که به همراه پسر نوجوانش، آندرس (دیمیان سی. هاس)، تلاش می‌کند رهبر قبیله کریویچ، زوران (اندرو مورگادو) را بکشد؛ کسی که اورسا را در کودکی مجبور به قتل پدرش کرده بود.

۲. «شمشیر»: دو برادر به نام‌های کنجی و کیوشی (هر دو با صداگذاری لویی اوزاوا) در ژاپن فئودالی را روایت می‌کند که توسط پدرشان (یک سامورایی بی‌نام) مجبور به مبارزه با یکدیگر می‌شوند. کیوشی پیروز می‌شود و بیست سال بعد، کنجی به شکل یک نینجا بازمی‌گردد تا قلعه برادرش را مورد حمله قرار دهد.

۳. «گلوله»: ماجرای یک جوان مکزیکی‌تبار به نام تورس (ریک گونزالس) را دنبال می‌کند که مکانیک است اما آرزوی خلبانی دارد و نهایتاً برای جنگ جهانی دوم به خدمت گرفته می‌شود. او در سال ۱۹۴۲ به یک ناو هواپیمابر در اقیانوس اطلس منتقل شده و تحت فرماندهی وندی (مایکل بین) قرار می‌گیرد.

۴. فیلم کوتاه بی‌نام: سه شخصیت اصلی قبلی – اورسا، کنجی و تورس – را به هم پیوند می‌زند؛ کسانی که توسط نژاد شکارچی‌ها ربوده شده‌اند، در حالت انیمیشنی در تعلیق قرار گرفته‌اند و به سیاره این موجودات منتقل شده‌اند. همه این‌ها پس از آن رخ داده که هر یک از این گلادیاتورها در زمان خود، یک شکارچی را با سلاح‌های قابل مقایسه شکست داده‌اند (یا کشته‌اند).

طرحی جذاب، اما آیا اجرا موفق بود؟

نقد فیلم Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

ایده شکارچیان فضایی که در نقاط مختلف تاریخ زمین سفر می‌کنند و به دنبال شکارهای شایسته می‌گردند، جذاب است. پیش از این، سربازان جنگ ویتنام، پلیس‌های شهری بتونی و یک جنگجوی کومانچی را دیده‌ایم (بهتر است از بقیه فیلم‌ها یاد نکنیم). حالا تراختنبرگ ما را به شمال یخ‌زده، ژاپنِ دوران باستان و میدان‌های نبرد جنگ جهانی دوم می‌برد و هر بار بر عناصر خاص هر دوره و مکان تمرکز می‌کند.

بله، تماشای تمام این‌ها لذت‌بخش است، اما در حین تماشا به این فکر کردم که احتمالاً بازی کردن با این ایده حتی جذاب‌تر می‌شد. تصور کنید: شما یک شکارچی تبعیدی را کنترل می‌کنید که به دنبال شکار اهداف مختلف (در واقع باس‌های هر منطقه) می‌گردد، از آن‌ها مهارت‌ها و تاکتیک‌های جدید یاد می‌گیرد و در نهایت از این تجربیات برای به زانو درآوردن رهبر قبیله خودش استفاده می‌کند.

این فرمول یک دستورالعمل عالی برای یک بازی اکشن است! فقط کاش یوبیسافت سازنده آن نباشد، وگرنه به جای شکار هدف‌ها، مجبور می‌شدیم پرچم پیدا کنیم و به روستاییان کمک کنیم حیوانات گم‌شده در ویرانه‌ها را بیابیم!

داستانی سطحی و بهانه‌ای

نقد فیلم Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

به نظرم ضعیف‌ترین بخش این اثر جدید دیزنی زیر نظر فاکس قرن بیستم، داستان آن است. در واقع ما با سه اپیزود کوتاه حدوداً بیست‌دقیقه‌ای روبه‌رو هستیم که شخصیت‌های اصلی آن‌ها در نهایت در یک نبرد نهایی گرد هم آورده می‌شوند. یک آنتولوژی کوچک با مخرج مشترکِ حضور یک شکارچی.

البته هر یک از این داستان‌ها یک نقطه شروع نسبتاً جذاب دارند: «اورسا» (لینزی لاوانچی) به دنبال انتقام از مردی است که پدرش را کشته، و در عین حال به پسرش یاد می‌دهد چگونه یک جنگجوی خوب باشد؛ این بخش، اعتراف می‌کنم، روی من تأثیر گذاشت. «کنجی» و «کیوشی» (لوئیس اوزاوا) برادرانی بودند که سرنوشت و سنت‌ آن‌ها را در مسیری متضاد قرار داد. و در آخر «تورس» مکانیک جوان (ریک گونزالس) تنها کسی است که عمق تهدیدی که هم‌قطارانش با آن روبه‌رو هستند را درک می‌کند.

نقد فیلم Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

اما با این تفاسیر نمی‌توانم بگویم که این‌ها داستان‌های کاملی هستند. ما فقط بخش کوچکی از آن‌ها را می‌بینیم، فقط به اندازه‌ای که بفهمیم شخصیت‌ها چه کسانی هستند. اورسا یک جنگجوی بی‌باک است که خانواده برایش مهم‌ترین چیز است. کنجی (فکر می‌کنم – مطمئن نیستم کدام‌شان کدام است) ترجیح می‌دهد اگر لازم نباشد نجنگد.

و تورس نیز بیشتر از بقیه، حتی افراد باتجربه‌تر از خودش، می‌فهمد. بله اینجا باید گفت، دلیلی برای دوست داشتن آن‌ها وجود دارد، اما در نهایت «قاتلِ قاتلان» به عنوان یک فیلم داستانی با چند ایده جالب، عملکردی متوسط دارد. البته سازندگان این ضعف را با جنبه‌های دیگر جبران می‌کنند.

باله‌ای زیبا از مرگ

نقد فیلم Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

سکانس‌های اکشن این فیلم بی‌چون‌وچرا در بالاترین سطح اجرا شده‌اند. هنگام تماشای آن‌ها، ناگهان متوجه چیزی شدم که این روزها تقریباً نادر است: هر نما در اینجا وظیفه خاصی دارد. هر کدام از آن‌ها مانند یک قطعه از پازل است که یک نبرد بزرگتر را می‌سازد، بخشی ضروری از کُل که با ریتم صحنه طراحی شده است.

گاهی اوقات این صحنه‌ها تقریباً شبیه موزیک‌ویدئو می‌شوند، شما می‌فهمید که چه اتفاقی می‌افتد و چرا، حتی می‌توانید ریتم آن را با دست بزنید. علاوه بر این، از آنجا که با انیمیشن سروکار داریم، کارگردانان توانسته‌اند به رویاهایشان بال و پر بدهند و صحنه‌هایی خلق کنند که در فیلم زنده اجرای آن‌ها فوق‌العاده دشوار بود.

نقد فیلم Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

در داستان اول، این یک حمله طولانی به مقر آنتاگونیست است که در یک نما فیلمبرداری شده. در ژاپن، کورئوگرافی نبردها با جزئیات و اِلمان‌های متحرکش حیرت‌انگیز است. در آسمان، نمایش‌های هوایی تورس را داریم که حتی تام کروز هم احتمالاً نمی‌تواند آن‌ها را تکرار کند. البته این مسئله جنبه منفی هم دارد: بخشی از آنچه می‌بینیم بیش از حد بزرگ‌نمایی شده به نظر می‌رسد و در این راه، واقع‌گرایی نمادین خود را از دست می‌دهد.

بر همین اساس من چندین بار با خودم فکر کردم: «چرا این صحنه را این‌گونه ساختند؟» و «آیا اصلاً این کار معنی داشت؟». اما روشن است که دن تراختنبرگ کمی از منطق را فدای جلوه‌های بصری کرده است. احتمالاً این تصمیم درستی بوده، اما گاهی اوقات همچنان آزاردهنده است.

جلوه‌های بصری: زیبا اما ناکامل

نقد فیلم Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

سبک بصری فیلم، همان گرافیک سه‌بعدی استایلیزه و «دست‌ساخته» است که این روزها بسیار محبوب شده؛ چیزی شبیه به «میتچل‌ها در برابر ماشین‌ها» یا آخرین فیلم «لاک‌پشت‌های نینجا». این فرم از انیمیشن، رسانه بسیار جذابی است که به سازندگان اجازه می‌دهد تصاویری خیره‌کننده خلق کنند، تصاویری که در مرز بین زندگی واقعی و یک رمان گرافیکی انیمیشنی قرار دارند.

به نظر می‌رسد که یکی از عناصر اجباری این سبک، فریم‌ریت متغیر انیمیشن است که بسته به صحنه تغییر می‌کند. این تکنیک در «درون دنیای عنکبوتی» به کمال رسید، جایی که «مایلز» تازه‌کار با فریم‌ریت پایین‌تر (تغییر تصویر در هر دو فریم) انیمیت شده بود، در حالی که «گوئن» و «پیتر» با تجربه‌تر، به‌صورت روان و با فریم‌ریت کامل حرکت می‌کردند. در پایان فیلم، وقتی مایلز اعتمادبه‌نفس پیدا می‌کند، انیمیشن او هم روان می‌شود، نمادی از رشد او به عنوان مرد عنکبوتی.

خب با چنین تفسیری، خود من امیدوار بودم در اینجا هم چیزی مشابه ببینم، مثلاً اینکه شکارچیان همیشه روان حرکت کنند، در حالی که بقیه شخصیت‌ها با فریم‌ریت پایین‌تر، تا شکاف بین آن‌ها و انسان‌ها را نشان دهند. متأسفانه، چنین چیزی نیست. برخی نماها (مثلاً انفجارهای بزرگ) با کیفیت و جزئیات خیره‌کننده هستند، اما تنها همین؛ چرا که مابقی کار با این جزئیات همراه نیست. حتی در بخش داستانی اولین قسمت فیلم، جنس فریم‌ریت در ابتدا و زمانی که روی چهره شخصیت اصلی زوم می‌شود، کمی مشکل دارد، و این برای چنین اثر با کیفیتی حیف است.

با همه این تفاسیر انیمیشن جالب است چون به یک «راه‌حل توافقی» بین کمیک‌های پست‌مدرن دهه ۸۰، گرافیک سه‌بعدی معمول بازی‌های دهه ۹۰ و فوتورئالیسم CGI متداول در اکوسیستم امروزی رسیده است. ترکیبی که در میان مدل شبه‌انیمه سریال‌های قرن بیست‌ویکمیِ تولیدشده برای استریمینگِ بی‌کیفیت، شخصیت منحصربه‌فردی خلق کرده است. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، اثر تراختنبرگ (که مسئولیت فیلم درخشان «شماره ۱۰ خیابان کلاورفیلد» را نیز بر عهده داشته)، صحنه‌های اکشن و بعد بصری را بر قصه یا حتی دیالوگ‌ها ترجیح می‌دهد.

نقد انیمیشن Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

با این حال، مینیمالیسم یا فرمالیسم خودمحدودگرایش چندان آزاردهنده نیست، چون خشونت فراوان است، کورئوگرافی نبردها بسیار خلاقانه است و طرح کلیِ اثر تلاش می‌کند تا هم شکارچی‌ها و هم انسان‌ها (دو سوی رینگ روی صفحه) با حفظ شأن خود (و تصمیمات منطقی‌شان) به عروسک‌خیمه‌شب‌بازی‌های هالیوودِ مسخره و دمدمی‌مزاج هزاره جدید تبدیل نشوند. کارگردان که چهار داستان را با فیلمنامه‌نویس، میچو رابرت روتره طراحی کرده، در «سپر» به انتقام‌جویی، در «شمشیر» به سینمای سامورایی (چانبارا)، در «گلوله» به نبردهای تاریخی و در قسمت پایانی (سیاره شکارچی‌ها) به ژانر پپلوم یا «شمشیر و صندل» پرداخته است. از این نظر، اثر در سه فیلم کوتاه اول عالی عمل می‌کند، اما در چهارمی زمین می‌خورد.

درست در همین بخش پایانی است که اجرا به شعبده‌بازی‌های فانتزی پرهیاهوی سبک مارول، انیمیشن آمریکایی/ جهانیِ استریمینگ یا برداشت دیزنی از آن فرنچایز دیگر – که با «جنگ ستارگان» (۱۹۷۷) جورج لوکاس آغاز شد – سقوط می‌کند. اینجا این موضوع بسیار مشهود است، چون امپراتوری میکی‌ماوس از زمانی که دیزنی بین سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ فاکس قرن بیستم را خرید، کنترل فرنچایز غارتگر را در دست گرفته است.

به همین دلیل در فیلم کوتاه آخر، یک هیولای غول‌پیکرِ کلیشه‌ای ظاهر می‌شود، سه شخصیت اصلی متحد می‌شوند تا با یک رهبر شکارچی‌ها بجنگند، تورس به شکل جادویی یاد می‌گیرد که چگونه یک سفینه شکارچی‌ها را هدایت کند و در کل مشخص است که اورسا تنها کسی است که می‌میرد؛ چون دیوانه انتقام است و پس از مرگ فرزندش (آندرس) در اثر فرو ریختن یک سازه در حین درگیری، دیگر میلی به زندگی ندارد.

پیش‌بینی‌پذیری و ظهور ناگهانیِ مفهومی بی‌ضرر یا کودکانه که در سه داستان قبلی غایب بود، خوشبختانه با یک فتیش غیرمنتظره نسبت به نیزه‌ها (سلاح موردعلاقه دوستانِ مو دِرِدلاکی) و مدیریت خوب انیمیشن بزرگسالان جبران شده است. اثری که یادآور «هوی متال» (۱۹۸۱) و آثار گسترده رالف بکشی است و شامل ارجاعاتی به «غارتگر ۲» و «طعمه» (از طریق یک اسلحه قدیمی و حضور کوتاه نارو با بازی امبر میدتاندر) و نیز «بیگانه‌ها» (۱۹۸۶) – این‌بار با حضور بازیگر کهنه‌کار، مایکل بین می‌شود.

جمع‌بندی: یک تجربه بصری خیره‌کننده

نقد فیلم Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

«غارتگر: قاِتل قاتلان» یک اثر فوق‌العاده بصری است. فیلمی که ارزش تماشا روی پرده بزرگ را دارد، با صدایی خوب (آیا فقط من شنیدم که نارنجک‌های دود‌زا در ژاپن از صدای کلون‌سازی در «ناروتو» استفاده کرده‌اند؟) و فقط برای ۸۰ دقیقه فراموش کردن دنیای بیرون.

این انیمیشن از نظر داستانی بسیار ساده است، که حتی ممکن است برای کسانی که انتظار یک فیلم کلاسیک را داشتند کمی ناامیدکننده باشد، اما اگر می‌خواهید جنگجویانی خیره‌کننده را ببینید که با روش‌های مختلف و در محیط‌های گوناگون می‌جنگند، با خیال راحت پای فیلم بنشینید. اگر هنوز ۱۵ ساله بودم، احتمالاً از این فیلم جدید تراختنبرگ کاملاً هیجان‌زده می‌شدم. اما به عنوان یک مرد بالای سی‌سال، آرزو می‌کنم که چیزی بیشتر می‌داشتم. امیدوارم در «غارتگر: سرزمین‌های بایر» که در ادامه سال خواهد آمد، این آرزو برآورده شود.

چکیده کلام برای فیلم‌بازها

نقد انیمیشن Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

انیمیشن Predator: Killer of Killers اثری است که با جسارت، مرزهای فرنچایز را جابه‌جا می‌کند؛ نه با تکیه بر دیالوگ‌های پرطمطراق یا پیرنگ‌های پیچیده، بلکه با باله‌ای خشن و خیره‌کننده از حرکت و رنگ. دن تراختنبرگ این‌بار با تبدیل فریم‌ها به بوم نقاشی، سه دوره تاریخی را به هم می‌دوزد: وایکینگ‌های یخ‌زده شمال، سامورایی‌های غرق‌شده در سنت‌های ژاپنی، و سربازان جنگ جهانی دوم در آسمان‌های دودگرفته.

هر فصل، با وجود کوتاهی، چنان انرژی و خلاقیتی در صحنه‌های نبرد دارد که گویی یک بازی ویدئویی نخبه‌پسند را روی پرده آورده‌اند، با طراحی حرکاتی که هر ضربه تبر، هر چرخش شمشیر، و هر انفجار را به ضربه‌ای شعرگونه تبدیل می‌کند. بله، شخصیت‌ها عمق چندانی ندارند، اما آیا این واقعاً مهم است وقتی یک شکارچی فضایی با حرکاتی مرگبار، گویی از نقاشی‌های باستانی بیرون جهیده، شما را برای ۸۰ دقیقه میخکوب صندلی می‌کند؟

این فیلم برای کسانی است که باور دارند سینما می‌تواند حتی در قالب یک «محصول فرعی» استودیویی، تجربه‌ای اصیل باشد، تجربه‌ای که نه با کلمات، بلکه با آدرنالین خالص و زیبایی‌شناسی بی‌پروا شما را صدا می‌زند. اگر عاشق سینمایی هستید که نفس‌تان را در سینه حبس می‌کند، این انیمیشن تاریک و درخشان دیزنی را از دست ندهید.

نقد فیلم Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

نقاط قوت:

  • کورئوگرافی عالی نبردها
  • چند صحنه واقعاً خلاقانه
  • داستان اورسا می‌تواند دل را برباید
  • انیمیشن معمولاً بسیار چشمگیر است

نقاط ضعف:

  • این‌ها فقط طرح‌های اولیه داستان هستند، بخش‌های کوتاهی از آن‌ها
  • پایان‌بندی خیره‌کننده نیست
  • انیمیشن زیبا از تمام پتانسیل خود استفاده نکرده است
  • چند نکته عجیب‌وغریب در فیلمنامه، فقط برای افزایش جلوه‌های بصری

70

امتیاز ویجیاتو

«غارتگر: قاتلِ قاتلان» بیشتر شبیه یک آنتولوژی یا حتی مجموعه‌ای از ایده‌هاست که کسی تصمیم گرفته از آن‌ها یک فیلم بسازد. از نظر داستانی چیز خاصی ارائه نمی‌دهد، اما به عنوان یک سرگرمی دیداری-شنیداری، عملکرد بسیار خوبی دارد.

جدول تحلیل و نتیجه‌گیری فیلم «غارتگر: قاتلِ قاتلان» (۲۰۲۵)

مؤلفه نقاط قوت نقاط ضعف نتیجه‌گیری
داستان‌پردازی – تمرکز بر اکشن و تصاویر خشن
– چهار سبک سینمایی متنوع (انتقام، سامورایی، جنگ جهانی، پپلوم)
– شخصیت‌پردازی منطقی برای انسان‌ها و شکارچی‌ها
– طرح کلی ساده و کم‌عمق
– بخش پایانی قابل پیش‌بینی و کودکانه
– دیالوگ‌های معمولی
۳/۵ ★
جذابیت بصری بالاتر از عمق داستانی.
انیمیشن و جلوه‌ها – ترکیب خلاقانه سبک‌های کمیک، بازی‌های دهه ۹۰ و CGI مدرن
– صحنه‌های اکشن با کورئوگرافی خلاقانه
– طراحی شکارچی‌ها وفادار به فرنچایز
– برخی صحنه‌ها شبیه انیمیشن‌های استریمینگ کلیشه‌ای
– افت کیفیت در بخش ابتدایی
۴ ★
تکنیک بالا، اما تحت تأثیر محدودیت‌های تولید.
ارتباط با فرنچایز – ارجاعات هوشمندانه به «غارتگر ۲»، «طعمه» و «بیگانه‌ها»
– احترام به اسطوره‌شناسی شکارچی‌ها
– اجتناب از طنز نامناسب (برخلاف نسخه ۲۰۱۸)
– بخش پایانی تحت تأثیر سبک مارول/دیزنی
– حضور اجباری هیولای غول‌پیکر کلیشه‌ای
۳/۵ ★
وفاداری به اصل فرنچایز، اما با ریسک‌های تجاری.
هدف‌مندی اثر – موفق در جذب مخاطبان نوجوان و علاقه‌مندان به اکشن خالص
– ارائه خشونت راضی‌کننده بدون افتادن در دام پوچ‌گرایی
– فقدان پیام یا عمق فلسفی
– شخصیت‌ها یک‌بعدی (به‌جز اورسا)
۳ ★
سرگرمی محض بدون ادعای هنری.
مقایسه با نسخه‌های قبلی – بهتر از «غارتگر» (۲۰۱۸) و آثار AVP
– هم‌تراز با «طعمه» (۲۰۲۲) و «غارتگران» (۲۰۱۰)
– پایین‌تر از استاندارد نسخه کلاسیک (۱۹۸۷) ۳/۵ ★
احیای نسبتاً موفق، اما نه انقلابی.
نقد فیلم Predator: Killer of Killers | باله خونین مرگ

اگر از دنیای Predator لذت می‌برید، نقد فیلم Prey (2022) را هم بخوانید.

نظر شما درباره این انیمیشن چیست؟ آیا آن را دیده‌اید؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

source

توسط petese.ir